(Minghui.org) وقتی به ازبرکردن فا میرسد، همیشه از سختی آن میترسیدم، فکر میکردم که تحصیلات کمی دارم و در حال حاضر (با 73 سال سن) حافظهام ضعیف شده است. چگونه میتوانم این کتاب ضخیم جوآن فالون را ازبربخوانم؟ اما با توجه به اینکه همۀ همتمرینکنندگانم فا را ازبرمیکنند و بسیاری از کسانی که این کتاب را بارها ازبرخواندهاند، در سن هفتاد یا هشتادسالگی هستند، چرا من نمیتوانم؟
با تشویق همتمرینکنندگان، ذهنم را مصمم و در پایان سال گذشته شروع به ازبرخواندن فا کردم. در این فرآیند واقعاً از مزایای آن آگاه شدهام. میخواهم برای شما ماجرایی را بازگو کنم که در روند ازبرخواندن فا به وقوع پیوست.
استاد بیان کردند:
«تزکیه شینشینگ شما در حال حاضر رشد کرده است، اگر بهطور مثال در میان مردم عادی، وقتی کسی به شما توهین میکند، یک کلمه هم جواب او را ندهید و دروناً آرام باشید، یا وقتی کسی با مشت به شما میزند دوباره چیزی نگویید و با لبخند از آن بگذرید. آن نشان میدهد که سطح شینشینگ شما در حال حاضر بسیار بالا است. بنابراین بهعنوان یک تمرینکننده، چه چیزی باید کسب کنید؟ آیا گونگ را بدست نخواهید آورد؟ وقتی شینشینگ شما بهتر شود، گونگ شما رشد خواهد کرد. سطح گونگ فرد به بلندی سطح شینشینگ او است. این یک حقیقت است و مطلق میباشد.» (جوآن فالون)
هنگام ازبرکردن فا، یک پاراگراف را بهطور مکرر میخوانم. هر چه بیشتر آن را بخوانم، بیشتر آن را با قلبمیاد میگیرم. بهتدریج اصول فا را درک کردهام. جملهای است که توسط مردم دوران باستان گفته شده است: «هنگامی که یک کتاب صد بار خوانده شود، پیامدهای آن بهطور طبیعی ظاهر میشود.» احساس میکنم، چیزی شبیه آن است. قبل از شروع به ازبرخواندن فا، تنها بهطور کلی آن را میخواندم و معنای سطحی را بدون درک مفاهیم عمیق آن درک میکردم. با تکرار هر پاراگراف، این احساس را دارم که مفاهیم آن بهطور طبیعی ظاهر میشوند.
اکنون آنچه را که از فا یادگرفتهام، در عمل بکار میبرم. اخیراً یکی از همسایگانم به من گفت که قصد دارند خانهای را بسازند و نیاز دارند که از بخشی از زمین خانوادگیام استفاده کنند. بدون تردید جواب مثبت دادم. در آن زمان، فکر کردم: «ساختن خانهای در حومه شهر کارِ مهم و همچنین بسیار دشواری است. اگرچه ما نسبت خونی نداریم، احساس میکنم که در نهایت یک خانواده هستیم. قطعاً با آن موافقت خواهم کرد.»
بعدها، خانوادهاش درخواست کردند که بخش باقی مانده زمینم را به خانواده دیگری بدهم یعنی دو همسایهای که زمینشان کنار من است (زیرا خانهاش مقداری از زمینهای آنها را نیز اشغال کرده بود). او گفت بعداً یکی دیگر از زمینهایش را به من خواهد داد. آن را بدون تردید تأیید کردم.
هنگامی که زمینش را به من داد، مشکلی رخ داد. زمین اولیهام معادل بیش از 800 متر مربع بود، اما اندازه زمینی که به من بازگرداند، کمتر از زمین خودم بود، اما او درباره آن به من چیزی نگفت. بعداً زمانی که قصد داشت زمین اولیهام را به فرد دیگری اجاره بدهد و آن فرد زمین را همراه با او اندازهگیری کرد، متوجه شدم که زمینی با اندازه کوچکتر به من داده است.
