(Minghui.org) در آوریل2006 که خانم لیو شیائولیان، ساکن شهر چیبی در استان هوبی، برای چهارمین بار بهدلیل تمرین فالون گونگ بازداشت شد، مسئولین به جای نگه داشتنش در بازداشت، او را مستقیماً به بیمارستان روانی محلی پوفانگ منتقل کردند.
او در مقاله ارسالیاش به وبسایت مینگهویی نوشت: «24 ساعت تحت تزریق وریدی با داروهای نامعلوم قرار گرفتم. کل بدنم سیاه شد و دو روز بیهوش بودم. وقتی بههوش آمدم، نمیتوانستم صحبت کنم...»
او در سپتامبر2006 برای پنجمین بار دستگیر و مجدداً در بیمارستان روانی پوفانگ حبس شد. در آنجا اغلب تحت خوراندن اجباری قرار میگرفت، با باطومهای الکتریکی به او شوک اعمال میکردند و داروهای نامعلومی به او خورانده میشد. این بدترین بدرفتاری بود که خانم لیو متحمل شد.
قبلاً خون از منافذ پوستش بیرون زده و زخمهایی را روی پوستش ایجاد کرده بود، اما این بار تمام بدنش متورم و پوستش تیره شد. وقتی او را برای سونوگرافی به بیمارستان منتقل کردند، پزشک با دیدن آسیبدیدگی شدید قلبش شوکه شد، چراکه بطنهایش قادر به بسته شدن نبودند.
خانم لیو در بعدازظهر 26اکتبر2008 درگذشت. مدت کوتاهی پس از آن، مأموری از ادارۀ ۶۱۰ شهر چیبی، طی تماس تلفنی با مسئولین محلی، بهخاطر مرگ خانم لیو به آنها تبریک گفت.
ادارۀ610 یک سازمان فراقانونی است که وظیفه قلعوقمع کردن فالون گونگ را برعهده داشته و قدرت سیطره بر اجرای قانون و سیستم قضایی را دارد.
طی 20 سال گذشتۀ آزار و شکنجه بیرحمانه فالون گونگ در چین، تعداد زیادی از تمرینکنندگان بهدلیل اعتقاد به اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری بازداشت، زندانی و شکنجه شدهاند. طی این روند، علاوه بر شکنجههای جسمی و کار اجباری، سوءرفتار روانی و برداشت اجباری اعضای بدن نیز بهطور گسترده اعمال شده است.
در گزارشی که اخیراً در وبسابت مینگهویی منتشر شده، مرگ 11 تمرینکننده در پکن براثر داروهای نامعلوم مستند شده است. این گزارشِ جدید، مجموعه دیگری از این موارد را ارائه میدهد.
جنایتی وحشتناک
در ادامه 20 مورد ارائه میشود که در آن تمرینکنندگان فالون گونگ در زمانی که در بازداشت پلیس بودند و بعد از آن، بهطور عمد بر اثر خوراندن داروهای نامعلوم درگذشتند. سن این تمرینکنندگان که 13 نفر از آنها زن هستند، بین 28 تا 68 سال و بهطور متوسط 42 سال است. این موارد که بین ژوئن2000- یعنی کمتر از یک سال پس از شروع آزار و شکنجه- تا آوریل2016 رخ داده است، نشان از این دارد که این جنایت در تمام دوران سرکوب وجود داشته است.
نکته جالب توجه، مکانی است که این تزریقات در آنجا رخ داده است. در بین این موارد، 5 مورد در بیمارستانهای عادی و 6 مورد در بیمارستانهای روانی اتفاق افتاده است، به این معنی که این مراکز درمانی به مراکز کشتار تبدیل شدهاند.
از بین 9 مورد باقیمانده، 4 مورد در اردوگاههای کار اجباری، یکی در زندان، دو مورد در بیمارستانهای زندان و یکی در بیمارستان پلیس و دیگری در مرکز شستشوی مغزی ادارۀ 610 رخ داده است. این جریان نشان میدهد كه مسمومیت عمدی تمرینکنندگان در کل سیستم دادگستری چین و سیستم فراقانونی (از جمله مراكز شستشوی مغزی) بهطور گستردهای گسترش یافته است و با وجود این، هیچ مقامی در هیچ یك از این موارد مسئول و پاسخگو نبوده است.
گردآوری جدیدی از موارد دخیل در مرگ تمرینکنندگان فالون گونگ با دارو
آنچه این روند را وحشیانهتر میکند، رفتار غیرانسانی- غالباً نگرشی بیتفاوت و خونسرد- است که این مسموم کردنها با آن حالت انجام میشود.
* در تاریخ 1سپتامبر2013 که خانم شو دکان به بیمارستان زائوژوانگ در استان شاندونگ فرستاده شد، پزشک ناگهان اعلام کرد: «ما او را با داروهای مخصوص فالون گونگ درمان خواهیم کرد!»
* در 17سپتامبر2008 که خانم گونگ هوی اهل شهر تیانجین در اردوگاه کار زنان بانچیائو حبس بود، سایر زندانیان میدیدند که در آبی که به تمرینکنندگان فالون گونگ میدهند، موادی میافزایند. این داروهای آسیبرساننده به سیستم عصبی، باعث بیحسی و فروپاشی روانی میشوند.
* بعد از اینکه آقای چانگ یونگفو در بیمارستان روانی دونگشینگ و بیمارستان روانی پونینگ تحت سوءرفتار روانی قرار گرفت، صورتش از شکل افتاد و بینیاش متورم شد. علاوه بر بیخوابی و اختلال روانی، بیناییاش بهسرعت رو به وخامت گذاشت و قبل از مرگ کاملاً نابینا شد.
* هنگامی که خانم ژانگ فوژن 38ساله بود، به یک مرکز شستشوی مغزی اداره ۶۱۰ برده شد. پلیس تمام لباسهایش را از تنش بیرون آورد، موهایش را تراشید و او را برهنه به تخت بست و پاهایش را از هم جدا کرد. یک مأمور مقداری ماده نامعلوم به او تزریق کرد. او دچار درد شدیدی شد و روی تخت درگذشت، در حالی که مأموران اداره 610 کل این روند را تماشا میکردند.
* وقتی خانم كائو یوانرو 35ساله بهدلیل تب به بیمارستان روانی بائودینگ فرستاده شد، پزشكی گفت: «فالون گونگ؟ او را اینجا بگذارید و خیالتان راحت باشد. میدانیم که چگونه باید به این رسیدگی کنیم.» روز بعد از مسموم کردن او تا سرحد مرگ، کل بدنش کبود و علائم خونریزی از بینی و دهان در او ظاهر شد. او دختر 4ماههای را از خود بجا گذاشت.
* در بیمارستان منگیین در استان شاندونگ، ژانگ دژن 38ساله مورد ضربوشتم و خوراندن اجباری قرار گرفت و داروهای نامعلومی نیز به او تزریق شد. پس از درگذشتش در 31ژانویه2003، یک روز قبل از سال نو چینی، یک مأمور پلیس گفت: «یک نفر دیگر رفت.»
در حالی که این موارد، شدت آزار و شکنجه را برجسته میکنند، در مقایسه با وسعت این آزار و شکنجه گستردۀ 20ساله، فقط مانند نوک کوه یخ است.
مورد 1: مرگ در عرض دو روز در بیمارستان روانی
خانم رونگ فنگشیان، 32ساله، کشاورزی در شهر بائودینگ، استان هبی، بود. او در جامعهاش فردی متواضع، مهربان و مورد احترام بود.
