(Minghui.org) [یادداشت سردبیر] این مجموعه مقالات، بازنشر ترجمه فارسی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» است که توسط هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست نوشته شده است.
فهرست کتاب
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: پیشگفتار
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: مقدمه
فصل یک : استراتژیهای شیطان برای نابودی بشریت
فصل دو: شروع کمونیسم اروپا
فصل سه: کشتار گسترده در شرق
فصل چهار: صدور انقلاب
فصل پنج: نفوذ به غرب
فصل شش: طغیان علیه خداوند
فصل هفت: نابودی خانواده
فصل هشت: کمونیسم چگونه بذر هرج و مرج را در سیاست میکارد
فصل نه: تلۀ اقتصادی کمونیستی
فصل ده: استفاده از قانون برای شرارت
فصل یازده: هتک حرمت هنر
فصل دوازده: تخریب آموزش و پرورش
فصل سیزده: ربودن رسانهها
فصل چهارده: فرهنگ عامه، زیادهروی منحط
فصل پانزده: ریشههای کمونیستی تروریسم
فصل شانزده: کمونیسم در پشت محیطزیستگرایی
فصل هفده: جهانیسازی- کمونیسم در هستۀ آن
فصل هجده: جاهطلبیهای جهانی حزب کمونیست چین
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: نتیجهگیری
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: پیشگفتار
گرچه رژیمهای کمونیستی اروپای شرقی متلاشی شدهاند، اما شبح شیطانی کمونیسم ناپدید نشده است. برعکس، این شبح شیطانی هماکنون بر دنیای ما حکمرانی میکند و بشریت نباید حس اشتباهی از خوشبینی داشته باشد.
کمونیسم را نباید نوعی روندی فکری دانست، نوعی تئوری یا تلاشی شکستخورده در شیوۀ جدیدی از چیدمان امور انسانی. بلکه باید آن را نوعی شیطان درنظر بگیریم؛ شبحی شیطانی که از تنفر، انحطاط و سایر نیروهای ریشهای این جهان شکل گرفته است. آن، شکل ماری بزرگ بهخود گرفت و سپس شکل اژدهایی سرخ، و آن با ابلیس در ارتباط است، همان ابلیسی که از خداوند متنفر است. اهریمنها و موجودات سطح پایین را استثمار میکند تا ویرانی و انهدام را بر سر انسان فرو ریزد. هدف این شبح این است که بشریت را نابود کند و درحالی که الهیات رستگاری را به بشریت هدیه میدهد، کمونیسم به انسان میگوید به اخلاقیات انسانی باور نداشته باشد و به آن حمله کند بهطوری که سنت را انکار کند و درنتیجۀ آن، انسان از دستورات خداوند سرپیچی کند و درنهایت نابود شود.
شبح شیطانی کمونیست، با تغییر و جهشهای بیشمار خود، سرشار از مکر و حیله است. گاهی از کشتار و خشونت استفاده میکند تا کسانی که از پیرویاش امتناع میکنند را تهدید و مرعوب کند؛ گاهی به زبان «علم» و «پیشرفت» متوسل میشود و با ترسیم تصویری رؤیایی از آینده، پیروان خود را فریب میدهد. گاهی خود را بهعنوان زمینهای ژرف برای یادگیری معرفی میکند و مردم را به این باور میرساند که آن سمتوسوی آیندۀ بشریت است؛ گاهی از شعار «دموکراسی،» «برابری» و «عدالت اجتماعی» استفاده میکند تا راه خود را به شاخههای آموزش، رسانه، هنر و قانون باز کند و بدون اینکه مردم از آن آگاه باشند، آنها را زیر پرچم خود بیاورد. گاهی خود را «سوسیالیسم،» «ترقیخواه،» «لیبرالیسم،» «نئومارکسیسم» و سایر اصطلاحات چپگرایانه مینامد. گاهی پرچمی بهظاهر درست را میافرازد، مانند جنگگُریزی و آرامشطلبی، طرفداری از محیطزیست، جهانیشدن و نزاکت سیاسی؛ گاهی از هنرِ پیشرو، آزادی جنسی، مجازبودن مواد مخدر، همجنسبازی و سایر زیادهرویها در امیال انسانی حمایت میکند و این تصویر اشتباه را ارائه میدهد که اینها بخشی از گرایشات رایج هستند.
افراط و خشونت، یگانه تجلیات آن نیست، بلکه گاهی وانمود میکند که بهفکر رفاه اجتماعی است. اما هدف غایی آن این است که از هر طریق ممکن، هر چیز سنتی را نابود کند، خواه ایمان و مذهب و اخلاقیات باشد یا فرهنگ، بنیان خانواده، هنر، تعلیم و تربیت و قانون؛ هر چیزی را بهکار میگیرد تا انسان را به پرتگاه افول اخلاقیات و سرنوشتی نفرینشده سرازیر کند.
