(Minghui.org) من یک تمرینکننده جوان فالون دافا هستم و از سال ۱۹۹۶ تمرین را شروع کردم. میخواهم ماجرایم را به اشتراک بگذارم درباره اینکه چگونه از شغلم بهعنوان معلم پیشدبستانی فراتر رفته در مقام مدیر اجرایی در صنعت خدمات مالی کار میکنم.
وقتی در مدرسه راهنمایی تحصیل میکردم تصمیم گرفتم معلم پیشدبستانی شوم. بعد از فارغالتحصیلشدن از دانشگاه، در مقطع پیشدبستانی مشغول به کار شدم.
در زندگی روزمرهام از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی کردم. سخت کار میکردم و معلم برجستهای شدم. همه بچهها مرا دوست داشتند و نمیخواستند کلاسم را ترک کنند. آنها میگفتند که من تنها معلمی هستم که همیشه به آنها لبخند میزنم. برخی حتی مرا مادر صدا میکردند. والدین میگفتند که فرزندانشان در کلاس من اعتمادبهنفس بیشتری دارند و خوشبرخوردتر هستند.
مدرسه بهخاطر عملکردم در سطح عالی، مرا به مقام مربی ارتقاء داد تا برای معلمان پیشدبستانی آموزش حرفهای فراهم کنم.
روند طبیعی را دنبال کردم و در شغلم نهایت تلاشم بهکار میگرفتم. هرگز فکر نمیکردم که یک مدیر ارشد در صنعت خدمات مالی شوم.
همهچیز درخصوص آن برحسب اتفاق رخ داد. یکی از دوستانم به سراغم آمد و از من خواست که اگر میتوانم در راهاندازی در شرکتی که میخواهد تأسیس کند به او کمک کنم؟ برای او دشوار بود که بهعنوان کارآفرین کسب و کاری را شروع کند. بهعنوان یک تمرینکننده، تنها فکرم این بود که به او کمک کنم، بنابراین قبول کردم که شغل محبوبم را ترک کنم و به شرکت او بپیوندم. منفعت مالی را سبک در نظر گرفتم. حتی نپرسیدم که چقدر به من حقوق میپردازد.
در این صنعت جدید بیتجربه بودم. نمیدانستم چگونه از نرمافزارهای اداری استفاده کنم. حتی نمیدانستم اگر کامپیوتر را خاموش نکنم، دستگاه در حالت خواب قرار خواهد گرفت.
درحالیکه شرکت روند رشدش را طی میکرد، سرم شلوغتر و شلوغتر میشد. مجبور بودم مشاغل مختلفی از قبیل مدیریت کارها، منابع انسانی و امور مالی را پوشش دهم. مجبور میشدم آستینهایم را بالا بزنم و انواع و اقسام کارها را انجام دهم. بسیار چالشبرانگیز بود و وقت اضافه زیادی را صرف میکردم.
در طی دورههای سخت، به آموزه استاد فکر میکردم:
«روشنبینان بزرگ از هیچ سختیای نمیهراسند
ارادهشان مانند الماس است
رها از وابستگی به زندگی یا مرگ
با اعتماد و ذهنی فراخ مسیر اصلاح فا را میپیمایند»
(«افکار درست و اعمال درست»، هنگ یین جلد دوم)
در یک برهه از زمان، بخش بازاریابی از حجم کاریشان شکایت کردند و گفتند که نمیتوانند کارشان را بهموقع تمام کنند. من بخشی از کارشان را خودم انجام دادم. حجم کار مذکور برای سه یا چهار نفر مناسب بود، اما من خودم بهتنهایی این کار را انجام دادم. با کمک من، این شرکت از نظر درآمد رکورد برتری را کسب کرد.
من از یک کالج متوسط فقط مدرک دیپلم گرفتم، اما ۹۰درصد از همکارانم فارغالتحصیلِ دانشگاههای مشهور هستند. پایینترین درجه دستیارهایم مدرک کارشناسی ارشد بود. نمیتوانستم مسئولیتهای زیادی را بهعهده بگیرم و آنها را بهخوبی انجام دهم، اما دافا خردم را گشود. با پیروی از اصول دافا، مهارتهای تحلیلی و قضاوت درست را نیز در خودم رشد دادم.
بهعنوان مثال، مردی آمد تا با ما درباره پروژهای جدید مذاکره کند. وقتی وارد ساختمان شد، من اولین نفری بودم که دید، بنابراین طبیعتاً از او استقبال کردم. در طول این تعامل اول، احساس کردم که فرد خوبی نیست.
شرکتم با او قرارداد بست. دچار نگرانی شدم بنابراین به قرارداد نگاه کردم. متوجه شدم که مطابق با استاندارد صنعت نیست. این مسئله را دو بار با کمیته مدیریت مطرح کردم و پیشنهاد دادم که بسیار محتاط باشند. رئیسم با من موافقت كرد اما ازآنجاكه قرارداد را امضاء كرده بودند احساس كردند كه نمیتوانند كاری انجام دهند.
