(Minghui.org) من بازنشسته هستم و با پسرم و خانوادهاش در استان هوبی زندگی میکنم. من تمرینکننده فالون گونگ نیز هستم که درسال1998 تمرین را شروع کردم. امروز مایلم چند ماجرا را درباره خانوادهام با شما بهاشتراک بگذارم که از تکرار چند عبارت سحرآمیز برکت یافتهاند.
مادر عروسم
قرنطینه ناگهانی شهر ووهان بهدلیل پاندمی ویروس کرونا، زندگی بسیاری را به آشوب کشاند، ازجمله خانواده عروسم.
مادرش با خانواده پسرش در یک محله مسکونی در ووهان، مرکز شیوع ویروس زندگی میکنند. روزی، مادرش علائم ویروس را نشان داد: تب، تنگی نفس، سفتی قفسه سینه و سرفههای خشک.
او نتوانست در بیمارستان بستری شود و مجبور شد در خانه خودش را قرنطینه کند. تمام افراد خانوادهاش بهشدت ترسیده بودند.
عروسم به مادرش گفت که این عبارات را تکرار کند: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» این باعث میشود اوضاع پیش رو تغییر کند.
او مرتباً با مادرش تماس میگرفت و همچنین او را تشویق میکرد از سازمانهای وابسته به حکچ خارج شود. به مادرش گفت که حکچ جنایات بسیاری علیه بشریت مرتکب شده است و فقط با قطع روابط با حکچ، شخص واقعاً از عقوبت کارمایی درامان خواهد بود.
مادرش از حکچ خارج شد و هم زمان به تکرار این دو عبارت ادامه داد.
چند روز بعد، علائم بیماری مادرش ناپدید شد و کاملاً بهبود یافت. تمام افراد خانواده عروسم از فالون دافا بسیار سپاسگزار هستند و آنها هنوز هم روزانه این دو عبارت را تکرار میکنند.
نوهام
نوهام امسال 12 ساله میشود و پسر بسیار سالمی است.
در زمستان سال2009 هنگامیکه بیش از دو سال داشت، در یک حمام عمومی به عفونت ویروسی مبتلا شد.
دچار تب بالایی شد، بنابراین او را به بیمارستان منتقل کردیم که پزشکان تشخیص دادند به بیماری عفونت ویروسی دست و پا و دهان مبتلا شده است.
از آنجا که بعد از مصرف داروهای تجویز شده هیچ علامتی از بهبودی نشان نداد، او را نیمهشب به بهترین بیمارستان در شهرمان بردیم که به ما توصیه کردند برای معاینه و رسیدگی بیشتر آنجا بماند.
با این حال پس از انجام کارهای اداری، آنها نتوانستند پرستاری برای تزریق پیدا کنند. بنابراین پزشک به ما گفت که به خانه برویم و صبح او را برگردانیم.
بعد از اینکه به خانه رسیدیم، تب نوهام حتی بالاتر رفت. صورتش خیلی قرمز شد و پاهایش از فرط تشنج پیچ و تاب میخورد.
این عبارات را در گوش او تکرار کردم: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی بردباری خوب است.» و از او خواستم که آنرا با من تکرار کند. مادرش نیز به ما ملحق شد.
سه نفرمان به تکرار این دو عبارت برای بیش از یک ساعت ادامه دادیم. تا 5 صبح ادامه دادیم، تا اینکه تب نوهام پایین آمد.
او گفت: «مادر بزرگ شیر میخواهم!»
طولی نکشید که او کاملاً شفا یافت و تمام علائم بیماری ناپدید شدند.
صبح، از همسرم پرسیدم که آیا هنوز لازم است او را به بیمارستان ببریم.
او در آن زمان در اداره پلیس محلی مشغول به کار بود و بهدلیل تبلیغات حکچ، نظرات منفی درباره فالون گونگ داشت. اما، این بار شاهد بهبودی سریع نوهمان بودیم، و او پذیرفت که فالون دافا واقعاً خوب است.
او گفت: «کودک اکنون خوب است. لزومی ندارد او را به بیمارستان ببرید.»