بعد از آنکه متوجه شدم کمی عصبانی شدم و فکر کردم: «هنگام ساخت خانهات، زمینم را بدون تردید به تو دادم، و آن را اشغال کردی. زمینم مربع و نزدیک چاه بود، در حالی که زمینت نه مربع و نه نزدیک چاه است. علاوه بر این، زمینت در کنار جادهای است که مردم در حال عبور هستند و اتومبیلها رفت و آمد دارند. حتی در این شرایط، هیچ چیزی درباره آن به تو نگفتهام. چرا زمین کمتری به من برگرداندی؟ اگر با من صادق بودی، هیچ شکایتی نداشتم. تو نباید مرا فریب میدادی! آیا با من مثل یک احمق رفتار نکردی؟» هر وقت که به این فکر میکردم، در قلبم احساس شکست میکردم:«آیا مهربانی مرا نادیده گرفتی؟» میل زیادی برای صحبت با او درباره آن داشتم. برای مدت طولانی، نتوانستم این وابستگی را رها کنم.
اخیراً زمانی که در حال ازبرخواندن فا بودم، چیزی به ذهنم خطور کرد:
استاد بیان کردند:
«...وقتی کسی به شما توهین میکند، یک کلمه هم جواب او را ندهید و دروناً آرام باشید، یا وقتی کسی با مشت به شما میزند دوباره چیزی نگویدد و با لبخند از آن بگذرید. آن نشان میدهد که سطح شینشینگ شما در حال حاضر بسیار بالا است.» (جوآن فالون)
بعد از خودم پرسیدم: «آیا همه کارها را برطبق فا انجام دادم؟ اگر چه این بخشی از فا را مکرراً ازبرخواندهام، آیا این را در عمل انجام دادهام یا فقط زیرلب آن را تکرار کردم؟»
استاد به ما آموزش دادند:
«فا را مطالعه كنيد، فا را كسب كنيد،
بر چگونگي مطالعه و تزكية خود تمركز كنيد،
تكتك كارها را با فا بسنجيد،
فقط اينگونه عمل كردن، تزكية واقعي است.» («تزکیه راسخ»، هنگ یین)
همچنان به فکر کردن درباره آن ادامه دادم که فقط با انجام همه کارها براساس فا میتوانیم در دافا جذب شویم، آنچه باید انجام دهیم این است، «... وقتی کسی به شما توهین میکند، یک کلمه هم جواب او را ندهید و دروناً آرام باشید، یا وقتی کسی با مشت به شما میزند دوباره چیزی نگویید و با لبخند از آن بگذرید.» (جوآن فالون)
اگر این کار را واقعاً انجام داده بودم، آیا هنوز هم از مسئله زمین ناراحت میشدم؟ آیا هنوز نگران سود و زیان شخصیام میبودم؟» بعد از این که متوجه شدم، کاملاً احساس راحتی کردم.
سپس به ازبرخواندن جمله بعدی پرداختم: «بنابراین بهعنوان یک تمرینکننده، چه چیزی باید کسب کنید؟ آیا گونگ را بدست نخواهید آورد؟ وقتی شینشینگ شما بهتر شود، گونگ شما رشد خواهد کرد. سطح گونگ فرد به بلندی سطح شینشینگ او است. این یک حقیقت است و مطلق میباشد.» (جوآن فالون)
«بله، هنوز نگران آن مقدار کمِ سود و زیان شخصی بودم؛ آیا این وابستگی شدیدی نیست؟ چگونه میتوانم ذهنم را بهبود ببخشم و چگونه میتوانم انرژیام را افزایش دهم؟»
پس از آگاهی به این موضوع، در حال خوردن ناهار بودم و کامپیوترم را روشن کردم و در وبسایت مینگهویی بهطور اتفاقی با ماجراهایی درباره مردم باستان مواجه شدم که چگونه هنگام رویارویی با مشکلات یکدیگر را میبخشند. قلبم روشنتر شد و فکر کردم: «حتی مردم باستان هم میتوانستند بردبار باشند، چرا من بهعنوان یک تمرینکننده نمیتوانم؟» فهمیدم که این نظم و ترتیب استاد بود: استاد با دیدن بهبود شینشینگم، با استفاده از این دو ماجرا به من تذکر دادند.
بنابراین قلبم آرام شد و این وابستگی را رها کردم و دیگر نمیخواستم درباره آن صحبت کنم!
این ماجرایی کوتاه درباره روند ازبرخواندن فا است که باعث شد وابستگیای را که برای مدتی طولانی نمیتوانستم رها کنم، ازبین ببرم.