کمونیسم و تغییرات و جهشهای گوناگونش را هماکنون نیز میتوان در سراسر دنیا مشاهده کرد. درحالی که چین و کوبا علناً اظهار میدارند که بهوسیلۀ رژیمهای کمونیستی هدایت میشوند، حتی امریکا، همان پیشروِ جهان آزاد نیز صید حملات این شبح شیطانی شده است؛ چه رسد به اروپا که سوسیالیسم را در آغوش گرفته و افریقا و امریکای لاتین که جریان کمونیست، آنها را کاملاً دربرگرفته است. این واقعیت تکاندهندهای است که بشریت هماکنون با آن مواجه است: دسیسه و توطئهای که این شبح شیطانی برای نابودی بشریت داشت تقریباً موفق شده است.
انسانها بهطور غریزی مایل هستند به خود سود برسانند و از خطر فرار کنند. غریزه، آنها را بر آن میدارد که از رنج و سختی بگریزند، برای خود بهدنبال نام و اعتبار باشند، شرکتهای موفق تأسیس کنند یا اینکه صرفاً از زندگی لذت ببرند. برای انسانها داشتن این افکار طبیعی است. اما اگر انسانها خود را از موجودات الهی دور کنند، این شبح شیطانی میتواند به این افکار چنگ زده و آنها را تقویت کند و درنتیجه کنترل شخص را در دست گیرد. گستاخیِ طغیان این شبح علیه خداوند باعث میشود آنهایی که تحت کنترل آن قرار دارند نیز حسی از گستاخی را تجربه کنند؛ آنگاه این افراد سعی میکنند ازطریق اِعمال قدرت، ثروت و دانش، خودشان نقش خداوند را بازی کنند و بر سرنوشت میلیونها نفر حکمرانی کنند و ازطریق جنبشهای اجتماعی، جریان تاریخ را تحت تأثیر قرار دهند.
انسانها بهوسیلۀ خداوند آفریده شدند و در سرشتشان خوبی و پلیدی را همزمان دارند. اگر مردم پلیدی را بزدایند و رحمت و محبت را توسعه دهند، میتوانند به خداوند بازگردند. آنچه در انتظار سمت مقابل قرار دارد شیطان است. این انتخاب فقط بهعهدۀ خود افراد است.
بسیار متأثریم که میبینیم بسیاری از افرادی که اساساً خوشقلب هستند بهطور ناخودآگاه عامل یا هدف کنترل این شبح کمونیستی شدهاند؛ همان چیزی که ولادمیر لنین «احمقان مفید» نامید. گرچه بهخاطر وسوسه و انگیزههای ناشی از این شبح، کل اجتماع در مرز نابودی قرار گرفته است، اما درواقع افراد بسیار بسیار کمی هستند که به خواست خودشان روح خود را وقف این شیطان کرده و تعمداً این انتخاب را برگزیدهاند که بشریت را فاسد کنند. برای اکثر افراد، خوبیِ مادرزادی باقیماندۀ سرشت انسانیشان این فرصت را در اختیار آنها قرار داده تا خود را از تأثیر این شبح رها کنند.
هدف این کتاب این است: ترسیم این موضوع پیچیده و درهمتنیده به زبان ساده و تا حد امکان صادقانه. سپس مردم میتوانند شگردهای این شبح کمونیستی را ببینند. مهمتر اینکه، این کتاب بهدنبال این است که سنتهای اخلاقی، فرهنگی و هنریای را معرفی کند که موجودات خدایی برای بشریت وضع کردهاند. سپس افراد میتوانند خودشان بین خداوند و این شبح شیطانی دست به انتخاب بزنند.
وقتی افکار خوب یک فرد نمایان میشود، موجودات خدایی کمک میکنند تا او را از کنترل شیطان رها کنند. اما این روندِ شناخت ماهیت شیطان لازم میداند که فرد عمیقاً فکر کند و بهطور واضح تشخیص دهد. این کتاب بهدنبال این است که جریان تاریخ در این چند قرن اخیر را مجدداً مورد بررسی قرار دهد و از منظری گستره و سطحبالا، نقابها و قالبهای گوناگونی که این شیطان برای تصرف و کنترل جهان ما بهکار بسته را مورد ارزیابی قرار دهد. هدف از این کار این نیست که صرفاً تاریخ را بازنویسی کنیم، بلکه درک کنیم چگونه میتوانیم این شیطان را از حکمرانی مجدد جهانمان بازداریم. این کار به درک و آگاهی خود افراد متکی است، به اینکه افراد ابتکار عمل را بهدست گیرند و از این شیطان دست بکشند و به شیوههای زندگی و سنتهایی بازگردند که موجودات خدایی برای انسان وضع کردهاند.
خداوند بر شیطان پیروز میشود. اینکه ما در چه سمتی بایستیم سرنوشت ابدیمان را تعیین میکند.
ادامه در مقدمه