(Minghui.org) [یادداشت سردبیر] این مجموعه مقالات، بازنشر ترجمه فارسی کتاب «شبح کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» است که توسط هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست نوشته شده است.
فهرست کتاب
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: پیشگفتار
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: مقدمه
فصل یک : استراتژیهای شیطان برای نابودی بشریت
فصل دو: شروع کمونیسم اروپا
فصل سه: کشتار گسترده در شرق
فصل چهار: صدور انقلاب
فصل پنج: نفوذ به غرب
فصل شش: طغیان علیه خداوند
فصل هفت: نابودی خانواده
فصل هشت: کمونیسم چگونه بذر هرج و مرج را در سیاست میکارد
فصل نه: تلۀ اقتصادی کمونیستی
فصل ده: استفاده از قانون برای شرارت
فصل یازده: هتک حرمت هنر
فصل دوازده: تخریب آموزش و پرورش
فصل سیزده: ربودن رسانهها
فصل چهارده: فرهنگ عامه، زیادهروی منحط
فصل پانزده: ریشههای کمونیستی تروریسم
فصل شانزده: کمونیسم در پشت محیطزیستگرایی
فصل هفده: جهانیسازی- کمونیسم در هستۀ آن
فصل هجده: جاهطلبیهای جهانی حزب کمونیست چین
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: نتیجهگیری
فصل سه: کشتار گسترده در شرق
فهرست مطالب این فصل
مقدمه
۱- پایههای خشونتآمیز حکومت کمونیست
الف. ظهور کمونیستهای شوروی
ب. حزب کمونیست چین قدرت را در دست میگیرد
۲- کشتار طبقۀ کارگر
الف. سرکوب کارگران و دهقانان شوروی
ب. پیروی از الگوی شوروی
۳- وحشیگری مطلق حزب کمونیست
الف. جنایات کمونیسم شوروی
گولاگ: الهام بخش اردوگاههای مرگ هیتلر
قتل بهوسیله قحطی
حمله رعب و وحشت بزرگ به نخبگان شوروی
ب. جنایات حزب کمونیست چین
قحطی بزرگ چینی
کشتار متعصبانه انقلاب فرهنگی و نسلکشی فرهنگی
شرارت بیسابقه: آزار و شکنجه فالون گونگ
۴- صدور رعب و وحشت سرخ
مراجع
مقدمه
حزب کمونیست بهمدت یک قرن قدرت را در اتحاد جماهیر شوروی در دست داشت. طبق گزارشهای جمعآوریشده بهوسیلۀ کنگره ایالات متحده، رژیمهای کمونیستی مسئول مرگ حداقل ۱۰۰ میلیون نفر بودهاند. [۱] کتاب سیاه کمونیسم جزئیات تاریخی این قتلها را توضیح میدهد. [۲]
از اسناد ازحالتمحرمانهخارجشده دولت کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی و همچنین آمار رسمی قربانیان مبارزات سیاسی کمونیست در چین و کره شمالی، مردم تصویر خوبی از اعتیاد حزب کمونیست به قتل دریافت کردهاند.
خودکامگی و تمامیتخواهی کمونیستی اغلب با نازیها مقایسه میشود. درحالی که تشابهات بسیاری را میتوان در این خصوص پیدا کرد، یک وجه تمایز مهمی وجود دارد که اغلب نادیده گرفته میشود: هدف نازیها از بین بردن مردم یهودی بود، اما هدف کمونیسم فراتر از کشتار فیزیکی است.
افراد مؤمن مرگ فیزیکی را بهعنوان مرگ واقعی خود نمیدانند، زیرا روح به بهشت میرود یا در چرخه بازپیدایی، دوباره به دنیا میآید. حزب کمونیست از کشتن بهعنوان وسیلهای برای کشت بذرهای وحشت در ذهن مردم استفاده میکند و آنها را مجبور به پذیرش ایدئولوژی شیطانی خود میکند. از طریق تخریب اخلاق، روح مردم به سرنوشت جهنم محکوم میشود. هدف حزب کمونیست تنها از بین بردن جسم فیزیکی انسان نیست، بلکه از بین رفتن روح او نیز هدف آن است.
یکی دیگر از ویژگیهای حزب کمونیست، شدت عمل آن درخصوص پاکسازی داخلی و انتخاب بیرحمانهترین رهبران است. برای بسیاری از مردم درک منطق حزب کمونیست در اِعمال وحشیگری علیه مقامات خود، سخت است؛ شامل مقاماتی که فقط به خاطر انحراف از حزب در مسائلی خاص قربانی شدهاند، درحالی که در سایر مسائل به حزب و رهبر آن کاملاً وفادار بودهاند.
یک دلیل این است که حزب کمونیست در طغیان علیه موجودات خدایی و بشریت، بهطور غریزی همیشه از این میترسد که نابودی مقدرشدهاش بسیار قریبالوقوع است. این حزب برای تقویت خود، نیاز به استخدام افرادی دارد که هیچ توجهی به اصول اخلاقی تمایزدهنده درست از اشتباه را ندارند. این افراد در روند کشتار جمعی، هویتشان مشخص میشود و ارتقاء منصب آنان به رهبری، شبح کمونیسم را قادر میسازد تا از استبداد زمینی خود اطمینان حاصل کند.
در سال ۱۹۸۹، پرسنل حزب کمونیست چین که حاضر نشدند در قتلعام میدان تیانآنمن ۴ ژوئن شرکت کنند، دور انداخته شدند. جیانگ زِمین که در طول وقایع مختلف بیرحمی خود را به نمایش گذاشته بود به رهبری حزب کمونیست چین ارتقاء یافت. پس از اینکه جیانگ آزار و شکنجه فالون گونگ را در سال ۱۹۹۹ آغاز کرد، او مقاماتی نظیر لوئو گان و ژو یونگکانگ را به مناصب عالی ارتقاء داد، چراکه آنها توانایی خود برای وحشیانهترین جنایات را در این آزار و شکنجه نشان داده بودند.
یکی دیگر از انگیزهها برای کشتن، جذب شرکتکنندگانی از عموم جامعه است، همانطور که در طول انقلاب فرهنگی انجام شد. توده مردم با انجام قتل و جنایات دیگر، خود را همدست وحشیگریهای حزب کمونیست چین میدانستند و بیرحمترین عاملان جنایات سرسختترین پیروان حزب میشدند. حتی امروزه، بسیاری از اعضای سابق سربازان سرخ که در طول انقلاب فرهنگی مرتکب تجاوز و قتل شدند، به خاطر جنایاتشان ابراز تأسف نمیکنند و میگویند که درخصوص رویدادهای دوره جوانیشان پشیمان نیستند.