خانم رونگ فنگشیان
در 11مه2001، خانم رونگ به مرکز شستشوی مغزی منطقه بیشی فرستاده شد. او را بهدلیل اعتقادش به فالون گونگ و اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری، در سلول انفرادی حبس کردند. او در بعدازظهر 17مه ضعیف و به بیمارستان روانی بائودینگ منتقل شد. به اعضای خانوادهاش گفتند كه از آنجا بروند و سپس داروهای نامعلومی به او تزریق کردند. روز بعد خانم رونگ در بیمارستان درگذشت.
مسئولان گفتند كه خانم رونگ براثر پایین افتادن از تختش درگذشت. آنها 7000 یوآن بهعنوان غرامت به خانوادهاش پرداخت کردند.
مورد 2: تزریق مواد سمی بهمدت 9 روز
آقای سو گانگِ 32ساله، مهندس کامپیوتر در سینوپک چیلو، شرکتی واقع در شهر زیبو، استان شاندونگ، بود. او لیسانس علوم کامپیوتر را از دانشگاه شاندونگ، دانشگاه برتر استان شاندونگ، دریافت کرده بود. پلیس او را بهدلیل اعتقاداتش در 23مه2000 به بیمارستان روانی چانگل برد. کادر پزشکی آنجا مقدار زیادی از داروهای آسیبرساننده به سیستم عصبی را به بدنش تزریق کرد.
در ساعت 6 بعدازظهر 31مه که پلیس آقای سونگ را به نزد پدرش بازگرداند، او رنگپریده و بیحس بود. او علاوه بر واکنش کند و حرکات خشک، بهشدت ضعیف بود و در صبح 10ژوئن2000 درگذشت.
مورد سوم: 17 روز تا پکن پیادهروی کرد تا دادخواهی کند و در بیمارستان روانی درگذشت
خانم ما یانفانگ، کارمند کارخانه سرامیک شهر ژوچنگ در استان شاندونگ، در سال 1998 تمرین فالون گونگ را آغاز کرد. پس از شروع آزار و شکنجه، او در آوریل2000 با فقط 10 یوآن در جیبش، بهمنظور دادخواهی برای حق تمرین فالون گونگ به پکن رفت. در جاده، از رودخانهها آب مینوشید، نان بخارپر سرد میخورد و شب را کنار جاده میخوابید. وقتی پولش تمام شد، مجبور شد موهایش را به قیمت 9 یوآن بفروشد. در پایان حدود 640 کیلومتر را با پای پیاده طی کرد و در روز هفدهم به پکن رسید.
خانم ما یانفانگ
خانم ما پس از دستگیری، بازگردانده و در محل کارش بازداشت شد. از آنجا که او با اعتصاب غذا، دست به اعتراض زد، مسئولان محل کارش او را به بیمارستان روانی ژوچنگ فرستادند. پزشکان آنجا داروهای روانی به او دادند که 2 ماه بعد، در سپتامبر2000 منجر به مرگش در بیمارستان شد.
مورد 4: درگذشت مقابل مسئولان اداره 610 پس از تزریق کشنده
خانم ژانگ فوژن
خانم ژانگ فوژن 38ساله، کارمند سابق پارک شیانهه در شهر پینگدو، استان شاندونگ، بود. او پس از رفتن به پکن بهمنظور دادخواهی برای فالون گونگ در نوامبر2000، دستگیر و به شهر پینگدو منتقل شد. مأموران پلیس همه لباسهایش را از تنش درآوردند، موهایش را تراشیدند و او را برهنه به تختی بستند، درحالی که پاهایش را از هم جدا کرده بودند.
بعد از اینکه مأموران ماده نامعلومی را به خانم ژانگ تزریق کردند، او دچار تشنج شدید شد و خیلی زود درگذشت. این درحالی بود که عوامل ادارات مختلف 610 کل این روند را تماشا میکردند.
مورد 5: فلج شدن پس از اینکه داروهایی به او خوراندند
خانم سان هونگیانِ 28ساله، معلمی در مدرسه راهنمایی شهرک یوتو در شهر شنیانگ، استان لیائونینگ، بود. پس از شروع سرکوب در ژوئیه1999، او 2 بار به پکن رفت تا برای فالون گونگ دادخواهی کند. او دستگیر و به اردوگاه کار اجباری لونگشان در شهر شنیانگ فرستاده شد.
خانم سان هونگیان
خانم سان بعداً به بیمارستان شماره 1 زندان شنیانگ منتقل و در آنجا بهزور داروهایی به او تزریق شد. او چندی پس از آن، فلج و دچار بیاختیاری در دفع ادرار شد. در مارس2001، مسئولان اثر انگشت او را روی اسناد افتراءآمیز درباره فالون گونگ درج کردند، حتی اگرچه او در آن زمان بیهوش بود.
وقتی خانواده خانم سان به دنبالش رفتند، او با زخمهای چرکین در سراسر بدنش در آستانه مرگ بود و حدود 10 روز بعد درگذشت.
مورد 6: «داروهایی به من تزریق شد!»
آقای جو یاجونِ 33ساله، کشاورزی در شهر هاربین، استان هیلونگجیانگ، بود. او در جامعه، به مهربانی زیاد معروف بود. آقای جو در 11اکتبر2000 بهمنظور دادخواهی برای فالون گونگ به پکن رفت و بیش از 2 ماه در بازداشتگاه شماره 2 آچنگ زندانی شد.
آقای جو یاجون
آقای جو پس از بازگشت به خانه بهمدت 1 ماه و 2 روز در همان بازداشتگاه دوباره حبس شد و تحت شکنجهای با نام «پرواز با هواپیما» قرار گرفت. بازوهایش را پشت سرش کشیدند، در حالی که قسمت فوقانی بدنش به موازات سطح زمین با زاویه 90 درجه خم شده بود. نگهبانان با هر حرکت جزئی او کتکش میزدند.
او در 5ژوئیه2001 به اردوگاه کار اجباری وانجیا فرستاده شد تا یک سال در آنجا حبس باشد. در حالی که آنجا بود، 3 شبانهروز او را به یک صندلی فلزی بستند. او 8 روز بعد، به اردوگاه کار اجباری چانگلینزی در شهر هاربین منتقل شد.
از آنجا که آقای جو دست به اعتصاب غذا زد، در بعدازظهر 21اکتبر2001 به درمانگاه چانگلینزی منتقل شد تا تحت خوراندن اجباری و تزریق دارو قرار گیرد. حوالی ساعت 9 شب که به سلول خود بازگشت، دچار مشکل تنفسی شده بود.
آقای جو با اشاره به بازویش مدام تکرار میکرد: «داورهایی به من تزریق شد! داروهایی به من تزریق شد!»
آقای جو غروب روز بعد، ناگهان هشیاری خود را ازدست داد و گردنش سفت شد. 2 روز بعد، 4 مأمور از اردوگاه کار اجباری چانگلینزی آقای جو را به دفتر شهرک یوچوآن بردند و خانوادهاش را وادار کردند که برگهای را امضا کند و به موجب آن در صورت مرگ آقای جو، اردوگاه هیچ مسئولیتی نخواهد داشت.
