(Minghui.org) سالها است که برای تحصیل به آمریکا آمدهام و پس از فارغ التحصیلی از کالج، شغلی به من پیشنهاد شد. بهسختی درس خواندم، شغلم را بسیار جدی در نظر گرفتم و از خانوادهام مراقبت کردم. بهطور مداوم و بیش از حد درحال کار کردن بودم و شدیداً به سلامتیام آسیب وارد کردم. سعی میکردم برای از بین بردن علائم بیماریهایم همه شیوهها را امتحان کنم، اما هیچکدام واقعاً فایدهای نداشتند.
سپس، فالون دافا را پیدا کردم و بهمحض اینکه خواندن جوآن فالون را به پایان رساندم، قدرت این تمرین را تجربه کردم. بدون مصرف دارو یا انجام عمل جراحی، از بیماریام بهبود یافتم.
درمانهای پزشکی نامؤثر
در گذشته از بیماری شانههای خشک، مفاصل آسیبدیده، آرتریت، درد قفسه سینه، مشکلات گردن و نخاع، خونریزی غیرطبیعی از رحم و پوست بسیار خشک در رنج بودم. هنگامی که علائم ظاهر میشدند، درد شدت مییافت و کوچکترین تماسی را تحمل نمیکردم. با بسیاری از پزشکان مشورت کردم، اما هیچکدام از آنها نمیتوانستند علت علائم ایجادشده را پیدا کنند.
معدهام دچار مشکل شد و پس از درمان، وضعیتش وخیمتر شد. داروی تجویز شده برای درمان پوکی استخوانهایم، درد معدهام را تشدید کرد. پزشک سپس آنتی بیوتیکهایی را تجویز کرد. بهطور مداوم یکی پس از دیگری قرص مصرف میکردم و درنهایت آنها را رها کردم. در سال ۲۰۱۲، تشخیص داده شد که دچار گلوکوم (آب سیاه) و خشکی چشم شدهام. چند بار هنگام رانندگی دچار درد ناگهانی شدیدی در چشمهایم شدم. به نظر میرسید که میلیونها دانه شن در چشمانم خرد شده بودند. قطرههای چشمی که بهطور موقت دردم را تسکین میدادند هر کدام بیش از ۲۰۰ دلار برایم هزینه داشتند. بضاعت پرداخت هزینه قطرهها را در دراز مدت نداشتم.
درد چشمانم شدیدتر شد و بهطور پیوسته ادامه داشت. این دردها کم نبود، آسیب شانه چپم نیز به آنها اضافه شد. درد غیرقابل تحمل بود و نمیتوانستم در موقعیت عادی بخوابم. به مدت چند ماه فقط میتوانستم روی یک صندلی بخوابم و بهخاطر درد هر ساعت بیدار میشدم. اجبار برای کار کردن و بدون استراحت، هر روز جدال سختی برایم بود.
پس از جراحی، تسکین دردهایم کوتاه مدت بود، زیرا علائم دوباره بازگشتند. سعی کردم تجویزهای مختلف عامیانه و روشهای غیرسنتی برای درمان را امتحان کنم، تمرین کردم و آموزههای چیگونگ را یاد گرفتم، اما هیچکدام تسکین طولانی مدتی را برایم فراهم نکردند.
فالون دافا آرامش را به ارمغان میآورد
یک روز نسخهای از کتاب جوآن فالون را برداشتم که سالها پیش از طرف یک دوست به من هدیه داده شده بود. در هر روز چند صفحه از آن را میخواندم. با بسیاری از اصول استاد موافق بودم و باور داشتم که مردم باید خوب و مهربان باشند. درخصوص پدیدههایی که در سایر بعدها یا سطوح بالاتر وجود دارند، هیچ مشکلی در پذیرش آنها نداشتم، هرچند هرگز آنها را ندیده و احساس نکرده بودم.
روزی که خواندن جوآن فالون را به اتمام رساندم، احساس کردم چشمانم پر از مایع، لایهای خنککننده و مایعی مرطوبکننده شدند. احساس آرامشی که به من دست داد فراتر از حدی است که بتوان توصیف کرد؛ تابهحال چنین آرامشی را برای مدتی طولانی احساس نکرده بودم. احساس وجود دانههای شن در چشمانم از بین رفته بود! بسیار هیجانزده شدم.
سپس متوجه شدم که شوق و اشتیاق، یک وابستگی است که لازم است آن را از بین ببرم و تلاش کردم تا احساسم را تحت کنترل داشته باشم.
سپس، به یک دکتر مراجعه کردم و به من گفت که خشکی مزمن چشمهایم دیگر مشکلی نیستند. همیشه آن روز، یعنی ۲ آوریل ۲۰۱۳ را به یاد میآورم.
استاد بدنم را پاکسازی میکنند
بعد از مدتی تمرین یوگا را رها کردم، میدانستم که این نیز نوعی تمرین برای تزکیه است، اما باید تنها یک در یک روش تزکیه میکردم. برای مدتی بهطور مداوم درباره چشم سومم فکر میکردم زیرا تمرین چیگونگی که قبلاً تمرین میکردم انجام چنین کاری را ضروری میدانست. طولی نکشید که این فکر را رها کردم.
در ابتدای انجام تمرینات مدیتیشن، نمیتوانستم به مدت دو دقیقه بهطور صاف و مستقیم بنشینم. همیشه خم میشدم، دندانهایم را به هم میسائیدم، دائما درحال تغییر وضعیتم بودم، احساس درد وحشتناکی داشتم. بعد از یک ساعت، خیس عرق میشدم.
