(Minghui.org) بهدلیل بیماریهای متعددی که در دهۀ چهلم زندگیام ایجاد شده بود، دچار فروپاشی شده بودم، بنابراین زودتر از موعد بازنشسته شدم تا بتوانم بر درمانهای پزشکیام متمرکز شوم، با این امید که سلامتیام برگردد. در سال 1994 به سرطان سینه مبتلا شدم. احساس کردم که از قله یک کوه افتادهام و به شدت به دنبال راه نجات بودم.
فالون دافا مرا نجات داد
پزشکان پیشنهاد کردند که فوراً جراحی شوم، زیرا گزینه دیگری وجود نداشت. عضلات قفسه سینه، پستان راست، زیر بغلم درسمت راست و ماهیچههای بین استخوانها برداشته شد. عمل جراحی هشت ساعت طول کشید.
فکر میکردم بعد از عمل جراحی احساس خوبی داشته باشم، اما پوست کشیده و نازکشده و دندههای تراشیدهام بهبود نمییافت، بنابراین لازم بود آب از بدنم خارج شود و برای شیمی درمانی تحت تزریق قرار بگیرم. درد در بدنم، همراه با مصائب بیش از دوازده بیماری دیگر، این احساس را به من میداد که دیگر نمیتوانم در مقابل تمام این بدبختیها بایستم و به فکر پایان دادن به زندگیام افتادم.
درست وقتی کاملاً ناامید شده بودم، یکی از دوستانم سایت آموزش رایگان روش تزکیه فالون دافا را به من معرفی کرد تا ویدیوهای آموزههای بنیانگذار فالون دافا، معلم لی هنگجی را تماشا کنم. در ابتدا، چندان مشتاق نبودم، چون بسیاری از تمرینهای چیگونگ مختلف را قبل از فالون دافا آموخته بودم، اما هیچکدام از آنها مؤثر نبودند. شک داشتم که فالون دافا متفاوت باشد. شاید به خاطر آن ذهنیت بود که در روز اول چیزی را بهخاطر نسپردم.
روز بعد برای انجام امور خانوادگی صبح زود از خانه خارج شدم. در روز سوم، صندلیام در ردیف عقب بود و ذهنم پر از فکرهای مختلف بیاهمیت بود، بنابراین بهطور کامل صحبتهای معلم را درک نکردم. در روز چهارم زود رفتم و در ردیف اول نشستم.
شنیدم که معلم درباره «گذرگاه اسرارآمیز» صحبت میکردند. آن یک مفهوم جدید برای من بود، اما من به آموزههای استاد و رمز و راز عمیق دافا جذب شدم. نمیدانستم که چگونه این استاد چیگونگ این همه میدانستند؟ متوجه شدم که معلم لی با سایر استادان چیگونگ متفاوت بودند. بنابراین،جوآن فالون، کتاب اصلی این روش تزکیه، مجموعهای از عکسهای معلم و نقاشیهای نماد فالون را گرفتم. مصمم شدم که در دافا تزکیه کنم.
قدرت دافا
دیگر دارو مصرف نکردم و تمام تجهیزات پزشکی را که سالها از من جدا نشده بود، دور ریختم، از جمله دستگاه اسپکتروم آنالایزری که 1700 یوان خریده بودم. خانوادهام برای اینکه احساس خوبی داشته باشم، بیش از 40 هزار یوان صرف تجهیزات کارائوکه کردند، اما من از آن استفاده نکردم.
هر روز تمرینات را انجام میدادم، آموزههای دافا را مطالعه و قدرت دافا را احساس میکردم. وقتی اولین بار تمرین را شروع کردم، میترسیدم که راه رفتن برایم سخت باشد. درکمال تعجب، احساس کردم گویا چرخهایی زیر پایم هستند و به سمت جلو سُر میخوردم. انگار کسی مرا هل میداد. وقتی به محل تمرین وارد شدم، زمان انجام تمرین دوم بود و به مدت 45 دقیقه دستم را بالا نگه داشتم و بدون احساس خستگی آن را انجام دادم. وقتی تمرین پنجم را انجام دادم، توانستم احساس کنم که فالون درکف دستهایم، شکم کوچکم و قفسه سینهام میچرخد. یک فالون در اطراف برشهای جراحی میچرخید. چند روز بعد احساس کردم صدها فالون در بدنم وجود دارد. میدانستم که معلم در حال پاک کردن بدنم هستند.