گرچه آقای جو در وضعیتی بحرانی قرار داشت، مأموران بلافاصله پس از گرفتن امضاهای لازم، آنجا را ترک کردند. خانواده آقای جو در همان شب او را به بیمارستان شماره 2 وابسته به دانشگاه علوم پزشکی هاربین فرستادند، اما تلاششان بیشازحد دیر بود. آقای جو در 26اکتبر2001 درگذشت.
مورد 7: اداره 610 ادعا میکند که یک تمرینکننده براثر «خودکشی» درگذشت
آقای ژانگ فانگلیان، معاون سابق شهرستان رونگچانگ بود. پس از اینکه او در سال 1998 تمرین فالون گونگ را شروع کرد، بیماری سیروز و هپاتیت ب که 23 سال عذابش میداد، درمان شد. از آنجا که از اصول فالون گونگ پیروی میکرد، هرگز رشوه نپذیرفت و بین همه افرادی که با آنها کار میکرد، به مقامی درستکار معروف بود.
آقای ژانگ فانگلیانگ، معاون سابق شهرستان رونگچانگ
آقای ژانگ در اکتبر2001 بهدلیل توزیع مطالب فالون گونگ در کنفرانسی در شهر تونگلیانگ دستگیر و در بازداشتگاه تونگلیانگ حبس شد. خانوادهاش در تاریخ 3ژوئیه2002 به ملاقات او رفت. در آن زمان 4 دست و پایش متورم شده بود و نمیتوانست بایستد. اگرچه 4 زندانی باید حملش میکردند، اما میتوانست بهروشنی فکر کرده و بهطور منسجم صحبت کند.
خانوادهاش بهدلیل بیماریاش درخواست آزادی با قرار وثیقه کردند، اما لیو آنشوئه، معاون دبیر کمیته امور سیاسی و حقوقی تونگلیانگ (پیاِلاِیسی)، این درخواست را رد کرد. مسئولان در تاریخ 8ژوئیه آقای ژانگ را به بیمارستان تونگلیانگ بردند و علیرغم بیماریاش، نگهبانان به او دستبند زدند و داروی نامعلومی به او تزریق کردند.
وقتی اعضای خانوادهاش درباره این موضوع شنیدند، برای ملاقات با او به بیمارستان شتافتند. آقای ژانگ نیمههشیار بود و دیگر نمیتوانست هیچ یک از آنها، حتی همسرش، را بشناسد. وقتی خانواده از مسئولان پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است، لیو پاسخ مستقیمی نداد. یکی از مأموران اداره 610، تزریق داخل وریدی آقای ژانگ را متوقف کرد و از خانوادهاش خواست تا او را به خانه برگرداند.
آقای ژانگ بهمحض بازگشت به خانه دچار وزوز شدید گوش و مشکل تنفسی شد. خانوادهاش او را به بیمارستان رونگچانگ بردند و در ساعت 6 صبح روز بعد قلبش از کار افتاد.
پس از مرگ او، اداره 610 شایعاتی پخش کرد مبنی بر اینکه آقای ژانگ در خانه خودکشی کرده است.
مورد 8: دروغی مبنی براینکه تمرینکنندهای براثر حمله قلبی درگذشت
آقای لی هونگبین، 43ساله، یک تمرینکننده فالون گونگ در شهر آچنگ، استان هیلونگجیانگ، بود. آقای لی پس از رفتن به پکن بهمنظور دادخواهی برای فالون گونگ در 3نوامبر2000، دستگیر و بهمدت 15 روز در بازداشتگاه آچنگ حبس شد.
مأموران اداره پلیس مینژو او را در 19دسامبر2000 دوباره در منزلش دستگیر و به یک مرکز شستشوی مغزی بردند. او بعداً در یک اردوگاه کار اجباری بهمدت یک سال حبس شد.
او در سال 2002 دوباره به اردوگاه کار اجباری چانگلینزی در شهر هاربین فرستاده شد. آقای لی بهدلیل پایداری در اعتقادش بهطرز وحشیانهای شکنجه شد و طی 2 هفته درگذشت.
آقای لی هونگبین
به گفته اعضای خانواده آقای لی، او در 14ژوئیه2002 درگذشت. چشمانش به هنگام مرگ کاملاً باز بود. تمرینکنندگان بازداشتشده با او گزارش دادند كه آقای لی پس از اعتصاب غذا در سلول انفرادی حبس شد. بعد از اینکه کارکنان اردوگاه او را تحت خوراندن اجباری قرار دادند، دچار اسهال مداوم شد. در طول جلسات خوراندن اجباری، داروهای نامعلومی با غذایش مخلوط شد.
پس از این شکنجه، در سلول انفرادی به او دستبند زدند. وقتی درنهایت کسی برای بررسی وضعیتش رفت، او درگذشته بود.
مسئولان اردوگاه کار برای سرپوش گذاشتن بر مرگ آقای لی که ناشی از سوءرفتار بود، جسد او را به بیمارستان فرستادند و به کادر پزشکی آنجا دستور دادند تا او را تحت تزریق وریدی قرار دهد، گویا در حال تلاش برای نجات او و احیایش هستند. مسئولان سپس اعلام كردند كه آقای لی بر اثر حمله قلبی درگذشته است.
مورد 9: معلم بازنشسته پس از تزریق داروهای سمی از طریق مقعد درگذشت
خانم ژانگ شوژن، معلم بازنشسته مقطع راهنمایی
آقای ژانگ شوژن 51ساله، معلم بازنشسته مدرسه راهنمایی یواندا در پکن بود. او در سال 1992 تمرین فالون گونگ را آغاز کرد. آقای ژانگ در سال 2001 بهدلیل توزیع مطالب فالون گونگ دستگیر و به اردوگاه کار اجباری چینگهه فرستاده شد.
خانم ژانگ در اردوگاه کار اجباری، چند روز متوالی اجازه نداشت بخوابد. نگهبانان با باطومهای الکتریکی به او شوک اعمال میکردند و بارها سرش را به دیوار کوباندند. آنها در تلاش برای بهدست آوردن اطلاعاتی درباره سایر تمرینکنندگان، شکنجهاش کردند، اما خانم ژانگ چیزی را فاش نکرد.
نگهبانان ماده نامعلومی را نیز از طریق مقعدش به او تزریق کردند که باعث معدهدرد شدیدش شد. در نهایت شکم خانم ژانگ بزرگتر از شکم زنی باردار شد.
خانم ژانگ بعداً به اردوگاه کار توآنهه منتقل شد. در مسیرش به آنجا، درد معدهاش حاد شد. مسئولان برای اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، از اعضای خانواده خانم ژانگ خواستند که به دنبالش بیایند و او را ببرند. خانم ژانگ در ساعت 7 بعدازظهر 9اکتبر2002 به بیمارستان هایدیان منتقل شد و 2 ساعت بعد در ساعت 9 شب درگذشت.
مورد 10: «نمیتوانم در این باره صحبت کنم. نمیخواهم مسئولیتش به گردنم بیفتد.»
خانم هو هونگیوئه، 45ساله، کارمند کارخانه نازل پمپ روغن شیندو در استان سیچوان بود. پس از شانزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین (حکچ) در سپتامبر2002، به ادارات پلیس در سراسر شهر چنگدو سهمیهای برای دستگیری تمرینکنندگان اختصاص یافت.
خانم هونگ در تاریخ 28سپتامبر2002 ناپدید شد. در نوامبر2002، پلیس محل کارش را از مرگ او مطلع کرد.
