(Minghui.org) وقتی در سن 10 سالگی سه کلمه «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» را دیدم، آن کلمات مرا تحت تأثیر قرار دادند، بنابراین تمرین فالون دافا را شروع کردم.
هرچند که جوان بودم، از ریاکاری، فریبکاری، نقشهکشی که در جهان دیدم، خسته شده بودم و آرزوی زیبایی ابدی داشتم. با شنیدن «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» فهمیدم که این پاسخ سؤالاتم بود و قلبم ناگهان باز شد.
اما سالها بعد، این فکر درواقع مانعم ش د که شهوت، تمایلات و حسادت را رها کنم و بهدنبال آسایش و راحتی بودم.
وابستگی شدیدی به ترس داشتم و نتوانستم آن را رها کنم. میترسیدم که پلیس و مأموران قصد داشته باشند زنگ درِ خانه مرا بزنند. میترسیدم که خانوادهام مرا درک نکنند. از این و آن میترسیدم.
میترسیدم که واقعاً در روند اصلاح فا سهیم نشده باشم. در آن موقع چیزهای زیادی درباره اصول فا نمیدانستم، اما در اعتقادم به دافا مصمم بودم. آن تمرینکنندگانی که حقیقت را برای مردم روشن میکردند، تحسین میکردم.
هر وقت مقالاتی را در هفتهنامه مینگهویی میخواندم که درباره تمرینکنندگانی بود که به روستاها میروند تا مطالب دافا را توزیع کنند و از مردم میخواهند که از حزب کمونیست چین (حکچ) و سازمانهای جوانان آن خارج شوند، به مادرم میگفتم: «اگر میتوانستم مانند آنها به فا اعتبار ببخشم عالی میبود.»
بهدلیل آرزویم، استاد نظم و ترتیب دادند تا من و مادرم با تمرینکنندگان محلی که برای روشنگری حقیقت به روستاها میروند ملاقات کنیم. ما به آنها پیوستیم. در تمام این سالها وقتی میشنیدم که آنها تجربیاتشان را درباره اعتباربخشی فا به اشتراک میگذاشتند، از خودم شرمنده میشدم. وقت زیادی را در زندگی عادی تلف کرده بودم. مجبور بودم که سه کار را بهخوبی انجام دهم و با اصلاح فا همگام شوم.
آموزهها را به مقدار زیادی مطالعه کرده بودم و درک خوبی از اصول داشتم و شروع به انجام سه کار کردم تا به فا اعتبار ببخشم. بهطور پارهوقت کار میکردم، دو فرزندم را در مهد کودک و مدرسه میگذاشتم و بعد از مدرسه بهدنبال آنها میرفتم. همسرم مشغول کار بود و نمیتوانست به من کمک کند. فکر کردم: «من فقط در مسیری گام برمیدارم که استاد برایم نظم و ترتیب دادهاند. باید سه کار را بهخوبی انجام دهم و هیچ چیز نمیتواند مانع از اعتباربخشیام به فا شود.» هر روز مشغول به کار بودم و وقت آزاد نداشتم. اما خوشحال بودم و احساس رضایت داشتم.
هر روز سه کار را انجام میدادم. گاهی اوقات در قلبم طلب و میل به آسایش و راحتی بهوجود میآمد. میخواستم با فرزندانم به سفر بروم اما فوراً این ایده را رد کردم. قدم پیشگذاشتم تا به فا اعتبار ببخشم، بنابراین مجبور بودم عقبافتادگی را جبران کنم. چگونه میتوانستم استراحت کنم؟
هرچند که در انجام این کار کوتاهی نکردم، اما به اندازه گذشته کوشا نبودم و کارهای زیادی را از روی رفع تکلیف انجام میدادم و مثل گذشته از روی اشتیاق نبود. عمیقاً بهدرون نگاه کردم. چرا من در محیطی سخت، در تزکیه مصمم و کوشا بودم درحالیکه در یک محیط راحت کوشا نبودم؟ علت اصلی، وابستگیام هنگام شروع تمرین بود.
علت اصلی آن چیست؟ دلیلی که من تمرین فالون دافا را شروع کردم این بود که «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» چیزی بود که بهدنبالش بودم و به من اجازه میداد زندگی آرام، راحت و عالی داشته باشم. بنابراین وقتی کارها دشوار شد و احساس ناراحتی میکردم، بهطور غریزی سختیها را کنار میگذاشتم و اصول فا را دنبال میکردم تا بتوانم خودم را از سختیها رها کنم. وقتی اوضاع راحت بود و زندگی خوبی داشتم، اشتیاق به پشتکارم را از دست میدادم. از دافا بهره میبردم تا زندگی خوبی داشته باشم. این قلب بشری، کثیف و وحشتناک بود. چگونه میتوانستم با چنین قلب کثیفی به قلمرو خدایان دست یابم؟
با آگاهی از وابستگی بنیادینم، هشیار باقی ماندم تا هر فکر نادرستی را که مربوط به این وابستگی است از بین ببرم و سعی کردم خود واقعیام را پیدا کنم. به خودم گفتم که برای تحقق عهد و پیمان خود و اعتباربخشی به فا، به این دنیا آمدم، نه اینکه زندگی خوبی در جامعه عادی داشته باشم.
