(Minghui.org) من برخی از مطالب ارسالی در وبسایت ویبو را میخواندم که برای مردم الهامبخش است و شروع به دنبالکردن مطالب فردی کردم. بهتدریج تعداد بیشتری مقالات همراه با فیلمهایی از همان نوع روی صفحه مانیتورم ظاهر شدند. به این نوع از افراد و لینکهای ارسالی آنها علاقه داشتم. لینکها را باز کرده و شروع به خواندن مقالات در وبسایتهای دونگتایوانگ و اسرار چین میکردم.
سپس بهطور اتفاقی اولین سخنرانی در جوآن فالون را باز کردم. در آن زمان در استفاده از نرمافزار برای شکستن فیلترینگ مهارت نداشتم و نمیدانستم چگونه مطالب را دانلود کنم. هر روز لینکهایی از مطالب ارسالی آن افراد را پیدا میکردم. اما زمانی که اتفاقی با جوآن فالون برخورد کردم، وقت آن بود که به خانه بروم. بنابراین فقط توانستم سخنرانی اول را بخوانم.
پس از چهار ماه استفاده از وبسایت ویبو، مقاله «خاطرات گولاگ» را خواندم، که ازسوی یک تمرینکننده فالون دافا ارسال شده بود. در آن زمان نمیدانستم فالون دافا درباره چیست، بنابراین از او خواستم که اطلاعات بیشتری در اختیارم بگذارد. او بلافاصله یک سیدی برایم ارسال کرد، اما به من گفت که کتاب جوآن فالون برای چند روز در دسترس نخواهد بود. بعداً آنقدر سرم شلوغ شد که نتوانستم به وبسایت ویبو دسترسی داشته باشم و پاسخ او را از دست دادم.
روز بعد پیامش را دیدم. او گفت که کتاب دیگر در دسترس نیست و از من خواست صبر کنم. سپس ارتباط با او را از دست دادم و بعداً فهمیدم که او و تمرینکنندهای دیگر به دست حزب کمونیست چین (حکچ) بهطور غیرقانونی دستگیر شدند و تحت آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
بسیار مشتاق بودم که کتاب فالون دافا را تهیه کنم، اما نمیدانستم چه کاری انجام دهم. شخص دیگری را پیدا کردم و برای او پیامی خصوصی ارسال کردم. او قول داد نسخهای را که داشت برایم ارسال کند. کتاب کپی شده بود، هیچ جلدی نداشت و در کاغذی سفید پوشیده شده بود.
در آن زمان، نمیدانستم این کتاب چقدر ارزشمند است. ازآنجاکه هیچکسی به من نگفت که آن را از ابتدا تا انتها بخوانم، فقط فالون گونگ را روی مبل گذاشتم و وقتی وقت داشتم آن را میخواندم. گیج و مبهوت بودم.
بعد از دیدن عکسهایی که تمرینات را نشان میدادند، احساس کردم که خوب به نظر میرسند و میخواستم آنها را یاد بگیرم. بنابراین تصاویر را از حافظه کامپیوتر بیرون میکشیدم، زیرا نمیدانستم چگونه آنها را دانلود کنم و سرعت فیلمهای آنلاین بسیار کند بود. هر بار قبل از اینکه بتوانم اولین مجموعه تمرین را تمام کنم، رهایش میکردم.
سپس شخصی برایم پیامی خصوصی ارسال کرد و از من پرسید که آیا «سه انصراف» را انجام داده ام یا خیر. به او گفتم که آنها را آنلاین انجام دادم، اما میخواهم تمرین ها را یاد بگیرم. او پرسید که آیا کتاب فالون گونگ را دارم یا خیر. به او گفتم كه كسی قبلاً كتاب و سیدی را برایم ارسال كرده است. او به من گفت که طی چند روز بعد مطالب بیشتری برایم ارسال میکند. او فیلمهای تمرین و کتابهای الکترونیکی آموزههای استاد لی را برایم ارسال کرد.
او بعد از دانلود آنها، به من گفت: «امروز شما یک تمرینکننده جدید هستید، یک استاد دارید!» قلبم به تپش افتاد و درحالیکه لبخند میزدم صورتم گلگون شد. آن شب، خواب دیدم که در سالنی کوچک ایستادهام و چند نفر قدبلند هم در کنار سمت چپم بودند. یکی از آنها که در ردیف جلو بود بعد از عبور، چرخید، به سمت راستم اشاره کرد و گفت: «میتوانی آنجا بنشینی و با ما به سخنرانی گوش دهی.» فکر میکنم که در آن لحظه واقعاً فا را به دست آوردم!