خانم هو هونگیوئه، کارمند سابق کارخانه نازل پمپ روغن شیندودر استان سیچوان
پلیس فقط تصویری از خانم هو را به اعضای خانواده و محل کارش نشان داد و ادعا کرد که او از گرسنگی جان باخته است. نه خانواده و نه کارفرمایش اجازه نیافتند جسدش را که در 19نوامبر2002 به اجبار سوزانده شد، ببینند.
یک مأمور دفتر فرماندهی کل اداره پلیس چنگدو در 23نوامبر2002 درباره مرگ خانم هو اظهارنظر کرد.
«نمیتوانم در این باره صحبت کنم. نمیخواهم مسئولیتش به گردنم بیفتد.»
تمرینکننده دیگری که در 15اکتبر2002 به بیمارستان چینگیانگ فرستاده شد، در مقالهای که به وبسایت مینگهویی ارسال شده بود، از برخورد خود با خانم هو نوشت.
«6 روز پس از ورود به آنجا، 2 تمرینکننده دیگر در 21اکتبر به آنجا اعزام شدند: خانم هو هونگیوئه و خانم ژانگ یالینگ از کارخانه نازل پمپ روغن شیندو. اگرچه مأموران اجازه گفتگو با یکدیگر را به ما نمیدادند، موفق شدیم چند کلمهای با هم صحبت کنیم.»
او در ادامه گفت: «هر دو آنها در اتوبوسی دستگیر شدند و در اعتراض به بازداشت غیرقانونی بیش از 30 روز در اعتصاب غذا بودند. اعتصاب غذایشان پس از آمدن به آنجا ادامه داشت. پزشکان هر روز آنها را تحت تزریق داخل وریدی قرار میدادند و همین جریان باعث میشد بیشازحد ادرار داشته باشند، اما نگهبانان زنجیر را از پاهایشان باز نمیکردند و در نتیجه آنها هیچ چارهای نداشتند جز اینکه در تخت ادرار کنند. پرستاری تحت تأثیر تبلیغات افتراءآمیز حکچ، آنها را بهشدت توبیخ میکرد. نگهبانان آنها را تحقیر میکردند و کتک هم میزدند. با گذشت زمان، آن پرستار دیگر هفتهای یک بار طبق برنامه ملافههای تختشان را عوض میکرد. آنها مجبور بودند روی تختهای کثیف و خیس بخوابند. با وجود این بدرفتاری غیرانسانی، هر دو هنوز مصمم به دنبال کردن ایمان خود و اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری بودند.
او در ادامه گفت: «آنها در اوایل ماه نوامبر نمیتوانستند بهطور عادی صحبت کنند و اغلب بارها سؤال میکردند: "چه خبر است؟ چرا اینجا هستیم؟" حافظهشان رو به زوال بود. بدیهی بود که مورد سوءرفتار روانی قرار گرفتهاند.»
«حتی تحت این شرایط، پلیس شیندو آنها را آزاد نکرد. درعوض، هر دو اطلاعیهای حاکی از حبس 18ماههشان در اردوگاه کار اجباری را دریافت کردند، اما در حالی که این اطلاعیه را در دست داشتند، نمیتوانستند آن را بخوانند و نمیدانستند که آن درباره چیست.»
«خانم هو بعد از بیش از 20 روز بستری بودن در بیمارستان، در نتیجه خوراندن دارو، در صبح 12نوامبر پس از یک شبِ تمام تقلا درگذشت. وقتی جسدش منتقل میشد، لکه خونی به قطر بیش از 20 سانتیمتر باقی گذاشت.»
مورد 11: مأمور پلیسی زمزمهکنان گفت: «یکی دیگر هم رفت.»
خانم ژانگ دژنِ 38ساله، معلم زیستشناسی مدرسه راهنمایی شماره 6 شهرستان منگیین در استان شاندونگ بود. طی معاینه جسمیاش در مارس1997 تشخیص داده شد که به هپاتیت ب مبتلا است. حتی اگرچه برای درمان تقریباً به همه جا مراجعه کرد، هیچ بهبودی حاصل نشد. بعد از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کرد و بیماریاش سرانجام درمان شد، بسیار سپاسگزار بود.
خانم ژانگ دژن، معلم زیستشناسی
پس از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، خانم ژانگ 3 بار به پکن رفت تا برای فالون گونگ دادخواهی کند. او 2 بار از این 3 بار دستگیر و در نهایت بازداشت شد.
مأموران دفتر امنیت داخلی پلیس منگیین، خانم ژانگ را در 19سپتامبر2002 مجدداً دستگیر و در بازداشتگاه منگیین حبس کردند. بائو شیتونگ و تیان لیگانگ، 2 مأمور پلیس، به او لگد و با باطومهای لاستیکیِ پلیس کتکش زدند. وقتی خانم ژانگ در اعتراض دست به اعتصاب غذا زد، بارها در بیمارستان منگیین تحت خوراندن اجباری قرار گرفت.
لِی یانچنگ، رئیس اداره 610 محلی، با سان کهای (رئیس بازداشتگاه منگیین) و گوئو شینگبائو (رئیس بیمارستان منگیین) درباره درمان خانم ژانگ صحبت کرد. به دستور آنها، وانگ چانشیائو، پزشکی در بازداشتگاه، تیمی را هدایت کرد که داروهای نامعلومی را به خانم ژانگ تزریق میکرد که او را در یک قدمی مرگ قرار داد.
در 31ژانویه2003- شب سال نو چینی- خانم ژانگ پس از آخرین تزریق کشنده درگذشت.
مأمور پلیس زمزمهکنان گفت: «یکی دیگر هم رفت.»
مورد 12: «حتی اگر در اینجا بمیرد، آزادش نمیکنیم.»
خانم منگ شیائو 37ساله در حومه شهر نانچونگ، استان سیچوان، بزرگ شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، در کارخانه فولاد چنگدو (و بعداً در کارخانۀ آهن و فولاد پانژیهوآ) مشغول به کار شد. در مارس1999 در حین بستری شدنش در بیمارستان، بهدلیل بیماریاش، شروع به تمرین فالون گونگ کرد و بیماری لاعلاجش درمان شد.
خانم منگ شیائو (تصویری که در دوران کارآموزیاش در پکن گرفته شده است)
او پس از به نمایش گذاشتن بنر مربوط به فالون گونگ در میدان تیانآنمن در تاریخ 17نوامبر1999، دستگیر و به 2 سال زندان محکوم شد. او در طول بازداشتش در پکن، کتک خورد، تحت ضربوشتم قرار گرفت و با باطومهای الکتریکی به او شوک اعمال کردند و تحت انواع شکنجههای دیگر نیز قرار گرفت.
خانم منگ در 12آوریل2000 به زندان زنان سیچوان در شهر جیانگیانگ اعزام شد. او را بارها در سلول انفرادی حبس کردند، کتک زدند، از پلههای بالا و پایین کشاندند و با باطومهای برقی به او شوک اعمال کردند. بارها دستانش را پشتش دستبند زدند و در زمستان یخبندان چند روز او را زیر پنجرهای نگه داشتند، در حالی که فقط اجازه داشت لایه نازکی از لباس به تن کند.