علاوه بر این، حزب کمونیست با کشتن قربانیان خود به صورت آشکار و عمدی، مردم را میترساند تا تن به اطاعت از آن دهند.
همه اینها ما را به یک اصل کلی میرساند: در طول تاریخ، کشتار، تحت حکومتهای استبدادی یا در طول زمان جنگ رخ داده است؛ زیرا دشمنی برای شکست وجود داشته است. این مشخصه حزب کمونیست است که باید یک دشمن داشته باشد و اگر هیچ دشمنی وجود نداشته باشد، باید آن را ابداع کند تا بتواند به کشتن ادامه دهد.
حزب کمونیست در کشوری مانند چین، با تاریخی طولانی و فرهنگی غنی، بدون کشتار مستمر نمیتوانست به اهداف خود نائل شود. بهطور سنتی، مردم چین به الهیات باور داشتند و به آن احترام میگذاشتند. اگر مردم چین این میراث فرهنگی ۵۰۰۰ ساله را نمیداشتند نمیتوانستند وجود این حزب کمونیست وحشی و کفرآمیز را تحمل کنند. تنها ابزار حزب کمونیست چین برای حفظ حکومت خود، همانطور که از اجرای آزمایشی شوروی یاد گرفت، استفاده از کشتار جمعی است.
۱- پایههای خشونتآمیز حکومت کمونیست
نقطه شروع کمونیسم که تجسم شبح اهریمنی است هیچ چیز نمیتوانست باشد مگر پستی و بیشرمی. پس از آنکه کارل مارکس اعلام کرد که: «یک شبح درحال شکار اروپا است- شبح کمونیسم،» راهزنان و اشرار، کمون پاریس را تأسیس و پایتخت فرانسه و آثار هنری و فرهنگی بینظیر آن را نابود کردند. در روسیه و چین، حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیست چین از طریق توطئه و خونریزی قدرت را به دست گرفتند.
الف. ظهور کمونیستهای شوروی
در فوریه ۱۹۱۷، کمبود مواد غذایی و بدتر شدن شرایط کار، کارگران صنعتی روسیه را به سمت اعتصاب برد. همانطور که آشفتگی در سراسر کشور گسترش یافته بود، سزار نیکلاس دوم از سلطنت کنارهگیری کرد و دولت موقت روسیه تأسیس شد. ولادیمیر لنین که در سوئیس و در تبعید بهسر میبرد، پس از مطلع شدن از این رویدادها بلافاصله به روسیه بازگشت.
در آن زمان، جنگ جهانی اول درحال شدت گرفتن بود. کشورهای بین روسیه و سوئیس همگی متخاصم بودند. در اواخر سال ۲۰۰۷، مجله آلمانی اشپیگل رازی ۹۰ ساله را برملا کرد: کایزر ویلهلم دوم که روسیه را بهعنوان تهدیدی جدی تلقی میکرد، متوجه شد که لنین میتواند برای آلمان فاجعهساز باشد، بنابراین اجازه داد لنین از طریق آلمان به سوئد سفر کند، سپس به فنلاند برود و در نهایت به روسیه بازگردد. ویلهلم دوم همچنین پول و مهمات در اختیار لنین قرار داد. لنین در پایان سال ۱۹۱۷، مبلغ ۲.۶ میلیون مارک از آلمان دریافت کرده بود. [۳]
وینستون چرچیل درباره نقش آلمان در بازگشت لنین گفت: «آنها از مرگبارترین سلاح در روسیه استفاده کردند. آنها لنین را در کامیونی که بهشدت مهر و موم شده بود حمل کردند، انگار درحال حمل نوعی ویروس طاعون به روسیه بودند.» [۴]
لنین در تاریخ ۷ نوامبر ۱۹۱۷ یا ۲۵ اکتبر با تقویم سنتی جولیان، کودتا کرد. با انقلاب اکتبر، لنین دولت موقت را سرنگون و اولین رژیم کمونیست جهان را تاسیس کرد.
اما در انتخابات دموکراتیک مجلس مؤسسان روسیه در تاریخ ۵ ژانویه ۱۹۱۸، حزب سوسیالیست انقلابیون، در مقابل حزب بلشویک لنین که دولت را کنترل میکرد، اکثریت آرای ملی را کسب کرد. از ۴۴.۴ میلیون نفر از رأیدهندگان، ۴۰ درصد به حزب سوسیالیست انقلابیون رأی دادند و بلشویکها با حاشیه ۲۰ درصد، بازنده انتخابات شدند.
لنین پس از این شکست، وعدههای خود را زیرپا گذاشت و مجلس مؤسسان را «دشمن مردم» اعلام کرد. بلشویکها که برای تصویب قانون رزمی در روز جلسه مجلس در پتروگراد، پایتخت روسیه، از قبل آماده شده بودند، نیروها را بسیج کردند و مجلس مؤسسان را با زور منحل کردند و روند دموکراتیک در روسیه را نابود کردند.
انقلاب اکتبر و پس از آن پیروزی لنینیست، منشأ همه جنبشهای خشونتآمیز کمونیستی در سراسر جهان در قرن بیستم بود. این رویداد باعث خیزش بینالمللی کمونیسم و فجایع بیشماری شد که به دنبال آن روی داد.
ب. حزب کمونیست چین قدرت را در دست میگیرد
پس از سال ۱۹۱۷ که اتحاد جماهیر شوروی تازه تأسیس شده بود، این کشور با استفاده از این واقعیت که جمهوری چین به کمونیست بینالملل سوم یا کمینترن پیوسته بود، انقلاب را به چین صادر کرد.
بلشویکها، گریگوری ویتینسکی را به چین فرستادند تا یک سازمان کمونیست محلی تأسیس کند. سپس میخائیل بورودین را فرستادند تا بین حزب ملی چین (کومینتانگ) و اتحاد جماهیر شوروی اتحاد برقرار کند. تحت این توافق، سرنگونی کومینتانگ، برای حزب کمونیست چین که درحال شکلگیری بود فرصتهایی برای رشد سریع فراهم کرد.
