فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

مسیر بهبودی بیماران مبتلا به سرطان

3 ژوئیه 2020 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در استان سیچوان، چین

(Minghui.org)

ماجرای پسر عمویم

خانواده پسرعمویم در بهار سال ۲۰۱۹ به ملاقاتم آمدند. پسرعمویم اخیراً برای برداشتن تومور سرطانی تحت عمل جراحی قرار گرفت. او افتخار می‌كرد كه پس از معالجه توسط یك متخصص ارشد در این زمینه به‌طور کامل بهبود یافته است.

جمع شادی بود. من و مادر ۸۳ ساله‌ام درباره بیست سال آزار و اذیت بی‌رحمانه اعمال‌شده به دست حزب کمونیست چین علیه فالون دافا و تمرین‌کنندگان صحبت کردیم. خانواده پسرعمویم تصمیم گرفتند از سازمان‌های وابسته به ح‌ک‌چ كه به آنها ملحق شده بودند، کناره‌گیری كنند.

شش ماه بعد، پسر عمویم با ما تماس گرفت و گفت: «احتمالاً به‌زودی می‌میرم، زیرا سلول‌های سرطانی در بدنم پخش شده‌اند.» من و مادرم به دیدنش رفتیم و وقتی او را دیدیم، مبهوت شدیم. او نحیف و ضعیف به نظر می‌رسید و روی مبل خوابیده بود. همسرش نیز درحال استراحت بود. او همان لحظه افتاده و به سرش ضربه وارد شده بود. درحالی‌که احساس سرگیجه داشت، نمی‌توانست ناهار بخورد.

برای آنها ناهار درست کردم. بعدازظهر را صرف صحبت‌کردن درباره چگونگی شگفت‌انگیزی فالون دافا کردیم. پسرعمویم همچنان به پزشکی مدرن اعتقاد داشت، بنابراین از ما سؤال كردند: «اگر بهترین متخصص نتواند او را معالجه كند، چگونه یک گزینه رایگان می‌تواند كمك كند؟»

بااین‌وجود، قبل از اینکه به هتل‌مان بازگردیم، نسخه‌ای از کتاب جوآن فالون و ماجراهای تزکیه، ضبط‌شده از وب‌سایت مینگهویی را برایشان گذاشتیم.

درحالی‌که صبح روز بعد تمرینات را انجام می‌دادم، یک فکر به ذهنم خطور کرد: «او اکنون خیلی بهتر است.»

من و مادرم قبل از رفتن به خانه تصمیم گرفتیم که دوباره به ملاقات پسرعمویم برویم. وقتی او را دیدیم دوباره مبهوت شدیم. او در را برای ما باز کرد و مانند گذشته که وضعیت سلامتی خوبی داشت، در‌حال صحبت‌کردن و راه‌رفتن بود.

پسر عمویم گفت که روز قبل بعد از اینکه ما آنها را ترک کردیم، او و همسرش به ماجراهای تزکیه‌ای که به آنها داده بودیم گوش دادند. پس از آن، پسر عمویم گفت که احساس انرژی می‌کند و سردرد همسرش ناپدید شد.

همسر پسر‌عمویم قبل از ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹ (تاریخی که ح‌ک‌چ آزار و شکنجه را به راه انداخت) فالون دافا را تمرین می‌کرد، اما به‌خاطر ترس از دستگیری تمرین را متوقف کرد. این‌بار هم پسر‌عمویم و هم همسرش می‌خواستند تمرین کنند. پنج مجموعه تمرینات را به آنها آموختم.

سه روز بعد دی‌وی‌دی نمایش حرکات تمرین استاد و موسیقی تمرین را برایشان آوردم. آنها را تشویق کردم که مرتباً فا را مطالعه کنند و تمرینات را انجام دهند و به آنها گفتم که برای بهره‌مندی از مزایای آن واقعاً باید صادقانه به استاد و دافا باور داشته باشند.

دو هفته بعد با پسرعمویم تماس گرفتیم. او در خانه برادرزاده‌اش بود. برادرزاده‌اش به تشخیص پزشکان مبتلا به بیماری لوپوس بود و پسرعمویم به این مرد جوان گفت که فالون دافا چقدر شگفت‌انگیز است.

همسر پسرعمویم حرف‌مان را قطع کرد و گفت: «دوست دارم تمرینات (فالون گونگ) را انجام دهم.» از او علتش را پرسیدم. «وقتی تمرینات را انجام می‌دهم، دایره‌های رنگارنگی را در سراسر اتاقم می‌بینم که پرواز می‌کنند و می‌دانم که آنها فالون هستند.»

پسرعمویم یک هفته بعد دوباره تماس گرفت و با صدای بلند فریاد زد: «می‌خواهم از استاد تشکر کنم!» او کاملاً بهبود یافته است و از آن زمان هر روز کارهای خانه را انجام داده و آشپزی می‌کند.

ماجرای همکار سابقم

مدتها بود بینگ را ندیده بودم. اخیراً شنیدم که به سرطان رحم مبتلا شده، تحت عمل جراحی قرار گرفته و در خانه درحال استراحت بود.

به دیدنش رفتم. گفت که عمل جراحی‌اش به‌خوبی پیش رفته است. او تحت جراحی هیسترکتومی کامل (برداشتن کل رحم) قرار گرفته بود. خانواده درکل، هفتادهزار یوآن برای یک هفته بستری در بیمارستان هزینه کرد. ناراحت‌کننده‌ترین چیز این بود که بعد از عمل جراحی بدنش دائماً آغشته به عرق سرد می‌شد.

به بینگ و شوهرش گفتم که فالون دافا چقدر شگفت‌انگیز است و چه تعداد از تمرین‌کنندگان مشکلات سلامتی‌شان را برطرف کرده‌اند. سی دقیقه بعد، بینگ ناگهان متوجه شد که بدنش دیگر عرق نمی‌کند. با هیجان گفتم: «استاد مراقب شما هستند!»

بینگ می‌خواست بلافاصله فالون گونگ را تمرین کند. روز بعد نسخه‌ای از جوآن فالون را برای آنها آوردم و تمرینات را به آنها نشان دادم.

ماه بعد هر روز فا را مطالعه می‌کردیم و هر شب تمرینات را انجام می‌دادیم.

سه ماه بعد وقتی بینگ برای بررسی و معاینه مراجعه کرد، پزشک معالجش حیرت‌زده شد و گفت: «غیرممکن است، تشخیص ما درست بود، بنابراین چرا سلول‌های سرطانی دیگر در بدن شما وجود ندارند؟»

بینگ درکمال آرامش به پزشک گفت: «همکارم به من نشان داد که چگونه فالون دافا را تمرین کنم و من طی این مدت تمرین می‌کرده‌ام.»

دکتر به نظر نمی‌رسید که شگفت‌زده شده باشد. او فریاد زد: «شما بهترین راه درمان را پیدا کردید، تبریک می‌گویم! تعداد کمی از تمرین‌کنندگان فالون دافا در اینجا کار می‌کنند.»