تصویر شکنجه: دستبند زدن در پشت سر
از آنجا که خانم منگ پس از آزادی مطالب فالون گونگ را توزیع کرد، مأموران اداره پلیس توآنجیه او را بهمدت 15 روز بازداشت کردند. پس از انتشار مقالهاش درخصوص افشای آزار و شکنجه در وبسایت مینگهویی در 21ژانویه2002، وزارت پلیس- از طریق اداره استان سیچوان- به محل کار خانم منگ دستور داد که او را از نزدیک تحت نظر بگیرند. در نتیجه او مدتی در کارخانه فولاد چنگدو حبس شد، بدون اینکه اجازه داشته باشد شبها به خانه برود.
خانم منگ در 24آوریل2002 به مركز شستشوی تانگچانگ فرستاده شد. در حالی كه در آنجا بود، کتک و لگد خورد تا جایی كه بهدلیل آسیبدیدگی ستون فقراتش دیگر نمیتوانست بایستاد. پس از اینکه وضعیتش بحرانی شد، به محل کارش فرستاده و در آنجا بهزور داروهای آسیبرساننده به سیستم عصبی به او تزریق شد.
اگرچه تقریباً فلج بود، میتوانست کتابهای فالون گونگ را بخواند و تمرینات را انجام دهد و میتوانست بدون دارو بایستد. بعداً مجبور شد برای جلوگیری از آزار و شکنجه بیشتر، از خانه خود فرار کند.
پلیس چنگدو و پلیس شهرستان جینتانگ خانم منگ را در 19نوامبر2003 دستگیر کردند. مأموران در بازداشتگاه جینتانگ اغلب او را برای تزریق مرتب داروهای سمی آسیبرساننده به سیستم عصبی- از جمله 2 دوز دیازپام و 1 دوز کلرپرومازین- به بیمارستان نظامی میبردند.
بعد از اینکه آقای منگ برای پزشکان توضیح داد که فالون گونگ چیست، آنها از تجویز داروها برای او دست کشیدند. سپس او برای ادامه تزریقات اجباری به بیمارستان شماره 1 جینتانگ منتقل شد.
تصویر شکنجه: تزریق اجباری داروهای نامعلوم
خانواده خانم منگ خواستار آزادی او شدند، اما مأموری از اداره 610 چنگدو درخواستشان را رد کرد.
گزارش شده که او گفت: «حتی اگر در اینجا بمیرد، آزادش نمیکنیم.»
خانم منگ بین 8 تا 12ژانویه2004 در بیمارستان درگذشت. مقامات جسد زخمیاش را بلافاصله و بدون اطلاع خانوادهاش سوزاندند.
مورد 13: داروساز قبل از مرگ گریه میکرد و گفت: «نمیخواهم بمیرم! میخواهم به خانه بروم.»
خانم ژانگ هونگ، داروسازی که در آزمایشگاه بیوشیمیایی فعالیت میکرد، در 31سالگی درگذشت.
خانم ژانگ هونگ 31ساله داروسازی بود که در بیمارستان شماره 4 هاربین در استان هیلونگجیانگ کار میکرد. در 8مه2004، مأموران اداره پلیس دونگفنگ او را به بازداشتگاه شماره 2 هاربین فرستادند. در 22ژوئیه2004 او برای گذراندن دوره 3ساله حبسش به واحد آموزشی اردوگاه کار اجباری وانجیا فرستاده شد.
از آنجا که از نوشتن اظهاریههای افتراءآمیز علیه فالون گونگ امتناع ورزید، در حالی که روی زمین ایستاده بود، دستش را به طبقه فوقانی تختی دوطبقه دستبند زدند.
در 23ژوئیه2004، نگهبانان او را به تختی چوبی بستند، هر دو بازویش را روی سرش دستبند زدند و هر دو پایش را با طناب به انتهای تخت بستند. این به دنبال تزریق داروهای نامعلوم بود که باعث بیاختیاریاش در دفع ادرار شده بود. نگهبانان همه لباسهایش را- به جز زیرپیراهنیاش- را از تنش بیرون آوردند و او را جلوی پنجرهای در معرض باد رها کردند.
پس از آنكه خانم ژانگ در 24ژوئیه در اعتراض دست به اعتصاب غذا زد، نگهبانان به زندانیان دستور دادند كه او را تحت خوراندن اجباری سوپ ذرتِ مخلوط با مقدار زیادی نمك قرار دهند. به او آب داده نمیشد یا اجازه نداشت از حمام استفاده کند. پاهایش متورم و کبود شده بود. طی خوراندن اجباری 29ژوئیه، یک حوله استفادهشده طی این روند برای او، کاملاً خیس خون شده بود.
قبل از تزریق داخل وریدی خانم ژانگ در تاریخ 30ژوئیه2004، یکی از سرپرستان به نام یو داروی نامعلومی را با آب سرد شیر رقیق کرد. حدود ساعت 8 شب خانم ژانگ فریاد زد: «نمیخواهم بمیرم! میخواهم به خانه بروم! آدرس خانهام چنین و چنان است.»
آن روز بعدازظهر، دستش را پشت کمرش به یک صندلی فلزی دستبند زدند و سرش را با تكههایی از نوار سفید پوشاندند.
تصویر شکنجه: تزریق اجباری داروهای نامعلوم
ساعت 1 بعدازظهر 31ژوئیه2004، دو نگهبان با ماسک به صورتشان به 4 زندانی دستور دادند که خانم ژانگ را به بیمارستان نظامی شماره 11 ببرند. شاهدان گفتند که خانم ژانگ در آن زمان مرده بود. خانواده او در ساعت 3:20 بعدازظهر اطلاعیهای را دریافت کرد که میگفت خانم ژانگ ساعت 2 بعدازظهر درگذشته است.
مورد 14: صورت تغییر شکلیافته با خون در چشمها، گوشها، بینی و دهان
آقای چانگ یونگفو، یک تمرینکننده فالون گونگ در شهرستان مولان، استان هیلونگجیانگ، بود. مأموران اداره پلیس شماره 1 مولان او را در 21 اوت2004 در خانهاش دستگیر کردند و به اردوگاه کار اجباری چانگلینزی بردند. در آنجا، نگهبانان و زندانیان بارها او را کتک زدند تا حدی که نیمههشیار شد.
اردوگاه کار اجباری برای اجتناب از پذیرش مسئولیت بدرفتاری با آقای چانگ، او را به شهرستان مولان برگرداندند. اداره 610 مولان او را برای آزار و شکنجه بیشتر، ابتدا مخفیانه به بیمارستان روانی دونگشینگ در شهرستان مولان و سپس به بیمارستان روانی در هاربین فرستاد.
آقای چانگ یونگفو
جسد آقای چانگ یونگفو
مسئولان بیمارستان در اکتبر2006 به خواهر بزرگ او اطلاع دادند که بیاید و او را با خود ببرد. در آن زمان آقای چانگ تعادل ذهنیاش را ازدست داده بود. بینیاش متورم بود. نمیتوانست روزها یا شبها بخوابد و اغلب جیغ میکشید. وضعیت بیناییاش رو به وخامت بود تا حدی که کاملاً نابینا شده بود. در زمانهای هوشیاریاش ناگهان گفت که بیمارستانهای روانی داروهای نامعلومی به او خوراندهاند که باعث درد در تمام بدنش شده است. مخصوصاً بینی، سر و چشمانش حساس شده بودند.
آقای چانگ در ساعت 5 صبح 18ژانویه2007 درگذشت، درحالی که 44ساله بود. در زمان مرگ در چشمان، گوشها، بینی و دهانش خون بود.
مورد 15: «میدانیم که چگونه به این رسیدگی کنیم.»