در طی جنگ جهانی دوم، در هشت سالی که کومینتانگ علیه تجاوز ارتش ژاپن بهطور تمام عیار جنگید، حزب کمونیست چین از این تعارض بهعنوان پوششی برای گسترش نیروهای خود استفاده کرد. وقتی ژاپن به چین حمله کرد، ارتش سرخ در آستانه شکست قرار داشت، اما در زمان پیروزی چین، نیروهای کمونیستی ۱.۳۲ میلیون سرباز عادی و ۲.۶ میلیون نیروی شبهنظامی داشتند. پس از تسلیم شدن ژاپن، حزب کمونیست چین از پوشش مذاکرات صلح با کومینتانگ برای گسترش مخفیانه نیروهای خود استفاده کرد.
در همین حال، تلاشهای دیپلماتیک حزب کمونیست چین باعث شد ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از سیاستهای خود مبنی بر حمایت از ملیگرایان دست بکشند. در سال ۱۹۴۹، حزب کمونیست چین در نهایت نیروهای دولتی کومینتانگ را شکست داد و پلیدترین رژیم کمونیست خودکامه را بر روی زمین بنا نهاد.
در این نقطه اوج تاریخ جنبش کمونیستی جهان، کمونیسم کنترل یکسوم انسانها و سطح زمین را بهدست گرفت چراکه روسیه و چین، یعنی بزرگترین کشورهای جهان از نظر وسعت و جمعیت را دربرگرفته بود. دولتهای کمونیستی در سراسر اروپا و آسیا گسترش یافتند و بسیاری از کشورها در آفریقا، آمریکای جنوبی و آسیای جنوب شرقی مشتریان یا متحدان حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی یا حزب کمونیست چین شدند.
میلیونها نفر از مردم در جبهههای نبرد جنگ جهانی دوم جان خود را از دست دادند، اما نتیجه غیرمنتظره، گسترش خیرهکننده کمونیسم خودکامه بود.
۲- کشتار طبقۀ کارگر
از نظریههای مارکس گرفته تا لفاظی رژیمهای کمونیستی خودکامه، همگی پر بودند از تکیه بر طبقه کارگر و دهقان و قول میدادند که بیانگر منافع آنان باشند. اما در عمل، این طبقه کارگر بود که تحت سیستم کمونیستی، بیشترین سوءاستفاده از آن صورت گرفت.
الف. سرکوب کارگران و دهقانان شوروی
در سال ۱۹۱۸، پس از آنکه لنین مجلس مؤسسان را بهطور غیرقانونی منحل کرد، کارگران اولین کسانی بودند که در برابر دیکتاتوری کمونیست مقاومت کردند. دهها هزار کارگر از پتروگراد و مسکو در اعتراض به انحلال مجلس، راهپیمایی و تظاهرات برگزار کردند. سربازان بلشویک با استفاده از نیروی مرگبار، ناآرامیها را سرکوب کردند و دست به کشتار تظاهرکنندگان زدند و خیابانهای پتروگراد و مسکو را از خون کارگران پر کردند.
بزرگترین اتحادیه کارگری کشور، اتحاد جماهیر شوروی راه آهن، در اعتراض به کودتای بلشویک، اعلام اعتصاب کرد و حمایت گستردۀ بسیاری از سازمانهای کارگری دیگر را نیز به دست آورد. مشابه همان کاری که حزب کمونیست اتحاد شوروی با کارگران پتروگراد و مسکو انجام داد، اعتصابکنندگان را با نیروهای مسلح خود سرکوب کرد و اتحادیه جماهیر شوروی و سایر اتحادیههای مستقل ممنوع شدند.
سازمانهای کار باقی مانده بهتدریج و به اجبار، تحت کنترل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی درآمدند. در بهار ۱۹۱۹، کارگران گرسنه در شهرهای روسیه بارها و بارها اعتصاب کردند و خواستار سهمیه برابر با سربازان ارتش سرخ، حق آزادی بیان و انتخابات دموکراتیک و لغو امتیازات سیاسی اعطاشده به کمونیستها بودند. همه این جنبشها بهوسیله پلیس مخفی بلشویک (چکا) سرکوب شدند و مهاجمان یا به زندان انداخته یا به رگبار بسته شدند.
در تابستان ۱۹۱۸، در نتیجۀ جنگ داخلی مداوم، روسیه با کمبود فراوان مواد غذایی مواجه شد. در ماه ژوئن، درحالی که کشور در آستانه قحطی قرار داشت، لنین، ژوزف استالین را به تزاریتسین فرستاد تا از حوزه رودخانه ولگا، که از دیرباز ناحیه حاصلخیز کشاورزی در روسیه بود، غلات را تصاحب کند.
استبداد حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی باعث شد دهقانان در برابر آن مقاومت کنند. در اوت ۱۹۱۸، دهقانان در منطقه پنزا دست به شورشی مسلحانه زدند و قیام بهسرعت به مناطق اطراف آن گسترش یافت. حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، نیروهایی را برای سرکوب این قیام ها فرستاد و لنین پیام تلگرافی را به بلشویکهای پنزا فرستاد. متنی که مورخ بریتانیایی، رابرت سرویس از تلگراف اصلی روسی به انگلیسی ترجمه کرد به شرح زیر است:
۱. نه کمتر از ۱۰۰ نفر از زالوصفتان، زمینداران و ثروتمندان معروف را بهدار بیاویزید (و مطمئن شوید که این بهدار آویختن را همه مردم مشاهده کنند).
۲. اسامیشان را منتشر کنید.
۳. تمام غلاتشان را تصاحب کنید.
۴. بر اساس تلگراف دیروز گروگانها را معین کنید.
طوری این کار را انجام دهید که تا صدها کیلومتر دورتر مردم بتوانند ببینند، بلرزند، بفهمند، فریاد بکشند... [۵]
قبل از انقلاب اکتبر، تامبوف یکی از ثروتمندترین استانهای روسیه بود. اتحاد جماهیر شوروی به منظور تسخیر غلات آن استان، بسیاری از «تیمهای مصادرۀ غلات» را سازماندهی کرد و آنها را به آن منطقه فرستاد. بیش از ۵۰ هزار نفر از کشاورزان تامبوف، در قالب شبهنظامیان محلی شکل گرفتند تا با تیمهای مصادرۀ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی مبارزه کنند.
