(Minghui.org) در سال 1993 با یک تمرین‌کننده فالون گونگ (یا همان فالون دافا) آشنا شدم که درباره بهبود معجزه‌آسای فلجش به من گفت: «قبل از حضور در مجموعه سخنرانی‌های استاد لی هنگجی (بنیانگذار) در استان آنهویی، چند سال در تخت بستری بودم.»

«به‌محض اینکه فهمیدم فالون گونگ روشی معنوی است که از اصول جهانی حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی می‌کند، استاد لی شروع به پاکسازی بدنم کردند.»

او گفت: «استاد لی در طول یک سخنرانی از همه حاضران خواستند که بایستند و پای خود را به زمین بکوبند. راست ایستادم و همراه سایرین این کار را انجام دادم. از اینکه دیگر فلج نبودم، آنقدر هیجان‌زده بودم که به گریه افتادم!»

اگرچه ابتدا او را به سالن سخنرانی حمل کرده بودند، چراکه قادر نبود راه برود، بعد از خاتمه سخنرانی به‌طور معجزه‌آسایی به‌تنهایی و قدم‌زنان به خانه بازگشت! وقتی به طبقه چهارم آپارتمانش رسید، اعضای خانواده‌اش متحیر و بسیار احساساتی شدند. فهمیدند که فالون گونگ زندگی دوباره‌ای به او بخشیده است.

با شنیدن ماجرای شگفت‌انگیز او، تصمیم گرفتم فالون گونگ را یاد بگیرم و در سخنرانی استاد که به‌زودی در آوریل1994 در شهر هِیفِی برگزار می‌شد، شرکت کنم. در پایان آن سال، در شش مجموعه از سخنرانی‌های استاد لی شرکت کرده بودم که در ادامه درباره آنها صحبت خواهم کرد.

مجموعه سخنرانی‌های استاد در شهر هِیفِی، واقع در استان آنهویی

برای حضور در مجموعه‌ سخنرانی‌ها در آوریل1994 مبلغ 20 یوآن پرداخت کردم. کارت شناسایی شاگرد فالون دافا به من داده شد که یک نشان فالون روی آن مهر شده و تمبر استاد لی نیز رویش بود.

کارمندی که کار ثبت‌نام را انجام می‌داد، گفت: «هزینه دریافتی برای ثبت‌نام، به‌منظور تأمین هزینه اجاره این مکان است. بسیاری از استادان چی‌گونگ را می‌شناسم که برای سمیناری دوساعته دست‌کم 200 یوآن  از شرکت‌کنندگان دریافت می‌کنند!»

او در ادامه گفت: «استاد لی لازم می‌دانند که فالون گونگ به‌طور کاملاً داوطلبانه تدریس شود. این هزینه ثبت‌نام، برای حضور شما در مجموعه‌ سخنرانی‌های نُه‌روزه استاد و یک جلسه پرسش‌وپاسخ یک‌روزه است.»

در 15آوریل1994، همه حاضران با احترام در حال گوش دادن به سخنرانی استاد بودند. نیک‌خواهی، وقار و تقدس عمیق فالون دافا را حس می‌کردم!

به‌محض اینکه حاضران شروع کردند در اعمال خود از حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی کنند، همه متوجه شدند که سرشت قلب و ذهن‌شان فوق‌العاده بهبود یافته است. برخی صندلی خود را به سایرین می‌دادند، چراکه تعداد صندلی‌ها محدود بود. به اطراف نگاهی کردم و متوجه شدم که همگی چقدر صلح‌جو و مهربان به‌نظر می‌رسند.

استاد لی تشویق‌مان کردند که به‌طور کوشا تمرین کنیم. ایشان بدن حاضران را پاکسازی و چشم آسمانی همه را باز كردند. وقتی چشم آسمانی‌ام باز شد، فالون رنگارنگ، شفاف و چرخانی را دیدم.