بعداً، نوهام دوباره از همکلاسیهایش در مهدکودک به این عفونت ویروسی آلوده شد. ما بارها تکرار کردیم: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» دوباره، او خیلی سریع بهبود یافت.
یک بار، مهد کودک او یک برنامه گردش بهاری مخصوص بچهها ترتیب داد. در اتوبوس، وقتی نوهام متوجه شد که یک پسر کوچک علائم سرماخوردگی را نشان میدهد، فوراً به او گفت که این دو عبارت جادویی را بخواند تا احساس بهتری داشته باشد. همکلاسیها و معلمهایش در اتوبوس تحتتأثیر مهربانی نوهام قرار گرفتند.
اکنون، نوهام 12 ساله است، سالم و شاد و هنوز از برکات فالون دافا لذت میبرد.
عروسم
بهدلیل شستشوی مغزی و فریب حکچ، عروسم همیشه خودش را از من دور میکرد. پس از اینکه بهطور غیرقانونی برای تمرین فالون گونگ به سه سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم شدم، پسرم (شوهرش) مجبور شد کارش را در اداره پلیس ترک کند و این امر باعث جدایی بیشتری بین ما شد.
پس از اینکه شاهد بهبودی معجزهآسای پسرش بود، رفتارش کاملاً تغییر کرد و خواندن کتاب جوآن فالون را شروع کرد. بعد از خواندن کتاب او به من گفت: «آنچه فالون گونگ به مردم میآموزد، کاملاً متفاوت از آنچه که تبلیغات حکچ درباره این تمرین میگوید، است.»
«اگر جوآن فالون را خودم نخوانده بودم، در تمام زندگیام فریب دروغهای حکچ را خورده بودم. فالون گونگ به مردم آموخت که خودشان را در اصول جهانی حقیقت، نیکخواهی، بردباری جذب کرده، و افراد خوبی شوند. من هرگز نمیدانستم که واقعاً چگونه شخص خوبی باشم.»
قبلاً عروسم دچار یبوست بود و جوشهای بسیاری در صورتش داشت. بعد از خواندن جوآن فالون مشکلاتش ازبین رفت و چهرهاش زیبا و صاف شد.
درسال2012 او تمرین فالون دافا را آغاز کرد و از آن زمان رابطهاش با پسرم بیشتر هماهنگ شده است. رفتارش با همسایهها نیز بهتر شد. کسب و کارشان نیز قویتر و موفقتر شده است.
نوۀ کوچکم
درسال2014 عروسم دختری به دنیا آورد، گرچه یک دستگاه داخل رحمی نیز داشت. اما دختربچه زیبا و سالم بود.
از آنجاییکه دولت سیاست تک فرزندی را هنوز سفت و سخت اجرا میکرد، ثبت نام فرزند دوم با پرداخت جریمه سنگین همراه بود.
همسرم میخواست با رشوه دادن به برخی از آشنایانش، نام این کودک را بهثبت برساند، اما او را از انجام این کار منصرف کردم، گفتم که او نعمتی است که از آسمان به ما داده شده و دلیلی برای استفاده از روشهای کثیف برای این برکت وجود ندارد.
چهارماه بعد، اداره پلیس محلی با ما تماس گرفت تا کودک را در خانهمان ثبتنام کنیم. مجبور به پرداخت جریمهای نشدیم.
مادر بزرگ یک دختربچه که چهارماه کوچکتر از نوهام بود از شنیدن این موضوع واقعاً شگفتزده شد، زیرا خانوادهاش برای ثبتنام فرزند دومشان مجبور بودند بیش از 30 هزار یوآن بپردازند.
اکنون نوهام 6 ساله است. او دوبار دچار تب بالا شد، اما هر بار پس از اینکه من و مادرش این عبارات را تکرار کردیم: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است،» تبش بهسرعت پایین آمد.
یک بار یکی از انگشتانش لای در ماند. واقعاً ناراحتکننده بود، تمام انگشت او متورم و پر از چرک شده بود. مادرش او را به بیمارستان منطقه برد، پزشک گفت که باید تحت عمل جراحی قرار گیرد.