در ژوئن ۱۹۲۱، رژیم شوروی در راستای سرکوب شورشیان تامبوف، پیشنهاد کرد که فرمانده نظامی، میخائیل توخاچفسکی، با استفاده از گاز سمی با «اشرار» مبارزه کند. استفاده توخاچفسکی از سلاحهای شیمیایی، همراه با آتشسوزیای که سراسر منطقه را سوزاند، باعث شد اکثر قسمتهای تامبوف ویران و خالی از سکنه شود. حدود ۱۰۰ هزار نفر از دهقان که در مقاومت شرکت داشتند و نیز اقوامشان زندانی یا تبعید شدند. حدود ۱۵ هزار نفر در این شورش جان باختند.
کشتار گسترده در اتحاد جماهیر شوروی در نقش الگویی برای آزار و اذیت بعدی کارگران و دهقانان چینی به دست حزب کمونیست چین عمل کرد.
ب. پیروی از الگوی شوروی
چین فرهنگی وسیع و غنی دارد که قدمت آن به ۵ هزار سال میرسد. مردم آن غرق در سنت پرستش موجودات خدایی و احترام به الهیات بودند. شبح کمونیسم، که با استفاده از صرفاً توطئه نمیتوانست ۵ هزار سال سنت را فتح کند، با خشونتی نظاممند به جنگ فرهنگ سنتی چین رفت.
حزب کمونیست چین، نخبگان جامعه را که در نقش حامیان فرهنگ سنتی عمل میکردند مورد هدف قرار داد و ساختههای فیزیکی تمدن چین را نابود کرد و ارتباط بین مردم چین و موجودات خدایی را قطع کرد. «فرهنگ حزبی» جایگزین میراث سنتی چین شد تا در میان بازماندگان قتلعامهای حزب کمونیست چین گسترش یابد و جوانان تبدیل به «توله گرگهای» فریبآمیزی شوند که بهعنوان پیادهنظام این شبح در ادامه نابودی بشریت عمل کنند.
حزب کمونیست چین بلافاصله پس از قدرت گرفتن، شروع کرد دشمن ابداع کند و کار خود را از قتل نخبگان آغاز کرد. در مناطق غیرشهری زمینداران و افراد طبقه بالا را قتل عام کرد. در شهرها، بازرگانان را کشت و فضای رعب و وحشت ایجاد کرد و ثروت جامعه را غارت کرد.
برای تحریک دهقانان به کشتن ملاکین و «کشاورزان ثروتمند،» و حمایت از رژیم جدید کمونیستی، حزب کمونیست چین بهاصطلاح اصلاحات اراضی را به اجرا درآورد و به دهقانان وعده زمین داد. اما پس از کشتن صاحبان زمین، حزب کمونیست چین ادعا کرد که این زمینها قرار است در قالب «تعاونیها» به دهقانان واگذار شود. در عمل، به این معنی بود که زمین هنوز به دهقانان تعلق نداشت.
در ماه مارس ۱۹۵۰، حزب کمونیست چین «دستورالعمل سرکوب شدید عناصر ضد انقلاب» را صادر کرد، که به «کمپین سرکوب ضد انقلابیون» نیز معروف است و تمرکز آن بر کشتن ملاکین و دهقانان ثروتمند در مناطق غیرشهری بود. حزب کمونیست چین اعلام کرد که تا پایان سال ۱۹۵۲ بیش از ۲.۴ میلیون «ضد انقلاب» ازبین رفته بودند. در واقع، بیش از ۵ میلیون نفر، که تقریبا ۱ درصد کل جمعیت چین را تشکیل میدادند، به قتل رسیده بودند.
حزب کمونیست چین پس از کشتن ملاکین و دهقانان ثروتمند در مناطق غیرشهری، مبارزات سهگانه و مبارزات پنجگانه را برای کشتار شهرنشینان ثروتمند آغاز کرد. طبق آمار ناقص، تنها در شانگهای، ۸۷۶ نفر در طی این جنبش از ژانویه تا آوریل ۱۹۵۱ خودکشی کردند. در میان آنها، بسیاری از سرمایهداران بهاتفاق تمام اعضای خانوادهشان خودکشی کردند.
حزب کمونیست چین به نابودی ملاکین و سرمایهداران بسنده نکرد؛ بلکه ثروت دهقانان، بازرگانان کوچک و صنعتگران را نیز سرقت کرد. پس از کشتار جمعی، اکثریت قریب به اتفاق طبقه کارگر فقیرنشین باقی ماندند.
۳- وحشیگری مطلق حزب کمونیست
الف. جنایات کمونیسم شوروی
گولاگ: الهام بخش اردوگاههای مرگ هیتلر
در تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۱۸، لنین دستور ساخت اولین اردوگاه کار اجباری شوروی در جزایر سولووتسکی برای حبس، شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی و معترضانی که با انقلاب اکتبر مخالفت کردند را صادر کرد. حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی با ایجاد مجموعهای از اردوگاههای کار اجباری در سراسر اتحاد جماهیر شوروی- اردوگاههای کار اجباری گولاگ عصر استالین- این دستور را دنبال کرد.
سیستم گولاگ (واژه «گولاگ» مخفف روسی «اداره کل اردوگاههای کار اجباری و اصلاحی») به رهبری استالین به میزان قابل توجهی افزایش یافت؛ چراکه حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی وحشت سیاسی خود را افزایش و پاکسازیهای بیشتری انجام داده بود. در زمان مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، تعداد۱۷۰ اداره گولاگ شامل بیش از ۳۰ هزار اردوگاه فردی در سراسر اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت که در آن الکساندر سولژنیتسین در کتاب خود با همین نام، آنها را بهعنوان «مجمعالجزایر گولاگ» توصیف کرده بود.
سولژنیتسین در اثر مستند خود، ۳۱ روش مختلف را ذکر کرد که پلیس مخفی شوروی از آنها استفاده میکرد تا قدرت زندانیان خود را از بین ببرد و آنها را مجبور به اعتراف به هر جرمی کند. [۶]
کسانی که به گولاگ فرستاده میشدند، از کمبود مداوم غذا و لباس رنج میبردند درحالی که مجبور بودند در سرما و یخبندان زمستان روسیه روزانه ۱۲ تا ۱۶ ساعت به انجام کارهای سنگین مشغول باشند. تعداد تلفات بسیار زیاد بود. بسیاری از مردم همراه با کل خانوادهشان زندانی میشدند و شوهران، زندانی و زنان تبعید میشدند. حتی سالمندان که برخی از آنها بالای ۸۰ سال داشتند نیز مستثنی نبودند. محکومشدگان از نخبگان عالیرتبۀ حزب، رهبران دولتی و فرماندهان نظامی، تا شهروندان عادی تمام اقشار، شامل معتقدین مذهبی، مهندسان، تکنسینها، پزشکان، دانشجویان، استادان، کارگران کارخانه و دهقانان بودند.