برخی می‌دیدند که فالون می‌چرخد. برخی بدن قانون طلایی و باوقار استاد لی را می‌دیدند. سایرین در بُعدهای دیگر منظره وسیعی را پشت استاد می‌دیدند که پر از عمارت‌ها و برج‌هایی بود. من یک میدان انرژی خالص، صلح‌آمیز و قوی را احساس می‌کردم.

استاد کارما و انواع‌واقسام بیماری‌ها را از بدن آنهایی که واقعاً برای تمرین‌کردن فالون گونگ آمده بودند، برداشتند.

گرچه قبل از حضور در سخنرانی احساس ضعف و مریضی می‌کردم، هنگام سخنرانی حسی از سبکی و رهایی از بیماری داشتم! استاد همچنین از ما خواستند که دست‌های خود را دراز کنیم و ببینیم آیا می‌توانیم چرخش فالون را در کف دست خود احساس کنیم.

یک روز، بعد از انجام تمرینات فالون گونگ به خانه رفتم، روی تختم دراز کشیدم، سپس ناگهان در هوا شناور شدم!

در طی یکی از سخنرانی‌ها، زنی فلج را دیدم که روی یک برانکارد وارد سالن شد. او به استاد گفت: «می‌خواهم منحصراً فالون گونگ را تمرین کنم. لطفاً مرا نجات دهید!»

استاد با مهربانی به او گفتند: «بایست.» او ابتدا متوجه نشد و درازکش روی برانکارد باقی ماند. مردی که كنارش بود، گفت: «استاد از شما خواستند که بایستید. سریع بلند شوید!»

زن بلافاصله ایستاد، سپس در اطراف سن قدم زد و ناگهان اشک شادی‌اش جاری شد. سپس رو به چهار یا پنج‌هزار شرکت‌کننده حاضر در آنجا با هیجان فریاد زد: «به من نگاه کنید. می‌توانم بایستم! استاد واقعاً زندگی جدیدی به من بخشیدند. استاد، متشکرم!»

همه حضار از نیک‌خواهیِ استاد به گریه افتادند و مدتی طولانی به‌گرمی تشویق کردند.

در پایانِ مجموعه‌ سخنرانی‌ها، به استاد بزرگ و نیک‌خواه‌مان نگاه و فكر كردم: «باید واقعاً دافا را تمرین كنم و به کمال برسم!»

بعداً به استاد نزدیک شدم و پرسیدم: «مشت توخالی چیست؟» استاد با صبوری به سؤالم پاسخ دادند. همه از اینکه در کنار استاد ایستاده بودند، بسیار خوشحال بودند و سؤالات زیادی می‌پرسیدند.

از استاد پرسیدم: «آیا می‌توانم با شما دست دهم؟» ایشان دست قدرتمندشان را به سمتم دراز کردند و با من دست دادند. برخی از شاگردان از استاد خواستند كه كتاب فالون گونگ را برای‌شان امضا كنند. استاد با صبر و حوصله همه نسخه‌های این کتاب را که به ایشان می‌دادند، امضا می‌کردند و سپس یک عکس گروهی گرفتند.

سخنرانی استاد در شهر ژنگژو ، استان هنان

شوهر، دختر، مادرشوهرم و من در یازدهم ژوئن1994 در مجموعه سخنرانی استاد در ژنگژو شرکت کردیم. آن در یک استادیوم نسبتاً بزرگ برگزار شد.

اندکی پس از شروع سخنرانی صدای باد بسیار شدیدی را شنیدیم که پنجره‌های استادیوم را به‌شدت به هم می‌کوبید.

استاد به اطراف نگاهی کردند، سپس از کسی خواستند که پنجره‌ها را ببندد و به تدریس‌شان ادامه دادند.

لحظاتی بعد برق قطع شد. استاد مکث و به اطراف نگاهی کردند، سپس برق وصل شد و استاد توانستند به سخنرانی‌شان ادامه دهند. در عرض چند دقیقه، چراغ‌ها کم‌نور و سپس کاملاً خاموش شدند.

