(Minghui.org) چند روز پیش زانویم بهطور ناگهانی متورم و دردناک شد و برای چندین روز همچنان دردناک باقی ماند. فرستادن افکار درست اوضاع را تغییر نداد. سپس فکر بدی به ذهنم خطور کرد: «آیا آرتروز است یا ناشی از هوای سرد کولر است؟» من حتی به استفاده از داروهای شوهرم فکر کردم اما از این کار خودداری کردم.
استاد لی بیان کردند:
«همگی درباره این بیندیشید: با سکته مغزی، چگونه شخص میتواند به این سرعت با پای خودش برگردد و دستها و پاهایش دوباره حرکت کنند؟» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
فهمیدم شخصی که استاد دربارهاش صحبت میکردند، از قبل مقدر شده بود که دچار سکته مغزی شود. حتی اگر کسی تزکیه کند، بازهم باید بدهیهای کارمایی خود را پس بدهد. اما علائم آن تمرینکننده با سکته مغزی یک فرد معمولی متفاوت بود. احساس کردم که چقدر تأسفانگیز است که او واقعاً به استاد اعتقاد نداشت.
شاید من با درد زانویم در حال ازبین بردن کارما بودم. نیروهای کهن مشغول ریختن کارمای زندگی قبلیام روی من بودند، اما من اصرار داشتم که مسیری را طی کنم که استاد برایم نظم و ترتیب داده بودند. نمیخواستم مانند آن تمرینکننده با علائم سکته مغزی باشم. اعتقاد داشتم که استاد بدنم را پاکسازی کردهاند و حالم خوب خواهد شد.
با این فکر قوی، فردای آن روز زانویم خوب شد. فهمیدم که دافا چقدر قدرتمند است و داشتن افکار درست چقدر مهم است. در مورد تزکیه اطمینان بیشتری پیدا کردم.
بعد از تولد فرزندم، کمرم اغلب درد میگرفت، اما سالها بود که خیلی آزارم نمیداد. اما وقتی زانویم بهبود یافت، کمردردم تشدید شد. صبح که بلند شدم درد داشتم، در پاهایم احساس ضعف میکردم و با اینکه کار زیادی انجام نداده بودم، احساس خستگی میکردم.
وقتی درد غیرقابل تحمل شد، شروع به تأمل کردم. نیروهای کهن سعی داشتند با استفاده از این درد ایمانم به استاد و دافا را ازبین ببرند. عهد کردم که نظم و ترتیب آنها عملی نخواهد شد. پس از اثبات اعتقادم به استاد و دافا، تا صبح روز بعد کمردردم خوب شد. احساس آرامش، راحتی و پرانرژی بودن میکردم. یک بار دیگر، شگفتی دافا را تجربه کردم.
افکارم ساده به نظر میرسیدند، اما از قلبم بیرون میآمدند. وقتی قبلاً افکار درست میفرستادم، این از دردم نمیکاست. مردم عادی برای تسکین درد از دارو استفاده میکنند. سعی داشتم از فرستادن افکار درست بهعنوان راهی برای تسکین درد استفاده کنم. هدفم این بود که دوباره احساس راحتی کنم. پس چه تفاوتی بین من و مردم عادی وجود داشت؟ تفکرم درست نبود، بنابراین مؤثر نبود.
پس افکار درست چیست؟ با توجه به تجربیاتم در طی سالها تزکیه، فکر میکنم که بدون توجه به اینکه درگیری یا ناراحتی جسمی داشته باشید یا نه، افکار درست باید با اصول دافا مطابقت داشته باشد. وقتی افکار بشریام با اصول دافا مغایرت دارد یا احساس بیمار بودن میکنم، چه کاری باید انجام دهم؟ چگونه میتوانم افکار درست داشته باشم؟ در آن لحظات باید آرام باشم، به تک تک افکارم نگاه کنم و هدف پشت این افکار را درک کنم. سپس هنگامی که نقاط ضعف و وابستگیهای خود را پیدا میکنم، میتوانم خودم را اصلاح کنم و سپس از افکار درست پیروی خواهم کرد. بنابراین، نگاه به درون کلید تغییر افکار بشری به افکار درست است.
استاد بیان کردند:
«ما میگوییم که یک پیامد خوب یا بد از یک فکر آنی میآید. تفاوت در یک فکر، به نتایج مختلفی منجر میشود.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
استاد همچنین بیان کردند:
«وقتی افکار درست است
شیطان متلاشی میشود.» (ترس از چه، از هنگ یین 2)
بهعنوان تزکیهکننده، وقتی احساس ناراحتی جسمی میکنیم که مانع از انجام سه کار میشود، به این دلیل نیست که در حال ازبین کارما هستیم، بلکه مداخله نیروهای کهن است. چرا نیروهای کهن جرئت مداخله با ما را دارند؟ فکر میکنم به این دلیل است که تفکر و ایمانمان در حد الزام نیست. برخی از افراد فقط پس از ناپدید شدن بیماری به دافا باور میآورند.
اما دافا ما را ملزم میکند که قبل از اینکه بتوانیم از نظر جسمی پیشرفت کنیم، ایمان راسخ داشته باشیم و شینشینگ خود را بهبود بخشیم. از خود بپرسید «آیا اعتقاد دارم که دیگر هیچ بیماری نخواهم داشت؟» وقتی احساس بیمارشدن میکنید، طرز فکرتان چیست؟ فقط با پرسیدن این سؤالات میتوانیم ببینیم که ایمانمان چقدر محکم و استوار است. در حقیقت ما دیگر نباید بیماریهای بشری داشته باشیم. علائم بیماری ظاهر میشوند زیرا ما به اندازه کافی خود را بهبود ندادهایم. وقتی با تصورات بشری فکر میکنیم، قادر به ازبین بردن شیطان نیستیم. از این گذشته، بهبود شینشینگ و نگاه به درون كلیدی هستند.
استاد بیان کردند:
«نمیتوانید بدون تأکید بر رشد شینشینگ تنها در طلب تبدیل گونگ در بدن فیزیکیتان باشید. مشکل آنجا خواهد ماند تا اینکه شین شینگتان رشد کند فقط بعد از آن تغیرات همه جانبه اتفاق میافتد.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
وقتی ایمان ما به اندازه کافی قدرتمند باشد، اهریمن ترسیده و جرئت مداخله نخواهد داشت. ما در نهایت باید ایمان راسخ و صالح داشته باشیم، زیرا این امر سطح تزکیه ما را تعیین میکند.
چگونه میتوان ایمان قوی داشت؟ نگاه به درون تنها راه است. ما باید نقاط ضعف خود را پیدا کنیم، آنها را بشناسیم و از شر آنها خلاص شویم. وقتی واقعاً به استاد ایمان دارم، احساس آرامش و تزلزلناپذیری میکنم و برای از دست دادن و بدست آوردنها مبارزه نمیکنم.
همچنین باید نظم و ترتیبات نیروهای کهن را نفی کنیم، این بدان معناست که باید با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری دافا، سطح شینشینگ خود را بالا ببریم و از تصورات و وابستگیهای بشری خلاص شویم. در واقع انجام همۀ کارها با افکار درست، نفی نیروهای کهن است.