مردم معتقدند که اردوگاههای کار اجباری ساخته نازیها بوده است اما در واقع، گولاگ شوروی پیشگام شکلهای مشابه سرکوب در سراسر جهان، هم در رژیمهای کمونیستی و هم غیرکمونیستی بوده است. بر اساس گفته ویکتور سووروف افسر اطلاعاتی ارتش سابق شوروی و مورخ معروف، قبل از جنگ جهانی دوم، هیتلر افسران گشتاپو را به روسیه فرستاد تا در طی سفر خود، تجربیات اندوختهشده بهوسیلۀ شورویها در ساخت گولاگ را بررسی و مطالعه کنند.
براساس برآوردهای محافظهکارانه، بیش از ۵۰۰ هزار زندانی بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ در طول سالهای رعب و وحشت قبل از جنگ استالین در سیستم گولاگ کشته شدند. گولاگ در سال ۱۹۶۰ خاتمه یافت. در سال ۲۰۱۳، یک وبسایت رسانه دولتی روسیه گزارش داد که بیش از ۱۵ میلیون نفر در اردوگاههای کار گولاگ محکوم شده و بیش از ۱.۵ میلیون نفر کشته شدهاند.
قتل بهوسیله قحطی
رژیمهای کمونیستی اغلب مردم را از طریق قحطی کشتهاند. بین سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳، منطقه اوکراین دچار گرسنگی جمعی هلاککننده، معروف به «هولوودومور» شد که بهوسیلۀ رژیم شوروی ایجاد شد.
پس از جنگ داخلی، حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سیستم کشاورزی اشتراکی را تحمیل کرد و این کار با مقاومت گستردهای از سوی دهقانان اوکراین مواجه شد. برای مقابله با این جریان، رژیم شوروی اکثریت کشاورزان ماهر را بهعنوان «کولاکها[1]» طبقهبندی کرد و آنها را به سیبری غربی و جمهوری آسیای میانه تبعید کرد. حذف کولاکها ضرر عظیمی برای کشاورزی اوکراین بود و در سال ۱۹۳۲ تولید کاهش یافت.
در زمستان ۱۹۳۳-۱۹۳۲، دولت شوروی تأمین مواد غذایی برای اوکراین را متوقف کرد و نردههای امنیتی را در امتداد مرزهای این جمهوری نصب کرد. در ابتدا، مردم اوکراین با داشتن سبزیجات و سیبزمینی ذخیرهشده در خانهشان جان سالم بهدربردند، اما به زودی اینها نیز بهوسیلۀ مقامات حزب تصاحب شد. تعداد زیادی از کشاورزان از گرسنگی مردند. مردم درحالی که در ناامیدی کامل بهسر میبردند شروع کردند به خوردن لاشههای گربهها و سگها و سایر دامها.
مقامات مانع از این میشدند که روستاییان برای جستجوی غذا به شهرها سفر کنند. بسیاری از مردم در اثر راه رفتن در امتداد راهآهن از گرسنگی مردند.
قحطی هولوودومور بیش از یک میلیون کودک را یتیم کرد. بسیاری از آنها بیخانمان شدند و هیچ گزینهای نداشتند جز اینکه در شهرها برای غذا گدایی کنند. برای از بین بردن این شرم و خجالت، استالین دستوراتی را امضاء کرد که به پلیس اجازه میداد به کودکان ۱۲ سال به بالا شلیک کنند.
میزان تلفات در طی هولوودومور بین ۲.۵ میلیون تا ۴.۸ میلیون نفر برآورد میشود. در طول این قحطی، بدن قربانیان را میشد در سراسر خیابانهای خارکف، پایتخت اوکراین مشاهده کرد.
حمله رعب و وحشت بزرگ به نخبگان شوروی
هدف شبح کمونیسم این است که تمام بشریت را و سرانجام پیروان خود را نیز از بین ببرد. این در دوران استالینیستی به نمایش درآمد، وقتی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی پاکسازی خونینی در میان اعضای خود بهراه انداخت. با شروع از سال ۱۹۲۸، استالین بخشهای عالیرتبه رهبری کمونیست را هدف قرار داد.
از بین ۱۹۶۶ نفر نماینده مجلس هفدهم کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۳۴، تعداد ۱۱۰۸ نفر به اتهام فعالیت ضد انقلابی دستگیر شدند. از ۱۳۹ نفر عضو کمیته مرکزی انتخابشده در کنگره هفدهم، چهار نفر از هر پنج نفر به ضرب گلوله کشته شدند.
شورای پولیتبوری شوروی بین سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۳۵ تعداد ۳۱ عضو را انتخاب کرد که ۲۰ نفر آنها در پاکسازی استالین کشته شدند. لاورنتی بیریا، رئیس پلیس مخفی استالین، یک بار گفت: «فردی را به من نشان دهید و من جرم را برایتان پیدا میکنم.» بهجز استالین، تمام اعضای پولیتبور که تا زمان مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ باقی مانده بودند- لو کامنف، گرگوری زینوویف، الکسی ریکوف، میخائیل تامسکی و لئون تروتسکی- تا سال ۱۹۴۰ اعدام یا ترور شدند.
هیچ بخشی از اجتماع از این رعب و وحشت بزرگ متثنی نبود- سرکوب در حوزههای مذهبی، علمی، آموزشی، علمی و هنری، از پاکسازیهایی که نخبگان نظامی و سیاسی را قلع و قمع کرده بود پیشی گرفت. قربانیان اصلی رعب و وحشت استالین، شهروندان عادی شوروی بودند.
چند نفر بهوسیلۀ رعب و وحشت بزرگ استالین دستگیر، کشته، زندانی یا تبعید شدند؟ حتی امروز نیز سوابق و پاسخ کاملی وجود ندارد. در اوایل انحلال اتحاد جماهیر شوروی در ژوئن ۱۹۹۱، ولادیمیر کریوچکوف رئیس کا.گ.ب گفت که بین سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۵۳، حدود ۴،۲ میلیون نفر «سرکوب» شدند که ۲ میلیون نفر از آنها در جریان رعب و وحشت بزرگ بودند.
