(Minghui.org) در طول چند روز گذشته به ویدئوی «به اشتراک گذاری تجربیات در فاهویی مینگهویی» گوش کردهام. عمیقاً دقت و هشیاری تمرینکنندگانی را تحسین میکنم که مسئولیت دافا، تمرینکنندگان و خودشان را پذیرفتهاند.
یک بار مقالهای را برای وبسایت مینگهویی نوشتم. فقط چیزهای کوچک را به ترتیب زمانی نوشتم که منعکسکننده تقوای دافا و شفقت استاد لی هنگجی بودند. این مقاله را بهطور کامل مرور نکردم.
وقتی این مقاله را پس از ویرایش و انتشار در وبسایت مینگهویی خواندم، توالی رویدادها مجدداً به درستی مرتب شده بود. این موضوع به خواننده این احساس را منتقل میکرد که مقاله یکدست نوشته شده است و ماجرای پیوستهای را ارائه میدهد. آن نشاندهنده درستی و اعتبار پیروی تمرینکنندگان از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری بود.
چرا درباره این مفاهیم فکر نکردم؟ علتش این بود که هنوز افکار و عقاید بشری و ذهنیت خودنمایی داشتم. این مشکلی جدی در مسیر تزکیهام بود زیرا افکار و عقاید بشریام را در مقاله گنجانده بودم. در مقابل دافا و استاد احساس غم و شرمساری داشتم. بهطور تأسفآوری به استفاده از دافا برای اعتباربخشی به خودم وابستگی داشتم که برای مدتهای طولانی در قلبم پنهان شده بود.
وقتی که خودم را با ذهن پاک و خالص همتمرینکنندگان مقایسه کردم، احساس ناکامی داشتم از اینکه در مقایسه با دیگران کوتاهیهایی دارم. احساس ناکامیام به وابستگیام به مبارزهطلبی و حسادت مربوط میشد. اما مهمتر از همه، خوشحال شدم از اینکه توانستم وابستگیهایم را شناسایی کنم و زمانی که آنها از بین رفتند، میدانستم که توانستهام سطح تزکیهام را ارتقاء دهم.
این مقاله بعداً در هفتهنامه مینگهویی گنجانده شد. این بار بیشتر شوکه شدم. ویراستاران یادداشتها و عکسهایی را در مقاله اضافه کردند. با پیشرفت مداوم آنها، این مقاله در سطح ظاهری یکپارچگی تمرینکننده را نشان میداد که به محکمی یک سلاح اسرارآمیز بود. ناگهان متوجه شدم که این یک تجلی «راه بزرگ بدون شکل» بود.
همچنین مقالهای درباره تضاد شینشینگ میان خودم و یکی از اعضای خانواده نوشتم که یک تمرینکننده است. ویراستاران هرگونه مفاهیم منفی درباره عضو خانوادهام را کنار گذاشتند. گرچه درباره آنچه استاد به ما آموختند فکر کردم، وابستگی رنجش و دلخوریام نسبت به اعضای خانواده در قلبم متجلی شد.
استاد بیان کردند:
«بهعنوان استادتان، هرگز کارهاي اشتباهي را که در تزکيهتان انجام دادهايد به حساب نياوردهام؛ فقط دستاوردهايتان و کارهاي خوبي را که انجام دادهايد بهخاطر ميآورم. مريدان دافا در طول تزکيه و آزار و شکنجه شيطانيِ بيسابقه کاملاً از عهده برآمدهاند، بنابراين به سختيها در تزکيه عميقاً آگاهي دارند و اينطور نخواهد بود که نتوانند شاگرداني را که در مسير اشتباهي گام برداشتهاند درک نکنند.» («آزمایش مهلک را بگذرانید»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر، جلد سوم)
هر چه را که استاد میگویند، همه تمرینکنندگان دافا باید بدون هیچ کاستی انجام دهند. اگر بخشی از الزامات استاد وجود دارد که نمیتوانم آن را برآورده کنم، به این دلیل است که در آن زمینه جذب دافا نشدم. در آینده، درباره افکارم بیشتر هشیار خواهم بود تا اطمینان حاصل شود که آنها با الزامات دافا مطابقت دارند. با انجام این کار، تزکیهام بسیار بهبود خواهد یافت.