خانم کائو یوآنرو یک تمرینکننده فالون گونگ در شهرستان لاییوآن، استان هبی، بود. خانم کائو یک روز در سال 2005 دچار علائم تب شد. خانوادهاش تحت تأثیر تبلیغات حکچ، او را به بیمارستان روانی بائودینگ فرستادند.
پزشک بهمحض پذیرش او، به خانوادهاش گفت: «فالون گونگ؟ او را اینجا بگذارید و خیالتان راحت باشد. میدانیم که چگونه به این رسیدگی کنیم.»
خانم کائو یوانرو
روز بعد، خانم کائو پس از تزریق کشنده در بیمارستان درگذشت. کل بدنش کبود شده بود. در بینی و دهانش خون وجود داشت- خون تقریباً سیاه. اعضای خانوادهاش از تصمیم خود پشیمان شدند، اما خیلی دیر شده بود. خانم کائو در زمان مرگ 35ساله بود و دختری 4ماهه را از خود به جا گذاشت.
مورد ۱۶: «اگر او نمیرد، همچون بمب خواهد بود»
خانم لیو شیائولیان در دهکده بابائودائو شهر چیبی، استان هوبئی زندگی میکرد. در سال 1958 دچار بیماریهای زیادی شد و بینایی چشم راستش را از دست داد. پس از شروع به تمرین فالون گونگ در 1995، تمام بیماریهایش طی دو هفته ناپدید شدند. او حتی بینایی چشم راستش را دوباره به دست آورد. او همیشه خوشحال بود که شادی و زیبایی که بهخاطر تمرین فالون دافا تجربه کرده را با دیگران به اشتراک بگذارد.
خانم لیو شیائولیان
بازداشت اول: مصرف اجباری دارو
خانم لیو در دسامبر سال 2000، برای دادخواهی از حق تمرین فالون گونگ به پکن رفت. گرچه او به میدان تیانآنمن رسید، اما بازداشت و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. سه روز بعد، به شهر هایچنگ، استان لیائونینگ فرستاده شد و در آنجا در معرض هوای بسیار سرد قرار گرفت و غذای کافی به او ندادند.
در ژانویه2001، مأموران اداره پلیس چیبی او را به بازداشتگاه دوم شهر چیبی بردند و در آنجا نگه داشتند. پلیس مأمور موقتی بنام یه جون را برای شکنجه خانم لیو استخدام کرد. یه هر روز صبح به سر، چشمها، قفسه سینه و شکمش ضربه میزد. در حدود سال نو چینی، او به بازداشتگاه اول شهر چیبی منتقل شد.
در 28ژوئن2002، دنگ دینگشنگ و چیان یولان، دو معاون مدیر بازداشتگاه، او را به بیمارستان اول چیبی بردند. نگهبان سونگ یوژن و دو زندانی نیز مشارکت داشتند. پزشکان بدون معاینۀ خانم لیو، داروهایی را برای تزریق آماده کردند. مأمورین بازداشتگاه دستها و پاهای خانم لیو را به چهار گوشه تخت بستند. سپس با چشمهای بسته و بهزور به او دارو تزریق شد.
در همان شب، از دهان، بینی، گوشها و چشمهای خانم لیو خون آمد. گوشهایش درد شدیدی داشت. او همچنین دچار استفراغ و اسهال شد، ادرارش خونی و در رودهاش لخته خون داشت. پنج روز بعد مدفوع او تیره، خونی و بدبو بود.
هر وقت به توالت میرفت، دردی مشابه درد زایمان را تجربه میکرد. او نمیتوانست غذا بخورد و فقط مقدار کمی آب مینوشید. مسئولین بازداشتگاه با فهمیدن اینکه او در آستانه مرگ است، پس از مجبورکردن خانوادهاش به پرداخت 3هزار یوان او را آزاد کردند.
خانم لیو هنگامی که به خانه رسید در شرایط بحرانی قرار داشت و خانوادهاش فکر کردند که او زمان زیادی زنده نمیماند. آنها شروع به آماده شدن برای مراسم تشییع جنازهاش کردند. اما بهطور معجزهآسایی بهبود یافت. اگرچه هنوز ضعیف بود، در روزهایی که حالش بهتر بود بیرون میرفت تا به مردم دربارۀ آزار و شکنجههایی بگوید که متحمل شده بود.
بازداشت دوم: شکنجۀ «تکهتکه کردن بدن با پنج اسب»
اما در روز دوم که بیرون رفت، پلیس محلی به خانهاش آمد و او را از داخل رختخوابش برد. در 17اکتبر2002 به بازداشتگاه اول شهر چیبی منتقل شد.
در 6دسامبر2002، معاون رئیس، دنگ دینگشنگ، با دوازده نگهبان و چهار زندانی، خانم لیو را شکنجه کردند. چهار زندانی هر کدام یک دست و یک پایش را گرفتند و بهشدت کشیدند. دنگ هم سرش را گرفت و بهشدت کشید. این شکنجه که به «تکهتکه کردن بدن با پنج اسب» ملقب شده است باعث شد که مقعد خانم لیو پاره شده و بسیاری از استخوانهایش جابجا شوند.
نگهبانان دیگری نیز بعداً به شکنجه خانم لیو پیوستند. آنها یکی پس از دیگری او را با پابندهای سنگین کتک زدند. بسیاری از استخوانهایش در این روند شکستند و خانم لیو هوشیاری خود را از دست داد. پس از آنكه هوشیاریاش را دوباره به دست آورد، گردنش را به سختى به سمت شانهاش فشار دادند و او دوباره از هوش رفت. پس از آنكه هوشیاریاش را بهدست آورد، بیش از یك هفته در پابند بسته شد و به مدت دو هفته آب به او ندادند.
در تاریخ 29آوریل2003، برای وادار کردن خانم لیو به نفی فالون گونگ، دنگ دینگشنگ و چند نگهبان دوباره او را مورد ضرب و شتم قرار دادند. دراین زمان سرش دچار خونریزی شد و استخوانهای بازوها، پاها، دستها، قفسه سینه و ناحیه کمر شکستند.
نگهبانان تصور کردند که او خواهد مرد، بنابراین او را به داخل استخری در باغ انداختند. وقتی دیدند که خانم لیو نمیمیرد، به او لگد زدند. مفاصل دستها و پاهایش شکستند تا جایی که برخی از استخوانهایش دیده میشدند. اما او زنده ماند. از آنجا که خانم لیو دیگر قادر به مراقبت از خود نبود، مسئولین بازداشتگاه در تاریخ 29مه2004 به خانوادهاش اطلاع دادند که بیایند و او را به خانه ببرند.
بازداشت سوم: «گل نیلوفر آبی این بار پژمرده میشود»
در دسامبر سال 2003، وبسایت مینگهویی مقالهای باعنوان «زنده ماندن پس از شکنجه شدید - یک گل نیلوفر آبی که هرگز پژمرده نمیشود» را منتشر کرد و به تشریح قساوتهایی پرداخت که خانم لیو در بازداشتگاه تحمل کرده بود.
بهعنوان تلافی، ادارۀ ۶۱۰ شهر چیبی با مقامات محلی همکاری کردند و در 29دسامبر2003 او را در خانه دستگیر کردند. در 10ژانویه2004، ادارۀ 610 شهر و پرسنل امنیت ملی خانم لیو را از این محل شکنجۀ شدید به بازداشتگاه شهر منتقل کردند. پیش از ورود به سلول، دنگ دینگشنگ، مدیر مرکز او را کتک و به سرش ضربه زد و گفت که «ما تو را به چهارتکه تقسیم میکنیم!»