الکساندر یاکوولف، سیاستمدار اصلاحطلب در دوران شوروی و یلتسین، در مصاحبهای در سال ۲۰۰۰ گفت که قربانیان سرکوب استالینیستی حداقل ۲۰ میلیون نفر بوده است. [۲۰]
ب. جنایات حزب کمونیست چین
از سال ۱۹۴۹ – سالی که رژیم حزب کمونیست چین تأسیس شد- تا سال ۱۹۶۶، دهها میلیون چینی در مبارزات سرکوب ضد انقلابیون؛ مبارزات سهگانه و مبارزات پنجگانه؛ مبارزه با راستگرایان؛ و قحطی بزرگ ناشی از «گامی بزرگ به جلو» جان خود را از دست دادند.
جدال خونین درون حزب کمونیست چین به دنبال این دوره صورت گرفت. همزمان که نسل جدیدی از چینیها، طوری پرورش یافتند که با تعلیمات آموزشی و فرهنگ حزب کمونیست، «توله گرگهای» ملحد و به سن بلوغ رسیده شوند، شبح کمونیست مبارزات وحشیانهتر کشتار و ویرانی دیگری بهراه انداخت تا ۵۰۰۰ سال فرهنگ سنتی چین را محو و نابود کند.
قحطی بزرگ چینی
بین سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۲، چین مرگبارترین قحطی جهان را تجربه کرد. حزب کمونیست چین برای فریب دادن جهان ادعا کرد که آن «سه سال بلایای طبیعی» بوده است. در حقیقت، در سال ۱۹۵۸، حزب کمونیست چین، جنبش کمون خلق و مبارزات «گامی بزرگ به جلو» را آغاز کرد.
این طرحهای وحشی که باعث تخریب ذخایر غلات و تخریب تولیدات کشاورزی چین شد، بهوسیلۀ گزارشهای دروغینی حمایت میشد که مقامات در تمام سطوح رهبری، از مناطق روستایی تا شهرها مینوشتند. حزب کمونیست چین از این گزارشها بهعنوان مبنایی برای جمعآوری غلات از دهقانانی استفاده میکرد که مجبور میشدند غذا، دانه و خوراک حیوانات خود را به رژیم بدهند.
سازمانهای اداری حزب کمونیست چین در تمام سطوح، تیمهایی را به مناطق غیرشهری فرستادند. آنها از شکنجه و بازجویی استفاده میکردند تا آخرین خوراکیها را از دهقانان بینوا به چنگ آورند. با پیروی از نمونههای استفاده شده بهوسیله کمونیستهای شوروی، حزب کمونیست چین مانع از ورود دهقانان به شهرها برای جستجوی غذا شد و همین امر باعث مرگ جمعی خانوادهها و حتی کل روستاها شد. همنوعخواری شیوع یافت و مناطق غیرشهری مملو از اجساد قربانيان قحطي بود. هنگامی که دهقانان برای زنده ماندن دزدی میکردند و گیر میافتادند، آنها کشته میشدند.
غلاتی که دولت تصاحبشان میکرد، با مقادیر زیادی از سلاحهای شوروی یا طلایی معامله میشد که حزب کمونیست چین برای پرداخت بدهیهای خود استفاده میکرد و چشم خود را به روی ازبین رفتن زندگی مردمان چین بسته بود. فقط در سه سال قحطی بزرگ چین، دهها میلیون نفر ازبین رفتند.
کشتار متعصبانه انقلاب فرهنگی و نسلکشی فرهنگی
در ۱۶ ماه مه ۱۹۶۶، حزب کمونیست چین «اطلاعیه کمیته مرکزی حزب کمونیست چین» را منتشر کرد که آغاز انقلاب فرهنگی را رقم زد. در ماه اوت دانشآموزان مدارس متوسطه در پکن گروه «سربازان سرخ» را شکل دادند و فرزندان اعضای عالیرتبه حزب کمونیست چین جلودار این گروه بودند. اوباش در سراسر پکن دیوانهوار به حمله و قتل و غارت پرداختند. در پایان ماه، که به «اوت سرخ» نیز معروف است، هزاران نفر در پکن کشته شده بودند.
در ناحیه داکسینگ شهر پکن، ۳۲۵ نفر در شش روز، بین ۲۷ اوت و ۱ سپتامبر، در سراسر ۴۸ تشکیلات تولید از ۱۳ کمون خلق، کشته شدند. کشتهشدگان در محدوده سنی ۸۰ ساله تا ۳۸ روزه قرار داشتند و ۲۲ خانواده بهطور کامل از بین رفتند. سربازان سرخ، قربانیان خود را با چماق کتک زدند، به آنها خنجر زدند یا آنها را خفه کردند. آنها نوزادان و کودکان را اینگونه میکشتند که پایشان را روی یکی از پاهای آنان میگذاشتند بدنشان را به دونیم پاره میکردند.
همانطور که شبح کمونیسم مردم را به ضرب و قتل میکشاند، محبت انسانی را از درون آنان محو میکرد و با شعار «با دشمن با بیرحمیِ بیحسشده از سرمای سخت زمستان برخورد کنید،» آنان را شستشوی مغزی میکرد. حزب کمونیست چین با هر جنایتی علیه بشریت، فرهنگ سنتی و فضیلت اخلاقی چینیها را عوض میکرد. بسیاری از مردم که با سم فرهنگ حزب مسموم شده بودند، به ابزار قتل تبدیل شده بودند.
هنگامی که اکثر مردم اقدامات خونخوارانه دولت کمونیستی خودکامه را میبینند یا از آنها آگاه میشوند، اصلاً نمیتوانند درک کنند که چطور ممکن است کسی تا چنین سطحی از وحشیگری غیرانسانی نزول کند. حقیقت پشت این ماجرا این است که آنها بهوسیلۀ اهریمنان فاسد و ارواح پوسیدۀ تحت کنترل این شبح کمونیستی تسخیر شدند.
برآورد اثرات تخریبی انقلاب فرهنگی کار سخت و دشواری است. بیشتر مطالعات نشان میدهد که تلفات حداقل ۲ میلیون نفر بوده است. آر. جی. رامل، استاد آمریکایی که قتلعام را مورد تحقیق قرار داده، در کتاب قرن خونین چین نوشته است که انقلاب فرهنگی جان ۷.۷۳ میلیون نفر را گرفته است.