به زودی، درد ناشی از تمام بیماریهایی که بیش از دو دهه متحمل شده بودم، از جمله سردرد، کندی طپش قلب، ضربان نامنظم قلب، افت فشار خون، اختلال در پلاکتهای خون، کمخونی شدید و نارسایی کلیه و ...ناپدید شدند. بدنم سبک و راحت شد. من عاری از بیماری شدم.
باجدیت تمرینات را انجام میدادم و آموزههای دافا را مطالعه میکردم و هرچه بیشتر درباره دافا میآموختم، بیشتر متوجه میشدم که دافا عمیق است.
یک قایق تنها و بیهدف راهی برای بازگشت به خانه مییابد
من یاد گرفتم که وابستگیهای دنیویام به شهرت و کسب منفعت را رها کنم. زیرا میدانستم که دنیای بشری مکانی موقت برای انسان است.
قبل از تزکیه در دافا، همکاری از من خواست تا 200 هزار یوان برای شروع کسب و کار به او بدهم. او قول داد که پول را بعلاوۀ سهمم از این یک ماه، به من بازگرداند. اما، شریک تجاریاش با تمام پولها فرار کرد. همکارم که جرئت نداشت مرا ببیند، کمی بعد فرار کرد. من که آن پول را وام گرفته بودم، اکنون مجبور بودم آن را به تنهایی پرداخت کنم.
تعالیم دافا به من کمک کرد که درک کنم که هر اتفاقی که برایم میافتد دلیلی دارد. همکارم را سرزنش نکردم، بلکه راههایی برای پرداخت وام یافتم. خانوادهام با استفاده از تمام پساندازهایمان، فروش جواهرات و گرفتن قرض از بستگانمان، توانستند وامم را بپردازند.
یک روز هنگام مدیتیشن، ناگهان متوجه شدم که وقایع برای من از پیش آماده شده بودند. هر چیزی که اتفاق افتاده است، چه خوب یا بد، همه خوب بودند. خوب بود که همکارم پولم را پس نداد. دافا به ذهنم کمک کرد تا نیکخواه و صلحجو شود، چون دیگر شهرت و دیگر امور دنیوی را دنبال نمیکردم. مانند قایق تنهایی بودم که مدتی طولانی بدون هدف در حرکت بود، اما اکنون بالاخره راهی برای بازگشت به خانه پیدا کرد.
بهبودی از همه بیماریها
بر اثر عوارض جانبی ناشی از تزریق دوز بالای داروی بیهوشی در طول عمل کل بدنم بیحس مانده بود.
چون رباط شکمی پس از جراحی در حالت استراحت مانده بود، وریدهای واریسی سمت راست ماهیچه ساق پایم بزرگ شده بود. در آن زمان در مقاله روزنامهای خواندم که بیمارستانی در شهری شمالی میتواند مشکلم را حل کند. اما وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم که آنها فقط دو استخوان در زانویم را بیرون میآورند، بنابراین رگهای واریسی دیگر بزرگ نمیشوند. پس از این درمان، پای راستم بسیار چاقتر از پای چپم بود، و همچنین بنیه و قدرتش کمتر و کمتر میشد. استخوان کتف و مفاصل زانو اغلب آسیب میدیدند.
بعد از اینکه تزکیهکنندۀ دافا شدم، همه چیز بهبود یافت. دو کانال انرژی مرده در زیر زانوهایم، و همچنین رباطهای شکمم و استخوانهایم و همینطور تعداد زیادی کانال انرژی منفصل در بدنم، متصل شدند.