ژو شینهوا، معاون دبیر حزب شهر چیبی، با شوهر خانم لیو صحبت کرد. «مقاله مینگهویی خانم لیو را بهعنوان گل نیلوفر آبی توصیف میکند که هرگز پژمرده نمیشود. اما میدانم که این بار گل نیلوفر آبی پژمرده میشود. اگر او بمیرد، چقدر پول از ما میخواهی؟»
شکنجه خانم لیو شدیدتر شد. در 19فوریه2004 درحالی که خانم لیو مشغول مدیتیشن بود، چیان یولان، معاون بازداشتگاه، برای ضربه به سر خانم لیو از چکمهای سنگین استفاده کرد و باعث خونریزی از چشمها و گوشهایش شد و خونریزی از بینیاش بسیار شدید بود طوری که همۀ بدن و پتویش در سلول خیس شد. از آنجایی که خانم لیو نمیتوانست از خودش مراقبت کند، مسئولان برای جلوگیری از مسئولیت وضعیت سلامتی او در 29مه2004 او را به خانهاش بردند.
یکی از مسئولین اظهار داشت: «اگر او نمیرد، همچون یک بمب خواهد بود.»
بازداشت چهارم: بعد از مصرف اجباری دارو، توانایی تکلم از بین رفت
پلیس خانم لیو را در 26آوریل2006 دوباره دستگیر کرد. این بار او را مستقیماً به بیمارستان روانی پوفانگ در شهر چیبی فرستاد. از آنجا که بهشدت تحت آزار و شکنجه قرار گرفت، قدرت تکلمش را از دست داد. موارد زیر از روی یادداشتهای دستنویس او نوشته شده است:
«یک پزشک معروف بهعنوان مدیر ژانگ با فرمانداری شهر چیبی و پلیس توافق کرد که من در قبال 6هزار یوان در معرض سوءرفتار پزشکی قرار بگیرم. تحت رهبری مدیر ژانگ و همدستانش، من تحت شوک الکتریکی با ولتاژ بالا قرار گرفتم و به مدت چهار ساعت با سوزنهای الکتریکی به من شوک اعمال شد. او به بیماران روانی جوان دستور داد كه مرا مورد اهانت، فحاشی، ضرب و شتم و آزار جنسی قرار دهند.»
«همچنین تحت خوراندن اجباری با داروهای مضر برای بدنم قرار گرفتم. آن پزشک طی 24 ساعت حدود ۵ کیلو تزریق داخل وریدی مسموم برایم انجام داد. پس از آن، پوست سراسر بدنم تیره شد و به مدت 48 ساعت هوشیاری را از دست دادم. وقتی به هوش آمدم، توانایی تکلمم را از دست داده بودم. پزشک فقط وقتی دید که من لال شدهام سوءرفتار پزشکی را متوقف کرد.»
بازداشت پنجم: ادامه خوراندن دارو و مرگ
در اول سپتامبر2006، خانم لیو بار دیگر به بیمارستان روانی پوفانگ در شهر چیبی فرستاده شد و تحت آزار و شکنجه قرار گرفت. او تحت خوراندن اجباری، تزریق با داروهای نامعلوم، شوک با سوزنهای الکتریکی و تحمل حالت خفگی برای چند ساعت زیر لحاف قرار گرفت. او در آستانه مرگ بود. افراد مسئول این آزار و شکنجهها شامل دکتر هان های، دکتر شن زوبو و مدیر ژانگ هونگجینگ بودند.
تمام بدن خانم لیو متورم شده بود و در آستانه مرگ قرار داشت.
در طول دو سال بازداشت، عذاب و شکنجه جسمی و روانی خانم لیو همچنان ادامه یافت. تا سپتامبر2008، تمام بدنش متورم شده بود، در بلع مشکل داشت و توانایی تخلیه ادرارش را نداشت. پس از اینکه پزشکش گفت فقط حدود بیست روز دیگر زنده میماند، به خانه فرستاده شد.
بعد از گذشت بیش از پنج سال و چهار ماه آزار و شکنجههای فجیع، خانم لیو در 26اکتبر2008 درگذشت. در همان شب، شش مأمور پلیس لباس شخصی به خانه او رفتند تا هر تمرینکننده فالون گونگ را که احتمال داشت برای ملاقات با او بیاید را دستگیر کنند.
مورد 17: « مسئول بودن نسبت به او»
خانم گونگ هویی 57 ساله، پزشکی در میدان نفتی داگانگ در تیانجین بود. او بهخاطر بیماریهای بسیاری که داشت مجبور شد زودتر از موعد بازنشسته شود. اما در سال 1997 سه ماه پس از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کرد تمام بیماریهایش ازبین رفتند. او سرشار از انرژی بود و حداقل 10 سال جوانتر از قبل بهنظر میرسید.
خانم گونگ هویی، پزشک سابق در میدان نفتی داگانگ
خانم گونگ در 13اوت2008 پیش از بازیهای المپیک پکن به بهانۀ «حفظ امنیت ملی» توسط پلیس محلی و مأموران امنیت داخلی بازداشت شد. او به مدت 35 روز در بازداشتگاه منطقۀ نانکای حبس بود و سپس در 17سپتامبر2008 به اردوگاه کار اجباری بانچیائو برده شد.
گمان میرود که اردوگاه کار داروهایی به غذا و آبش اضافه کرد که باعث برهم خوردن تعادل روانی خانم گونگ شد. او دائماً خیره بود و رعشه داشت. همچنین قادر نبود بهطور عادی بخوابد و وقتی راه میرفت بیاختیار میلرزید.
وقتی در این وضعیت بود، اردوگاه کار اجباری او را وادار به نوشتن سه اظهاریه در نفی فالون گونگ کرد. پس از آن، آنها او را مجبور کردند که در کارگاه اردوگاه کار کند و برای آزمایش او را به بیمارستانهای مختلفی بردند.
علاوه بر داروهای مخرب اعصاب، مسئولین خانم گونگ را وادار به خوردن داروهای سرکوبکنندۀ سیستم عصبی نیز میکردند که هر روز باعث رنج و توهم او میشد.
یکی از مأموران اظهار داشت: «ما نسبت به او مسئول هستیم.»
در آب آشامیدنی که اردوگاه به برخی از تمرینکنندگان فالون گونگ مانند خانم گونگ میداد، مادۀ رشتهمانند درخشانی مشاهده شد. پس از نوشیدن این آب، زبان قربانی کرخ میشد و خونریزی میکرد. همچنین احساس میشد که زبان در سیمی فلزی پیچیده شده است. پس از مدتی تمام بدن قربانی بیحس میشد و میلرزید و دچار توهم و نفستنگی و نهایتاً منجر به ناتوانی در کنترل خود و مانع آرامشش میشد.
10 ماه پس از اینکه خانم گونگ دچار عدم تعادل روانی شد، او را به خانه فرستادند. او 22 روز بعد در 4دسامبر2009 درگذشت.
مورد 18: پزشکی گفت: «با داروهای فالون گونگ او را درمان کنید»
خانم شو دکان 52 ساله، تمرینکنندۀ فالون گونگی در شهر زائوژوانگ در استان شاندونگ بود. در 27آوریل2002 خانم شو بازداشت و به ادارۀ پلیس جادۀ شمالی جیفانگ فرستاده شد، اما او توانست روز بعد فرار کند.