پس از آن تگرگ‌ها، به اندازه تخم مرغ، بر سقف و پنجره‌های اطراف‌مان می‌کوبیدند. ناگهان تندبادی در پنجره‌ای که کمی باز بود، پیچید و مقداری تگرگ را با خود به داخل آورد. یک تکه تگرگ به مادرشوهرم که کنار پنجره نشسته بود، برخورد کرد.

برخی حضور موجود شیطانی را در استادیوم احساس کردند و ترسیدند که ممکن است سقف هر لحظه فرو بریزد. وقتی به اطراف نگاه کردم، دیدم که بسیاری از شرکت‌کنندگان به‌سرعت و مضطرب از پنجره‌ها دور می‌شوند، درحالی‌که نگران جان خود هستند.

در همین حین، من و چند تمرین‌کننده روی زمین نشستیم و مدیتیشن نشسته را انجام دادیم. اندکی پس از آن، همه اطرافیان‌مان به‌تدریج آرام شدند. با شنیدن تشویق مردم، چشمانم را باز کردم. طوفان تگرگ پایان یافته بود و آفتاب از پنجره‌ها به داخل می‌تابید!

استاد گفتند که یک بار در‌حالی‌که بودا شاکیامونی در حال آموزش به شاگردان خود بودند، اهریمنی یک چراغ نفتی را منفجر کرد. ایشان اشاره كردند که تزکیه‌کنندگان حقیتاً اصیل به‌هیچ‌وجه تحت تأثیر قرار نگرفتند و در سکوت به سخنرانی استاد شاكیامونی گوش دادند تا اینكه كسی دوباره چراغ را روشن كرد.

استاد سپس چیزی را از هوا گرفتند، برگشتند و آن را درون یک بطری خالی آب فرو کردند و درش را محکم بستند. ناگهان چراغ‌ها روشن شدند و مردم کم‌کم روی صندلی‌های خود نشستند. سپس استاد روی میزی نشستند و قبل از ادامه سخنرانی‌شان، حرکات بزرگ دست را انجام دادند.

قبل از یکی از سخنرانی‌های استاد، یکی از کارمندان گفت: «فالون گونگ عالی است! به مردم می‌آموزد كه چگونه مطابق حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری رفتار كنند و فرد خوبی باشند. استاد شما عالی است!»

او اظهار کرد: «کلاس به‌زودی شروع می‌شود، اما استاد وقت نکردند ناهارشان را میل کنند. ایشان مشغول کمک به ما بودند تا تجهیزات صوتی و تصویری را تعمیر و تنظیم کنیم.»

«استاد به شهرت و علاقه شخصی اهمیتی نمی‌دهند. ایشان واقعاً معلمی عالی هستند. فالون گونگ خوب است!»

در پایان مجموعه سخنرانی‌ها، تمرین‌کنندگان گل‌ها و بنرهایی را به استاد هدیه دادند. ایشان به همه گفتند که به‌طور کوشا تمرین کنند، سپس با شرکت‌کنندگان مناطق مختلف عکس گروهی گرفتند.

سخنرانی استاد در شهر جینان، استان شاندونگ

اکنون می‌دانستم که فالون گونگ یک روش معنوی سطح بالا است. بنابراین از 21 تا 28ژوئن1994 در مجموعه سخنرانی استاد در شهر جینان شرکت کردم. استادیوم پر از جمعیت بود و بیش از 4000 نفر حضور داشتند.

یک روز روی تختم دراز کشیدم و تعداد زیادی فالون را در حال چرخش بالای سرم دیدم. ناگهان یک فالون به سمتم پرواز کرد و به دندان‌هایم برخورد کرد. از آن زمان تاکنون دندان‌هایم شکل و نظم خیلی خوبی داشته است.

در پایان آن مجموعه سخنرانی، استاد با تمرین‌کنندگانِ استان آنهویی عکس گروهی گرفتند.