معلم بیان کردند:
«علاوه بر فالون، بسياري از سيستمها و مكانيزمهاي انرژي را نيز در بدن شما جاي خواهيم داد كه ميتوانند همراه با فالون بچرخند و بهطور خودکار شما را تبديل كنند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
مدار آسمانی مائویو (خط مرزی بین سمت یین و یانگ بدن) مکانیزم داخلی در داخل بدنم را به چرخش درمیآورد. مکانیزم خارجی به طورپیوسته با فالون میچرخد، و مدار آسمانی بزرگ باعث میشود که کانالهای انرژی در کل بدنم در تمام مدت شبانه روز بچرخند.
در ابتدا صدها فالون بدنم را تنظیم کردند و پس از آن فقط یک فالون داخل بدنم میچرخید. مکانیزمهای داخلی و خارجی از ریشه موهایم تا نوک انگشتان دست و انگشتان پاهایم و همچنین سایر قسمتهای بدنم تا هر بخش درون بدنم، میچرخید. بیش از دو دهه، در داخل بدنم بدون توقف درحال چرخش بوده است.
ماجرای باورنکردنی جدیدی توسط دافا ایجاد شد
چند سال پس از جراحی، اتفاقی افتاد که هیچوقت انتظارش را نداشتم. پوستی که به شدت روی عضله قفسه سینه راستم کشیده میشد، بهآرامی از حالت کشش خارج شد. بعد از مدتی، پستانم کمکم شروع به رشد کرد. یک روز توانستم احساس کنم که عضلات در زیر بغلم در سمت راست رشد میکنند. دست و بازوی راستم قویتر شد و راحتتر میتوانستم اشیاء را بلند کنم. سمت راست بدنم بهتدریج پُرتر و در نهایت با سمت چپ متعادل شد. در حال حاضر کل پستان راستم شکل گرفته است. این پدیدهای بسیار خارقالعاده است، موضوعی که در پزشکی جدید هیچ توضیحی برای آن وجود ندارد. این یک ماجرای باورنکردنی جدیدی است که توسط فالون دافا ایجاد شد!
برای جشن سال نوی چینی در سال 1997، یک شب واحد کاری ما مهمانی شام برگزار کرد. خوشحال بودم که به آنها ملحق میشدم. همه از من پرسیدند که چگونه توانستم به این سرعت از سرطان و سایر بیماریهایم رهایی یابم. روز بعد، دهها تن از مردم به پارک آمدند تا با من تمرینات فالون دافا را یاد بگیرند.
دافا برای خانواده و دوستانم خوشاقبالی را به ارمغان میآورد
دیدن تغییرات اساسی در من بر خانواده و دوستانم اثر گذاشت. بیش از 100 نفر تزکیه در دافا را شروع کردند. آنها نیز قدرت دافا را تجربه کردند. مادرم سابقاً بیسواد بود، اما پس از شش ماه تزکیه در دافا، توانست خودش کتاب جوآن فالون را بخواند. قوزی که در پشت برادر شوهر کوچکم بود بعد از گذشت چند روز از شروع تمرین بهبود یافت. او مصرف سیگار و الکل را نیز ترک کرد.
من و شوهرم در پاییز گذشته به زادگاهمان بازگشتیم. هممدرسهایهایم اظهار داشتند که از دیدن «تزکیهکنندۀ واقعی دافا» خوشحال هستند. مطالب اطلاعرسانی دافا را به آنها دادیم و پذیرفتند. بعضیها حتی میخواستند همان موقع با ما تمرینات را یاد بگیرند.
اگر دافا مرا نجات نداده بود تا امروز زنده نمیماندم. دافا هر آنچه امروز دارم را به من داده است. من ارزش و قدر این فرصت را میدانم که فقط در طول زندگی شخص یکبار پیش میآید و تا پایان عمر به تزکیهام در دافا ادامه خواهم داد.
امیدوارم هر کسی که هنوز بخاطر دروغهای حزب کمونیست چین قادر به دیدن حقیقت نیست، بتواند در اسرع وقت حقیقت را درباره این تمرین تزکیه درک کند.