(Minghui.org) من در شهر بزرگ شدهام و همیشه حتی زمانیکه بچه بودم نسبت به افراد حومه شهر، احساس برتری داشتم. حتی بعد از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کردم، هنوز به تمرینکنندگانی که در حومه شهر زندگی میکردند نگاهی تحقیرآمیز داشتم و آنها را افراد طبقه پایین اجتماع قلمداد میکردم. اما تجربهای اخیر، پیشداوریام را تغییر داد. دیگر جرئت نمیکنم که در قلبم تمرینکنندگان را خفیف و کماهمیت درنظر بگیرم.
دو ماه پیش، به گروه مطالعه فایی پیوستم که خانمهایی بین 60 تا 70 سال در آن حضور داشتند. در میان آنها، من جوانترین بودم. بسیاری از آنها نمیتوانستد کلمات را واضح تلفظ کنند یا روان بخوانند.
خانمی از روستای نزدیک نظر مرا به خود جلب کرد. او لاغر بود و چهرهای تیره، موهای خاکستری و کوتاهی داشت. لباس سادهاش باعث شده بود که قابل توجه نباشد. هرگز به مدرسه نرفته و بیسواد بود تا اینکه شروع به تمرین در دافا کرده بود. او با خواندن کتابهای دافا توانسته بود که خواندن را بیاموزد. خواندنش نهتنها کند بود، بلکه تلفظها نیز نادرست بود. من اغلب با دیده تحقیر به او نگاه میکردم.
یک روز، او کنار من نشست. شاید بهخاطر هوای گرم، بهنظر میرسید که هر از گاهی از حال میرود. وقتی نوبت خواندن او بود، به آهستگی و کندی میخواند. نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم و مخفیانه به او میخندیدم.
ناگهان، با چشم سومم یک بودیساتوای مقدس با لباس سفید را دیدم که آنجا ایستاده بود، او با صدایی واضح و جدی شروع به خواندن کرد. خواندنش بهحدی قدرتمند بود که همه مداخلات از بُعدهای دیگر را از بین میبرد. وقتی سرم را بلند کردم، بودیساتوا به آن زن تبدیل شد که آنجا ایستاده بود و با تلاش مشغول خواندن بود.
در آن لحظه، تصورات قدیمیام درباره سلسله مراتب انسانی کاملاً از بین رفت. آنچه باقی ماند احترامی فوقالعاده برای آن زن بود.
با گذشت سالها، این خانم بهطور مداوم بروشورهای دافا و مطالب روشنگری حقیقت را بین مردم توزیع میکند. او همچنین بسیاری از مردم را متقاعد کرده است که از حزب کمونیست چین (حکچ) کنارهگیری کنند. او در سکوت و بهصورت فردی ناشناس، بهترین تلاش خود را میکند!
آنچه من دیدم جایگاه واقعیاش بود. بشر با تزکیه در فالون دافا میتواند تبدیل به موجودی الهی شود. صمیمانه از استاد لی تشکر میکنم که چنین تصویری را به من نشان دادند. تمام تلاشم را میکنم تا در آینده از وابستگیهای بشریام خلاص شوم.