(Minghui.org) وبسایت مینگهویی ماجراهای بسیاری را درباره افرادی که از حوادث جان سالم به در بردهاند یا از بیماریهای مهلک نجات یافتهاندمنتشر کرده است، زیرا آنها فالون دافا را تمرین میکردند یا به حقیقت فالون دافا باور داشتند. این توضیحات به مردم کمک میکند که حقیقت را درباره این تمرین تزکیه دریابند.
بهبودی کامل از 90 درصد سوختگیها در شش ماه
در 14 مه 2018 هنگامیکه، صبح زود پس از خرید وارد خانهام شدم، صدای انفجار بلندی را در داخل خانه شنیدم. هراسان وارد خانه شدم و متوجه همسرم شدم که بدون هیچ لباسی مقابل پنجره بود. پوست روی دستهایش لایه لایه شده بود و او از درد فریاد میکشید.
وقتی از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده است، گفت اجاق گاز منفجر شده و دیدم که در و پنجره کنده شدهاند. به شوهرم گفتم که این عبارات را تکرار کند: «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است! استاد، مرا نجات دهید!» بدون لحظهای تأمل او این کار را انجام داد.
پسرم هرچه سریعتر خودش را به خانه رساند. به همسرم لباس پوشاندم و او را به بیمارستان بردیم. او را مستقیم به بخش مراقبتهای ویژه بردند.
پزشک گفت که همسرم بیش از 90 درصد از بدنش دچار سوختگی درجه سه شده است و در شرایط بحرانی بهسر میبرد. او بیهوش میشد و دوباره بههوش میآمد.
طی چند هفته، وضعیتش بهبود یافت. پزشک درحالی که شگفتزده شده بود به او گفت: «این باورنکردنی است. بیماری حدوداً 50 ساله را با سوختگیهای بیش از 80 درصد بدنش از دست دادیم. شگفتانگیز است که تو به این سرعت بهبود یافتی.»
او 45 روز بعد از بیمارستان مرخص شد و در عرض 6 ماه کاملاً بهبود یافت.
بهبودی سرطان ریه پیشرفته
72 ساله هستم و در سلامتی کامل بهسر میبرم، اما پنج سال قبل ماجرایی متفاوت پیش آمد. پزشک تشخیص داد که به سرطان پیشرفته ریه مبتلا هستم و گفت که به کبدم گسترش یافته است. متخصص غدد فکر میکرد که فقط تا 10 روز دیگر زنده خواهم ماند.
خانوادهام بهتدریج برای مراسم خاکسپاریام آماده شدند. هنگامی که همسرم برای خرید وسایل معمول رفته بود، صاحب فروشگاه از او پرسید چه اتفاقی افتاده است. همسرم به او گفت که من در آستانه مرگ هستم.
صاحب فروشگاه از همسرم پرسید که آیا هرگز به حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) یا سازمانهای جوانان وابسته به آن ملحق شدهام. وقتی همسرم به او گفت که عضو حزب بودم، او از همسرم خواست که از من بپرسد آیا میخواهم از ح.ک.چ خارج شوم. او همچنین به همسرم درباره اهمیت خروج از حزب و آگاهی از شدت پلید بودن حزب گفت. گرچه، گاهی بیهوش بودم و گاهی بههوش میآمدم، اما وقتی گفتم: «بله، میخواهم از حزب خارج شوم» بسیار هشیار بودم.
همسرم آن خانم را مطلع کرد که به من کمک کند از ح.ک.چ خارج شوم، یک کارت یادگاری زیبا به ما داد و به من گفت که صمیمانه این عبارات را ازبر بخوانم: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.»
هنگامیکه همسرم کارت را به من نشان داد، خوشحال شدم. فکر کردم فوراً شروع به گفتن این کلمات میکنم.
وقتی آن عبارات را تکرار میکردم، انرژی گرمی مرا احاطه میکرد، گویی مرا درون پتوی گرمی پیچیدهاند. براثر این بیماری لاغر شده بودم و مدتی خون استفراغ میکردم. قبل از اینکه این عبارات را از بر بخوانم، روزها نمیتوانستم بخوابم یا بنوشم.
آنگاه، به خواب عمیقی فرو رفتم و رؤیایی داشتم، کارتهای بیشتری را مانند آن کارتی که این خانم به ما داده بود روی تختم دیدم. تعدادی را برداشتم و محکم در آغوش گرفتم. پس از اینکه بیدار شدم، میخواستم آب بنوشم و غذا بخورم. همسرم مقداری غلات نرم پخت و من توانستم آنها را بخورم و بعد از آن نیز استفراغ نکردم!
هر روز، این عبارات را از بر تکرار کردم و بیماریام بهبود یافت. پنج سال است که سلامتیام را بهدست آوردهام. هرگز تکرار آن عبارات نجاتبخش زندگی را متوقف نکردهام! قدرت دافا را تجربه کردم و روزی نیست که سپاسگزار دافا نباشم.