دونگ بائوشون، استاد دانشگاه شاندونگ چین، و دینگ لانگجیا، معاون مدیر دفتر تحقیقات تاریخ حزب شاندونگ، در سال ۱۹۹۷ بهاتفاق هم کتابی تحت عنوان «تبرئه بیگناه- اعاده حیثیت افرادی که به اشتباه محکوم و محبوس شدند،» تألیف کردند. در این کتاب مطلب زیر به نقل از یه جیانیینگ، معاون وقت رئیس کمیته مرکزی حزب کمونیست چین، بیان شده که در مراسم اختتامیه کنفرانس مرکزی کار در ۱۳ دسامبر ۱۹۷۸ چنین گفته است: «دو سال و هفت ماه تحقیق جامع بهوسیله کمیته مرکزی مشخص کرده که ۲۰ میلیون نفر در انقلاب فرهنگی کشته شدند، بیش از ۱۰۰ میلیون نفر مورد آزار و اذیت سیاسی قرار گرفتند... و ۸۰۰ میلیارد یوآن هدر رفت.»
بر طبق آثار منتخب دنگ شیائوپینگ، از ۲۱ تا ۲۳ اوت ۱۹۸۰، دنگ شیائوپینگ رهبر حزب کمونیست چین، در مصاحبه با خبرنگار ایتالیایی اوریانا فالاچی در تالار بزرگ خلق، دو مصاحبه انجام داد.
فالاچی پرسید: «چند نفر در انقلاب فرهنگی کشته شدند؟» دنگ پاسخ داد: «چند نفر واقعاً در انقلاب فرهنگی مردند؟ این رقم نجومی است و هرگز نمیتواند برآورد شود.»
دنگ شیائوپینگ یک پرونده معمول را شرح داد: کانگ شنگ، رئیس پلیس مخفی حزب کمونیست چین، ژائو جیانمین دبیر حزب استان یوننان را به خیانت و عامل کومینتانگ بودن متهم کرد. نه تنها ژائو زندانی شد، بلکه سقوط او نیز باعث شد در سراسر آن استان ۱.۳۸ میلیون نفر تحتتأثیر قرار گیرند که ۱۷ هزار نفر تا حد مرگ مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند و ۶۰ هزار نفر تا حد معلولشدن مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
شرارت بیسابقه: آزار و شکنجه فالون گونگ
دهها سال خشونت قتلعام و الحاد تلقینشده بهوسیله حزب کمونیست چین خسارات عظیمی بر ساختار اخلاقی جامعه گذاشته و آن را به مراتب پایینتر از معیارهایی ساخته که موجودات خدایی برای بشریت ملزم کردند. حتی بسیاری از کسانی که هنوز به موجودات خدایی اعتقاد دارند، از ایمان واقعی بیخبرند، زیرا آنها در سازمانهای مذهبی تحت کنترل حزب کمونیست چین بیهوده قدم برمیدارند. اگر وضعیت همچنان رو به زوال باشد، بشریت با نابودی قطعی مواجه خواهد شد، همانطور که در متون مقدس هر تمدن باستانی پیشگویی شده است.
در چین، در بهار سال ۱۹۹۲، آقای لی هنگجی برای بازگرداندن اخلاق انسانی و ارائه راه رستگاری، فالون گونگ را آموزش دادند. فالون گونگ که فالون دافا نیز نامیده میشود روشی معنوی بر اساس باور به به اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری است.
فالون گونگ که یادگیری آن پیچیده نیست، فقط در عرض چند سال در سراسر چین گسترش یافت. همانطور که تمرینکنندگان، همراه با بستگان و دوستان خود معجزههای سلامتی و بهبود منش خود را تجربه کردند، دهها میلیون نفر در چین و در سراسر جهان این روش را برگزیدند. جامعهای که بسیاری از مردم آن درحال تزکیه در فالون گونگ بودند و خود را به استانداردهای بالاتر متعهد میکردند، شروع کرد جوهر اخلاقی خود را دوباره کشف کند.
اما شبح کمونیسم عزم خود را جزم کرده که مانع شود انسان بهوسیله آفریدگار نجات یابد. به همین دلیل، فرهنگهای سنتی را ویران و ارزشهای اخلاقی انسانی را فاسد کرد. آن بهطور طبیعی، فالون گونگ را بزرگترین دشمن خود میبیند.
در ژوئیه ۱۹۹۹، جیانگ زمین، رهبر وقت حزب کمونیست چین، بهطور یکجانبه دستور آزار و اذیت نظاممند فالون گونگ و تمرینکنندگان آن را صادر کرد. در مبارزات وحشیانهای که هر گوشهای از چین را پوشش میداد، حزب کمونیست چین هر روش قابل تصوری را در تلاشهای خود برای اجرای دستور جیانگ مورد استفاده قرار داد: «آنها را از لحاظ جسمی بکشید، از نظر مالی ورشکسته کنید، و شهرت و اعتبار آنان را خراب کنید.»
سخنگویان حزب، مردم چین را آماج تبلیغات و شایعات مداوم پر از نفرت و دشنام به فالون گونگ قرار دادند و با طرد اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری؛ دروغ، شرارت و جدال را جایگزین آن کردند.
شبح شیطانی، جامعه را در معرض دور جدیدی از افول و تباهی اخلاق قرار داد. مردم چین در فضای نفرت و سرکوبی که دوباره از خواب زمستانی بیدار شده بود، چشمان خود را بر آزار و اذیتی که در اطرافشان روی میداد بستند و به بوداها و موجودات خدایی خیانت کردند. برخی از آنها وجدان خود را فدا کرده و در مبارزه علیه فالون گونگ شرکت کردند، غافل از این واقعیت که آنها نیز در این روند سرنوشت شومی در انتظارشان بود.
شبح کمونیستی این آزار و شکنجه را به چین محدود نکرد. درحالی که رژیم چین به زندانیکردن بیرحمانه تمرینکنندگان فالون گونگ و قتل و شکنجه آنان مشغول بود، کشورهای جهان آزاد را نیز خاموش کرد. دنیای آزاد در مواجهه با انگیزههای اقتصادی، دروغهای حزب را پذیرفت و اجازه داد شکنجهگران عنانشان رها شده و بدترین جنایات را مرتکب شوند.
در آزار و شکنجه فالون گونگ، حزب کمونیست چین شرارتی که هرگز دیده نشده بود را به نمایش گذاشت: برداشتن اعضای بدن افراد زنده. تمرینکنندگان فالون گونگ بهعنوان بزرگترین گروهی از مردم که بهخاطر باور خود در چین زندانی شدهاند، بر حسب تقاضایی که برای اعضای پیوندی بدن بهوجود میآید، کشته میشوند؛ روی تخت جراحی بیمارستانهای دولتی و نظامی بدن زندهشان شکافته میشود و اعضای بدنشان به قیمت دهها و صدها هزار دلار فروخته میشود.