هنگامی که وابستگی بنیادینم را پیدا کردم و هدف از تزکیه را درک کردم، آن افکار بد در ذهنم خاک حاصلخیزشان را از دست داد و وابستگیهایم به راحتطلبی، شهوت و میل و حسادت دیگر ریشه محکمی نداشتند. تزکیهام آسانتر شد.
برخی از تمرینکنندگان پس از گسترش ویروس کرونا گیج شدند. چند تمرینکننده قدیمی که در روشنگری حقیقت بسیار خوب عمل میکردند، تصمیم گرفتند در خانه بمانند و به بیرون رفتن برای روشنگری حقیقت ادامه ندادند. چه چیزی مانع از پیشروی ما میشود؟ ویروس کرونا؟ نه. خانواده؟ نه. اگر قلب ما مصمم باشد، هیچ چیز نمیتواند مانع از انجام کارهایی شود که باید انجام دهیم. چه چیزی ما را از کوشا بودن باز میدارد؟ احتمالاً قلب بشری ما است.
استاد بیان کردند:
«تزکیه کردن بینهایت طاقتفرسا و بسیار جدی است. اگر برای یک لحظه بیتوجه باشید ممکن است بلغزید و در یک لحظه نابود شوید. به همین جهت، افکارتان واقعاً باید درست باشد.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
آیا به این دلیل است که وقتی امور آسان میشود وابستگیمان به راحتطلبی رشد میکند و ما از آن آگاهی نداریم؟ یا ناشی از وابستگیهای نادرست دیگر است؟ امسال درک عمیقی از دو قطعه در اجرای شن یون داشتم.
اعتقاد داشتم که این تذکری از طرف استاد بود که در طول اپیدمی ویروس کرونا باید چگونه عمل کنیم. ما باید از وابستگیهای خود به شهرت، منفعت و احساسات رها شویم و ایمان درست تزلزلناپذیری به دافا داشته باشیم. هرگز نباید اجازه دهیم وابستگی به راحتطلبی ما را منحرف کند. چه چیزی مانع از کوشا بودن ما میشود؟ آیا نباید آن را ریشهیابی کنیم؟
بیایید در توهمات ناشی از قلب بشریمان گم نشویم. آنها را ریشهیابی کنیم و از شر آنها خلاص شویم. بیایید سه کار را بهخوبی انجام دهیم.
میخواهم با نقلقولی از استاد پایان دهم:
«درخصوص مرحلۀ پایانی، خود شما دیدهاید که تغییرات در این دنیا به موازات تغییرات بزرگتر کیهانی درحال رویدادن هستند. برای مثال، آزار و شکنجۀ شیطان علیه مریدان دافا درحال رسیدن به بنبست است و شیطان بهسختی میتواند دیگر خود را سرپا نگهدارد؛ فقط اینطور است که ماشین آزار و شکنجه هنوز درحال کار است. اما همانطور که اشاره کردم، درحالی که تا این مرحله را با موفقیت طی کردهایم، باید در کارهای مقررشده حتی بهتر عمل کنیم، چراکه هر چه بهسمت انتها میرویم مسائل حیاتیتر میشوند. روزهای اولیه را که موقعیت بسیار دشوار و امور بسیار اهریمنی بود با موفقیت پشتسر گذاشتید، پس دلیلی وجود ندارد که اکنون و در این مرحلۀ پایانی بازهم بهتر عمل نکنید. وقتی آزار و شکنجه در ابتدا شروع شد، رسانههای دنیا عمداً ماجراهای گمراهکنندۀ رسانههای دولتی حزب کمونیست چین را منتقل میکردند و برای مردم سخت بود که پی ببرند واقعاً چه خبر است. اما حتی در آن موقعیتهای سخت، مریدان دافای سراسر دنیا ازعهدۀ آن برآمدند تا با تشریح حقایق به مردم، نگرش آنان را تغییر دهند و بر آن مشکلات فائق آیند. پس حالا که در انتها هستیم، باید تمام آنچه را که انجام دادهاید گرامی بدارید و در تزکیهتان سست نشوید، قطعاً نباید سست شوید.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۹)