طی سال اول، چندین مشکل در ارتباط با پروژه بروز کرد. شرکت ما بهخاطر پیامدهای ناشی از این پروژه درواقع قرار بود تعطیل شود. رئیسم یک کمیته کنترل بحران تشکیل داد و از من خواست که به آن بپیوندم. در روند نجات شرکت، نهایت تلاشم را بهکار گرفتم تا جلسات اضطراری برگزار کنم، با وکلا مذاکره انجام دهم و مشکلات را یکییکی حل کنم.
کمیته مدیریت تلاشهای مرا مورد توجه قرار داد و از من خواست که در تصمیمگیری و استراتژیهای شرکت حضور داشته باشم. درخصوص هر استراتژی که پیشنهاد میدادم اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری را بهکار میبردم. کمیته نیز اصول فالون دافا را پذیرفت. آنها هنگام انجام تجارت از معیار اخلاقی پیروی میکردند و همیشه منافع مشتریان را در اولویت قرار میدادند. این شرکت تجارت را از نظر قانونی و اخلاقی اداره میکرد و با هیچ شرکت یا افراد غیراخلاقی کار نمیکرد.
پیروی از ارزشهای اخلاقی درست فالون دافا بر همه کارمندان و کار آنها تأثیر مثبت گذاشته است. شرکت ما بهطور تصاعدی رشد کرده و شهرت و اعتبار ما در صنعت نیز افزایش یافته است. اکنون سود شرکت تقریباً دهبرابر بیشتر از گذشته است.
سهامداران و کمیته مدیریت بیشتر و بیشتر به من اعتماد پیدا کردند. آنها همیشه از من میخواهند که اگر متوجه شدم استراتژیهای آنها غیراخلاقی هستند به آنها گوشزد کنم.
قدرت شگفتانگیز دافا در سایر جنبهها در محل کارمان نیز نمایان میشود. بهعنوان مثال، هرگز فردی نبودم که با اعداد سر و کار داشته باشم. یکی از همکارانم که در دانشگاهی در نیویورک تحصیل کرد بسیار باهوش و تیزبین است. اما، من باید اعداد و ارقامش را مطابقت میدادم. میتوانستم با یک نگاه به خطاهایش در گزارش اشاره کنم و گاهی اوقات لازم میشد که به او در تحلیل دادهها کمک کنم. بدون خردی که دافا به من بخشید نمیتوانستم این کار را انجام دهم.
شرکتم میخواست از دولت محلی یارانه درخواست کند. من فهمیدم که با انجام این کار استاندارد را رعایت نکردیم بنابراین از درخواست صرفنظر کردیم. چندی نگذشت، برحسب اتفاق متوجه شدم که دولت محلی استانداردش را تغییر داد و ما واجد شرایط بودیم. پس از بررسی آنلاین، متوجه شدیم که طبق آییننامه جدید الزامات دریافت یارانه را رعایت میکنیم بنابراین بلافاصله اقدام به استفاده از آن کردیم.
هر وقت در محل کارم با موضوع ناخوشایندی روبرو میشوم، آرامشم را حفظ میکنم و به خودم یادآوری میکنم که طبق اصول دافا رفتار کنم. سپس، راههایی برای حل مسئله پیدا میکنم.
استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) از ما خواستند تا شهرت و منافع شخصی را سبک در نظر بگیریم. من بهعنوان تمرینکننده، پس از شروع کار برای شرکت، هرگز به سود و ضرر خودم فکر نکردم. هیچوقت از شرکای تجاری رشوه یا حقوحساب قبول نکردم. هنگامی که برای شرکت خرید میکنم، همیشه از چند جا قیمت میگیرم و آن را به شکل مقرونبهصرفهتری اداره میکنم. بهمنظور پسانداز پول شرکت، از شرکت نخواستم که بیمه یا مزایای مرا پرداخت کند.
وقتی بدن سالمی داریم میتوانیم بهتر کار کنیم. در طی بیست سال گذشته، حتی یک روز مرخصی نگرفتهام چون بسیار سالم هستم و علتش این است که فالون دافا را تمرین میکنم.
اینگونه است که من از شغلم بهعنوان معلم پیشدبستانی فراتر رفته و در مقام مدیر اجرایی در صنعت خدمات مالی کار میکنم. حقوقم پنجبرابر بیشتر است. از استاد قدردانی میکنم بهخاطر خردی که به من دادهاند، بنابراین توانستم فا را در محل کار اعتبار بخشم و شاهد عظمت دافا باشم.
امیدوارم هرکدام از ما بتوانیم خوب را از بد تشخیص داده و به تبلیغات حکچ گوش ندهیم. در طول این پاندمی جهانی، لطفاً به خاطر بسپارید: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» و آیندهای درخشان را انتخاب کنید!