به عروسم گفتم که او را به بخش اورژانس ببرد که پزشک چرک را با سرنگ و سوزن بیرون بکشد، نوهام در تمام مراحل انجام کار گریه نکرد و همه حاضران با دیدن اینکه چقدر شجاع است، شگفتزده شدند.
همچنین او بسیار باهوش است و تقریباً میتواند بسیاری از حروف چینی را تشخیص دهد. حتی میتواند جوآن فالون را بدون اشکال زیادی بخواند. اغلب به من میگوید که میتواند استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) را ببیند که روی یک گل لوتوس عظیم نشستند، بههمراه خدایان بسیاری در اطرافشان کتاب جوآن فالون را مطالعه میکنند.
عمه بزرگم
عمهام قبلاً دچار انواع بیماریها بود. همیشه سست و بیحال بهنظر میرسید و بازوها و دستهایش معمولاً بیحس بود. او درد زیادی در پاهایش داشت و بهسختی میتوانست راه برود. پزشکان تشخیص دادند که او دارای سندرم اسپوندیلوتیک گردن رحم و عوارض چسبندگی کپسول مفصلی شانه است.
دراواخرسال2010 خونریزی شدیدی داشت و بعداً تشخیص داده شدکه پولیپ بینی است و نیاز به عمل جراحی دارد. این عمل برای خانواده او دهها هزار یوآن هزینه داشت و او پس از آن مجبور میشد برای معاینات ماهانه به پزشک مراجعه کند که حتی هزینه بیشتری دربر داشت.
او هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی خسته شده بود و درد بسیاری داشت.
درزمستانسال2013 عمهام از عود پولیپ بینی رنج میبرد و تا بهار2014 وضعیتش بدتر شد تاحدی که تمام بینی و صورتش متورم شده بود. پزشکان به او گفتند برای اینکه مجدداً پولیپها ازبین بروند، نیاز به عمل دارد.
بجای اینکه به عمل دیگر رضایت دهد، برای گرفتن کمک به سمت فالون دافا رفت و شروع به انجام تمرینها کرد. مرتباً تکرار میکرد: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.»
طی چند روز ورم در بینی و صورتش ازبین رفت. از آن زمان به بعد، هرگز نیازی به مصرف دارو نداشته است.
چندی پیش دچار سانحۀ شدید رانندگی شد. هر دو در اتومبیل در کنار او له شده بود و او در اثر ضربه از هوش رفت.
به محض اینکه آگاهیاش را بهدست آورد، این عبارات را تکرار کرد: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی بردباری خوب است.»
یک ورم بزرگ روی سرش ایجاد شده بود و بازوی چپ و دندههایش هر دو زخمی شده بود. او درد داشت و بهسختی نفس میکشید. با این حال پیوسته این دو عبارت را تکرار میکرد و سخنانی را که استاد در جوآن فالون بیان کردند بهخاطر آورد:
«ما میگوییم که یک پیامد خوب یا بد از یک فکرِ آنی میآید. تفاوت دریک فکر، به نتایج مختلفی منجر میشود.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
او پس از اینکه به خانه بازگشت، بیدرنگ، تمرینهای فالون دافا را انجام داد. روز بعد، همه دردهایی که از جراحاتش ناشی شده بود ناپدید شد.
درحال حاضر، عمه بزرگم بسیار سالم است و از همه مهمتر دیدگاهش را تغییر داده و میخواهد معنای زندگی را درک کند. خلق و خوی بدش را رها کرده و همیشه ابتدا دیگران را درنظر میگیرد. اکنون زندگیاش سرشار از شادی و رضایت است.
اغلب درباره خوبیهای دافا و نیکخواهی استاد فکر میکنم. استاد، از شما برای نیکخواهی و نجات بیکرانتان سپاسگزارم!
برای افرادی که قربانی فریب و شستشوی مغزی حکچ شدهاند، بسیار متأسف و ناراحتم. صمیمانه امیدوارم که افراد بیشتری حقایق مربوط به فالون دافا را درک کنند، از حکچ فاصله بگیرند و آینده روشنی را برای خودشان انتخاب کنند.