یک شب هنگامی که درحال انجام مدیتیشن نشسته بودم، در شکمم احساس پیچش کردم. با عجله به دستشویی رفتم و بالا آوردم. در کمال تعجب، متوجه شدم که مواد غذایی در محتویات استفراغم خشک بود و هر چه را که چهار ساعت پیش خورده بودم، هضم نشده بودند. استفراغم برای مدتی ادامه داشت و سپس دچار اسهال شدم که دو ساعت طول کشید.
میدانستم که استاد درحال پاکسازی بدنم بودند و عصبی نبودم. از آن زمان به بعد دیگر درد معده را تجربه نکردم.
یک روز سعی کردم مقداری ورزش انجام دهم، میخواستم شانههایم را تقویت کنم و این کار باعث شد علائم خشکی شانههایم در سمت راست بدنم عود کند. بعدها تمرینات فالون گونگ را انجام دادم و درحالیکه فالون را بین بازوانم نگه داشته بودم، خارش شدیدی در داخل شانه راستم احساس کردم. تمرین را به اتمام رساندم، در برابر وسوسه خارش مقاومت کردم. پس از آن علائم خشکی شانههایم ناپدید شدند.
هر گاه فرزندم دچار سرماخوردگی میشد، من نیز بیمار میشدم. درحال حاضر، میتوانم بدون اینکه بیمار شوم از کودک بیمار و تبدارم مراقبت کنم.
بهتدریج توانستم چرخش فالون را در پایین شکمم احساس کنم. در برخی مواقع احساس میکردم که تکتک سلولها در بدنم تکان میخورند. احساس میکردم که واقعاً خالص بودم، همه سلولهایم پاک بودند و احساس میکردم که واقعاً عاری از بیماری بودم.
تمام کتابهای دافا را خواندم و متوجه شدم که باید افکار درست بفرستم و حقیقت درباره این تمرین را برای افرادی که میشناسم روشن کنم.
وقتی به چین برگشتم، حقایق را برای خویشاوندان و آشنایانم روشن و به آنها کمک کردم تا از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) کنارهگیری کنند. همچنین فیلمهایی را تهیه و آنها را روی فلش درایوها ذخیره میکردم و به هنگام روشنگری حقیقت، آنها را به مردم میدادم.
دختر ده ساله تزکیه میکند
وقتی دخترم ۱۰ ساله بود، توانست دایرههای چرخان (فالون) را ببیند که مانند دانههای برف یا پنکههای چرخان بودند.
او دوست داشت به داستانهای تزکیه گوش دهد، بنابراین اغلب چنین داستانهایی را برایش میگفتم که اصول دافا یعنی حقیقت، نیکخواهی و بردباری را یاد میدادند. دوست داشت به آوازهایی که تمرینکنندگان ساخته بودند گوش دهد و آنها را بخواند.
هنگامی که از سردرد دردناک رنج میبرد، پس از آنکه احساس میکرد چیزی در کف دستش میچرخد، متوجه میشد که سردردش ناپدید میشود. به او توصیه کردم که نسخه چینی جوآن فالون را بخواند. ازآنجاکه قادر به خواندن حروف چینی نبود، به کمکم نیاز داشت. مدت زیادی طول کشید تا کتاب را یک بار بخواند. بهتدریج توانست بیشتر و بیشتر چینی بخواند و اکنون خودش میتواند جوآن فالون را بخواند.
خواندن فا با دخترم روندی برای ما بود که از طریق آن با هم شینشینگمان را بهبود بخشیم. مجبور شدم ناشکیبایی، ترس از تجربه مشکلات و وابستگی به آسایش و اقتدار را از بین ببرم.
تضاد و اختلاف بین خودمان را تجربه کردیم. گاهی اوقات او به مسائل آگاه بود، اما من نبودم. میدانستم که در این زمینه دیگر نمیتوانم به او از دیدگاه فردی بزرگسال نگاه کنم، زیرا ممکن است از جایگاهی بالاتر از من آمده باشد.
دوست داشت شن یون را تماشا کند و هنگام تماشای بازشدن صحنه نزول موجودات الهی به جهان مادی برای نجات موجودات ذیشعور اشک میریخت. او همچنین اغلب به من یادآوری میکرد که افکار درست بفرستم.
برکت فالون دافا
بهدلیل وضعیت سلامتی و سنم، کارم را ترک کردهبودم. پس از آنکه از بیماریها رهایی یافتم، سرپرست سابقم مرا دعوت به کار کرد و پیشنهاد داد که اگر سر کارم بازگردم، حقوق بسیار بالاتری را برایم در نظر خواهد گرفت. این برخاسته از وقار دافا و نظموترتیب استاد بود.
محیط کاریام، فرصتهایی برای تزکیه و بهبود شینشینگ برایم فراهم کرد. مجادلات میان من و همکارانم این امکان را به من دادند تا از وابستگیهایم به شهرت و منافع شخصی رها شوم.
در گذشته خودم به تنهایی تمرین میکردم زیرا در نزدیکی افراد چینی زندگی نمیکردم و محیط کاریام کاملاً بسته بود. در سال ۲۰۱۸ با یکی از تمرینکنندگان در نزدیکیام ارتباط برقرار کردم و شروع به شرکت در پروژههای روشنگری حقیقت کردم. همچنین به فاهویی در واشنگتن رفتم و برای اولین بار استاد را شخصاً دیدم.
با یادآوری روند تزکیهام، میدانم که استاد هرگز راهنماییشان را از من دریغ نکرده بودند و از روز اول تزکیهام همچنان به من کمک میکنند.