در ۷ ژوئیه ۲۰۰۶، دو وکیل کانادایی به نامهای دیوید ماتاس و دیوید کیلگور (وزیر امور خارجه پیشین کانادا در آسیا و اقیانوس آرام) گزارشی را با عنوان محصول خونین: کشتن فالون گونگ برای اعضای بدنشان، منتشر کردند. آنها با بررسی ۱۸ مورد از شواهد، این عمل پلید حزب کمونیست چین را آشکار کردند و آن را «شکلی نفرتانگیز از شرارت... که در این سیاره سابقه نداشته است،» نامیدند.
ماتاس و کیلگور با همکاری محققان بینالمللی، در ژوئن ۲۰۱۶ گزارشی تحت عنوان بهروزرسانی «کشتار» و «محصول خونین» منتشر کردند. این گزارش که بیش از ۶۸۰ صفحه دارد و حاوی بیش از ۲۴۰۰ مرجع است، این واقعیت و وسعت برداشت اعضای بدن زنده که بهوسیله رژیم کمونیست چین انجام شده را بدون هیچ شک و تردیدی ثابت میکند.
در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۶، مجلس نمایندگان ایالات متحده به اتفاق آراء قطعنامه ۳۴۳ را تصویب کرد و خواستار شد که حزب کمونیست چین به برداشت اجباری اعضای بدن زندانیان فالون گونگ و سایر زندانیان عقیدتی فوراً خاتمه دهد.
کسب و کار پرسود پیوند اعضاء باعث ادامه آزار و شکنجه فالون گونگ شده و مشتریانی از چین و سراسر جهان را به خود جذب کرده و آنها را در قتل عام حزب کمونیست چین مشارکت داده است.
از همان زمانی که حزب کمونیست چین قدرت را به دست گرفت، هیچگاه دست از آزار و اذیت باورهای مذهبی برنداشته است. در فصل ششم به این موضوع بازمیگردیم.
۴- صدور رعب و وحشت سرخ
در مقدمه کتاب سیاه کمونیسم، تخمین تقریبی تعداد تلفات ناشی از رژیمهای کمونیستی در سراسر جهان ارائه شده است. آن، تعداد ۹۴ میلیون نفر را تایید کرده که شامل موارد زیر نیز میشود:
۲۰ میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی
۶۵ میلیون نفر در چین
۱ میلیون نفر در ویتنام
۲ میلیون نفر در کره شمالی
۲ میلیون نفر در کامبوج
۱ میلیون نفر در اروپای شرقی
۰،۱۵ میلیون نفر در آمریکای لاتین (عمدتاً کوبا)
۱.۷ میلیون نفر در اتیوپی
۱.۵ میلیون نفر در افغانستان
۱۰ هزار نفر بهدلیل «جنبش کمونیست بینالمللی و احزاب کمونیست که در قدرت نبودهاند» [۸]
سوای روسیه و چین، رژیمهای کمونیستی کوچکتر نشان دادهاند که تمایل کمتری به اقدامات شرارتآمیز ندارند. نسلکشی کامبوج افراطیترین شکل قتلعامی است که یک دولت کمونیستی انجام داده است. براساس برآوردهای مختلف، شمار کامبوجیهایی که بهدست رژیم خمرهای سرخ پل پات کشته شدند، بین ۱.۴ میلیون تا ۲.۲ میلیون نفر، یعنی تا یکسوم جمعیت کامبوج در آن زمان بوده است.
بین سال های ۱۹۴۸ و ۱۹۸۷، کمونیستهای کره شمالی بیش از یک میلیون نفر از مردم خود را از طریق کار اجباری، اعدامها و زندانی کردن در اردوگاههای کار اجباری کشتند. در دهه ۱۹۹۰، قحطی بین ۲۴۰ هزار نفر تا ۴۲۰ هزار نفر را کشت. بهنظر میرسد که بین ۶۰۰ هزار نفر تا ۸۰۰ هزار نفر از مردم کره شمالی بین سالهای ۱۹۹۳ و ۲۰۰۸ با مرگ غیرطبیعی جان خود را از دست دادهاند. پس از اینکه کیم جونگ اون بهقدرت رسید، مرتکب قتلهای وقیحانهتری شد و قربانیان شامل مقامات عالیرتبه و بستگان خودش نیز بودند. کیم همچنین جهان را با جنگ هستهای تهدید کرد.
فقط در عرض یک قرن، از زمان ظهور اولین رژیم کمونیستی در روسیه، تعداد مردمی که شبح شیطانی کمونیسم در کشورهای تحت حکومت خود کشت از مجموع تعداد تلفات هر دو جنگ جهانی بیشتر بوده است. تاریخ کمونیسم تاریخ قتل است و هر صفحه با خون قربانیانش نوشته شده است.
ادامه در فصل چهار
مراجع
[۱] «یادآوری قربانیان کمونیسم.» سخنان نماینده کنگره، کریستوفر اسمیت در مقابل مجلس نمایندگان در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۷.
[۲] استفان کورتوس. کتاب سیاه کمونیسم: جنایات، رعب و وحشت، سرکوب. ترجمه جاناتان مورفی. (Cambridge: Harvard University Press, 1999).
[۳] اشپیگل، “Revolutionär Seiner Majestät” (“Revolutionary of His Majesty”). Dec. 10, 2007. http://www.spiegel.de/spiegel/print/d-54230885.html.
[۴] وینستون اس. چرچیل، بحران جهانی، جلد ۵، ۱۹۳۱.
[۵] رابرت سرویس، ترجمه «دستور اعدام،» لنین، یک زندگینامه (London: Macmillan, 2000)، ۳۶۵.
[۶] الکساندر سولژنیتسین، مجمعالجزایر گولاگ: ۱۹۵۶- ۱۹۱۸. ۱۹۷۳.
[۷] مصاحبه با الکساندر یاکوولف (۲۰۰۵- ۱۹۹۲)، ترجمه آکادمی علوم اجتماعی چین.
[۸]استفان کورتوس. کتاب سیاه کمونیسم: جنایات، رعب و وحشت، سرکوب. ترجمه جاناتان مورفی. (Cambridge: Harvard University Press, 1999)، ۴.
[1]- kulaks- دهقانان روسیه که توان مالی خرید زمین و استخدام کارگر داشتند. (مترجم.)