سخنرانی فا در شهر هاربین، استان هیلونگجیانگ

بعد از آن در 5 اوت1994 در سخنرانی استاد در شهر هاربین شرکت کردم. با نگاه به درون و پیروی از حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری در اعمالم، سرشت قلبم را بهبود بخشیدم. همچنین چرخش فالون را در ناحیه تحتانی شکمم، بدون وقفه، احساس می‌کردم. وقتی سخنرانی به پایان رسید، استاد با همه تمرین‌کنندگان حاضر عکس‌های گروهی گرفتند.

مجموعه سخنرانی‌ها در شهر یانجی، استان لیائونینگ

از شهر هاربین به شهر یانجی سفر کردم تا در مجموعه سخنرانی استاد که از 20 تا 27اوت1994 برگزار می‌شد، شرکت کنم. هر وقت برخی از علائم کارمای بیماری در من ظاهر می‌شد، با خودم فکر می‌کردم: «من تمرین‌کننده فالون گونگ هستم. استاد همیشه از من محافظت می‌کنند. خوشحالم که کارما را از بین می‌برم و قلمرو خود را ارتقا می‌بخشم!»

سخنرانی استاد در شهر گوانگژو، استان گوانگ‌دونگ

وقتی از شهر یانجی به خانه برگشتم، به بسیاری از مردم توصیه کردم که در مجموعه سخنرانی‌های آینده استاد در شهر گوانگژو که از 21دسامبر1994 شروع می‌شد، شرکت کنند. اگرچه حقوق ماهانه‌ام بین 15 تا 30 یوآن بود، اما تصمیم گرفتم به گوانگژو بروم تا در مجموعه سخنرانی نهایی استاد در چین شرکت کنم.

سی نان بخارپز خریداری کردم، سه عدد برای هر روز. مقداری پول نیز قرض کردم تا بتوانم در هتلی در نزدیکی محل سخنرانی‌ها اقامت داشته باشم.

آنقدر جمعیت زیادی شرکت کرده بودند که یک سالن اجتماعات نمی‌توانست پاسخگوی همه باشد. تعداد زیادی از مردم صندلی‌ای نداشتند. بلیت خود را به یکی از کارمندان انجمن فالون گونگ دادم و از او خواستم که آن را به هر کسی که نیاز دارد، بدهد.

قصد داشتم از بیرون سالن به سخنرانی‌های استاد گوش دهم، اما ناگهان یک سالن اجتماعات دیگر در اختیارمان قرار دادند! استاد در زمان تنفس آمدند تا با ما دیدار کنند.

بعداً ماجرایی دلچسب درباره یک شاگرد جدید فالون گونگ از یک منطقه روستایی فقیرنشین شنیدم. ازآنجاکه او به‌اندازه کافی پول برای خریدن غذا نداشت، فقط آب می‌نوشید و شب‌ها در ایستگاه قطار می‌خوابید.

سایر تمرین‌کنندگان او را پیدا کردند و گفتند که استاد از آنها خواسته تا به او کمک کنند و بگویند که همسرش که فلج بود، به‌طور کامل بهبود یافته است.

وقتی او بعد از سخنرانی به خانه برگشت، همسرش با هیجان و با صدای بلند گفت: «می‌خواهم فالون گونگ را یاد بگیرم! این روش به مردم می‌آموزد كه چگونه در اعمال خود از حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی كنند،» اما نمی‌توانست حرکت کند.

دو روز پس از اینکه او به گوانگژو آمد، همسرش فالون رنگارنگی را دید که اطراف خانه‌شان پرواز می‌کرد. تعدادی فالون روی بدنش فرود آمد و باعث شد همه جا احساس گرما کند. چند لحظه بعد ایستاد و به اطراف اتاق رفت.

بسیاری از افراد منطقه‌اش مطلع شدند که فالون گونگ واقعاً معجزه‌آسا است و علاقه‌مند شدند که این روش تزکیه را شروع کنند!