طی 8 ماه بعد برای اجتناب از بازداشت مجبور بود دور از خانه زندگی کند. اما نهایتاً در 30آوریل2010 برای مراقبت از پسر و مادرشوهر سالخوردهاش به خانه بازگشت و در 2مه مجدداً بازداشت و به 2 سال حبس محکوم شد.
پس از اینکه در سال 2012 آزاد شد، او دچار احساس خستگی و ناتوانی شد، گویی آن در اثر برخی مواد ایجاد شده باشد.
پس از اینکه وضعیت سلامتیاش بدتر شد، خانوادهاش او را به بیمارستان شهرداری زائوژوانگ بردند. پزشکان که شاهد وضعیت سلامتی بسیار نامناسب او بودند، در ابتدا از پذیرشش امتناع کردند.
اما پس از شنیدن اینکه خانم شو تمرینکنندۀ فالون گونگ است، یکی از پزشکان گفت: «ما او را با داروهای فالون گونگ درمان خواهیم کرد.»
نمایش صحنۀ شکنجه: خوراندن اجباری دارو
در ساعت 5 صبح 6سپتامبر2013 خانم شو را به بخش مراقبتهای ویژه بردند. در مسیر او با صدای بلند میگفت: «فالون دافا عالی است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری عالی است!»
یک دقیقه پس از اینکه او را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند، پزشکی اعلام کرد که خانم شو براثر «مرگ مغزی» درگذشته است.
مورد 19: جای تزریقات کاملاً مشخص است
آقای لوئو جیانگپینگ ساکن شهر پانژیهوا در استان سیچوان بود. پس از شروع تمرین فالون گونگ در سال 1996، وضعیت سلامتی جسمی و رفتار او بسیار بهبود یافت. او اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری را دنبال کرد و همیشه مایل بود که به همسایگانش کمک کند.
در منطقهای که آب بسیار کم بود، ساکنان محلی اغلب برای آب کشاورزی با یکدیگر جنگ و دعوا میکردند. آقای لوئو و سایر تمرینکنندگان فالون گونگ همیشه باملاحظه بودند و صبر میکردند بقیه کشاورزان آبیاریشان را تمام کنند و بعد از آن به زمین خودشان آب میدادند. بهخاطر این موضوع آنها بسیار مورد احترام ساکنین محلی بودند.
آقای لوئو جیانگپینگ و خانوادهاش
در اوایل سال 2002 آقای لوئو برای یک دورۀ 5 ساله به زندان دیانگ برده شد.
در 6ژانویه2012 آقای لوئو برای توزیع مطالب اطلاعرسانی فالون گونگ، به شهرستان نانهوا در استان یوننان رفت و توسط مأموران ادارۀ پلیس لونگچوان بازداشت شد. در آوریل2012 دادگاه نانهوا او را به 4 سال و 6 ماه حبس محکوم کرد. در 1ژوئن2012 او را برای گذراندن دورۀ محکومیتش به زندان اول یوننان بردند.
نگهبانان و زندانیان بهخاطر باورش به او دستبند میزدند، او را مورد ضرب و شتم قرار میدادند و داروهای نامعلومی را به او تزریق میکردند. علاوه براین، او مجبور بود بیش از 10 ساعت در روز کار کند. اگر کارهای تعیین شده را تمام نمیکرد، او را از خواب محروم و به سلول انفرادی منتقل میکردند.
طی جلسات خوراندن اجباری مکرری که انجام شد، عضلات دهان آقای لوئو آسیب دید و تمام دندانهای پایینی او افتادند. تعداد بسیار کمی از دندانهای بالایی او باقی ماندند، ولی آنها لق شده بودند.
آقای لوئو که در وضعیت بسیار خطرناکی بود، در 23دسامبر2013 بهعلت بیماریهایی که داشت بهقید ضمانت پزشکی آزاد شد. پس از بازگشت به خانهاش در سیچوان، با مادر و سایر اعضای خانواده و دوستانش دربارۀ تزریقات سمی که در حبس به او اعمال شده بود صحبت کرد.
محل ورود آمپولها در دو سمت بازوانش دیده میشد. هر محل تزریق دچار کبودی به قطر 2 سانتیمتر در اطرافش شده بود. 5 روز بعد در 28دسامبر2013 آقای لوئو درگذشت.
مورد 20: برداشت اعضا و منع خانواده از دیدن جسد
آقای گائو ییشی 45 ساله ساکن شهر مودانجیانگ در استان هیلونگجیانگ بود. تمام خانوادهاش یکی بعد از دیگری برای درمان بیماریهای مختلفشان شروع به تمرین فالون گونگ کردند. مزایای سلامتی اشی از تمرین محرز بود، چراکه سرطان معدۀ خواهرش درمان شد، سرطان زبان و عفونت خون مادرش ناپدید شد و آبسیاه چشم آقای گائو درمان شد. کل خانواده با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری شهروندان بهتری شدند و در هماهنگی زندگی میکردند.
آقای گائو ییچی
پس از شروع سرکوب در ژوئیه1999، آقای گائو و خانوادهاش بهشدت رنج میبردند. خواهرش، خانم گائو شیورونگ چند بار در اردوگاه کار و زندان حبس شد. پدرش که مرعوب استرس و وحشت دائم بود، در نگرانی شدید درگذشت. آقای گائو برای اجتناب از آزار و شکنجۀ بیشتر مجبور شد چند سال دور از خانهاش زندگی کند.
در ساعت 10 شب 19آوریل2016 آقای گائو و همسرش در خانهشان بازداشت شدند. آقای گائو در ساعت 5 صبح روز بعد به بازداشتگاه دوم مودانجیانگ فرستاده شد. پس از اینکه در اعتراض به رفتاری که با او شد دست به اعتصاب غذا زد، نگهبانان او را تحت خوراندن اجباری قرار دادند و دائماً او را شکنجه میکردند.
در 28آوریل2016 آقای گائو را به بیمارستان پلیس مودانجیانگ فرستادند. پزشکان به زور تزریقی برای او انجام دادند. در ابتدا آقای گائو توانست سوزن را درآورد. بعداً نگهبانان او را از ناحیۀ قفسۀ سینه و پاها به تخت بستند. به دستانش نیز دستبند زدند.
بهرغم اعتراضهای او تزریق ادامه یافت.
مادر و دخترش بعد از اطلاع از این موضوع در صبح 29آوریل برای ملاقات او به بیمارستان رفتند. مأموران مانع ملاقاتشان با آقای گائو شدند.
در ساعت 5:40 صبح روز بعد، مسئولین اعلام کردند که آقای گائو ناگهان بهعلت نارسایی اندامهایش درگذشته است. چشمانش باز و اشک در چشمانش حلقه زده بود.
سرش کبود شده و دستانش محکم مشت شده بودند و ناخنهایش به رنگ بنفش درآمده بود. سه سوراخ بزرگ مربوط به تزریقات در ساق پای راستش وجود داشت. برخی از اعضای بدنش برداشته شده بودند. مسئولین به خانوادۀ آقای گائو اجازه ندادند که جسدش را ببینند.
گزارشات مرتبط:
تمرینکنندگانی که مسئولان آنها را کشتند تا سرپوشی بر اعمال خشونتآمیزشان بگذارند
مرگ 11 تمرینکنندۀ فالون گونگ محبوس در پکن براثر داروهای نامعلوم