(Minghui.org) استاد بارها تأكید كردهاند كه تمرینكنندگان فالون دافا باید فا را بیشتر مطالعه كنند و تمرینكنندگان نیز بهطور مكرر درباره این موضوع در وبسایت مینگهویی درکهایشان را به اشتراک گذاشتهاند، اما به نظر میرسید که گذر از مداخلهای كه مرا از مطالعه فا باز میدارد، بسیار دشوار است. یکی از تجربیات اخیر به من کمک کرده است تا درک عمیقتری از مطالعه فا پیدا کنم.
یک روز احساس خستگی و بیحوصلگی کردم. درک نکردم که این فکری بشری است و باید فوراً آن را از بین ببرم، اما درعوض آن فکر را دنبال کردم و در اینترنت به گشت و گذار پرداختم. چند فیلم مربوط به روشنگری حقیقت را که توسط تمرینکنندگان ساخته شده است بهطور اجمالی مرور کردم و برخی نظرات منفی در زیر آنها را خواندم. احساس بیحوصلگیام برطرف نشد، بلکه بدتر از آن، قلبم بهخاطر آن مطالب منفی احساس سنگینی میکرد.
صبح روز بعد، کسالتم از بین نرفت. شروع به انجام تمرینات کردم. دخترم آمده بود تا با من درباره چیزی بحث کند. اخم کرده و او را از خودم دور کردم. چند دقیقه دیگر برگشت و حرفهایش را تکرار کرد. مجبور شدم تمرین نکنم. بسیار ناراحت شدم و فکر کردم: «تو بهعنوان یک تمرینکننده جوان نمیدانی که نباید تمرین تزکیه دیگران قطع کنی؟»
استاد بیان کردند:
«آيا پي ميبريد تا هنگامي كه يك تزكيهكننده هستيد، در هر محيطي يا تحت هر شرايطي، از هر دشواري يا چيزهاي ناخوشايند كه با آن مواجه ميشويد- حتي اگر شامل كار براي دافا باشد يا مهم نيست فكر ميكنيد چهقدر خوب و مقدس هستند- براي از بين بردن وابستگيهاي شما و نشان دادن سرشت اهريمنیتان استفاده خواهم كرد بهطوري كه آن بتواند از بين برده شود، براي اينكه پيشرفت و بهبود شما مهمترين چيز است.» («فهم بیشتر»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
میدانستم که دلیل عدم موفقیتم در آزمون شینشینگ این است که قلبی نیکخواه را حفظ نکردم، بنابراین بهمحض مواجهشدن با یک آزمون تسلیم شدم.
با توجه به شکست در آزمون شینشینگ و تمرین صبحگاهی ناتمام، اضطرابم بیشتر شد. برای مشاوره با یک هم تمرینکننده تماس گرفتم و او به من گفت که فا را بیشتر مطالعه کنم. گفت که خودش علاوهبر مطالعه و ازبرکردن جوآن فالون، هر روز درحال خواندن کتاب سخنرانیهای استاد در کنفرانسهای فا است.
در آن زمان، یک ساعت مطالعه کرده و روزی یک صفحه از جوآن فالون را ازبر میکردم و گاهی اوقات، میتوانستم سخنرانیهای استاد را که در کنفرانسهای فا ارائه دادند بخوانم، اما نمیتوانستم هر روز این کار را انجام دهم، زیرا هدفی را برای آن تعیین نمیکردم.
می دانستم که شیوههای بشری نمیتوانند اضطراب و افسردگیام را درمان کنند. وقتی وضعیت تزکیهام خوب نبود، باید انجام بسیاری از کارها را قطع کنم، ازجمله تماس با خانوادهام در چین برای روشن کردن حقایق به آنها.
تمرینکننده مزبور بارها و بارها به من توصیه کرد که فا را بیشتر مطالعه کنم، فهمیدم که این باید اشارهای ازسوی استاد باشد. بنابراین شروع به خواندن آموزش فا در کنفرانس فای غرب ایالات متحده کردم.
بهمحض اینکه شروع به خواندن ،کردم، اهریمن خوابآلودگی اقدام به مداخله کرد. یک فنجان قهوه نوشیدم، اما هنوز خوابآلود بودم. درحالیکه میخواندم راه میرفتم و احساس خوابآلودگی از بین رفت. درکمال هشیاری کتاب را خواندم. هر چه بیشتر آن را میخواندم، بیشتر میخواستم بخوانم و بیشتر میآموختم. اصولی از فا را درک کردم که قبلاً به آنها توجه نکرده بودم.
طی حدود سه ساعت خواندن کتاب را تمام کردم و نمیخواستم آن را کنار بگذارم. احساس کردم هر یک از سلولها در بدنم شاد و سرحال بودند که توسط دافا پالایش میشدند و ماده مابین دافا و من از بین رفت. احساس کردم بیشتر به دافا نزدیکتر شدم.
استاد بیان کردند:
«من تواناییهای خود را درون این دافا ریختهام. تا زمانی که آن را مطالعه کنید، دستخوش تغییرات میشوید. تا وقتی که آن را مطالعه کنید، رشد خواهید کرد. تا زمانی که آن را تا انتها تمرین کنید، قادر خواهید بود به کمال برسید.» (آموزش فا در کنفرانس فای شرق ایالات متحده)
این تغییرات چشمگیر و جادویی که این بار با مطالعه فا بهارمغان آورده شد، به من كمك كرده است كه درک کنم تا زمانی كه فا را مطالعه میكنم، استاد از من مراقبت خواهند كرد و شرایط اطرافم را تغییر میدهند.به درک روشنی از رابطه بین ماده و ذهن دست یافتهام.
درک کردم که کارمای فکری یک ماده است و استاد آن را برایم برداشتهاند. آن را بسیار واضح احساس کردم. فهمیدم تا زمانی که به استاد گوش میدهیم ، فا را بهطور آگاهانهای مطالعه میکنیم، استاد همه کارها را برای ما انجام میدهند. اشک صورتم را پوشانده بود، زیرا بهطور عمیقی تحتتأثیر مهربانی عظیم استاد قرار گرفتم.
بهخاطر وضعیت خوب تزکیهام، روشنگری حقیقت برای خانوادهام نتایج خوبی بههمراه داشت. علاوهبر این، استاد با فراهمکردن این امکان برایم که به هنگام فرستادن افکار درست، وضعیت سکون را تجربه کنم، پیشرفتهایم را مورد تشویق قرار دادند.
درک کردم که ما با بدن فیزیکیمان زندگی میکنیم و عناصر بشری در بدنمان میخواهند ما را کنترل کنند. برای ما بسیار مهم است که وقتی در سطح ظاهری پدیدار میشوند آنها را شناسایی کنیم، زیرا اگر حفاظمان را پایین بیاوریم بدون اینکه متوجه شویم آنها را دنبال میکنیم.
همچنین فهمیدم که بهمحض اینکه فکر ما صحیح نباشد، بلافاصله عوامل شیطانی در بعدهای دیگر را جذب خواهیم کرد که منتظر فرصتهایی هستند تا از شکافها و نقاط ضعف ما بهرهبرداری کنند. بنابراین وقتی از یک وابستگی بشری پیروی میکنیم و برای آرامش و راحتیمان رویکردی بشری را در پیش میگیریم، یعنی وقتی حوصلهام سر رفته بود و به جای مطالعه فوری فا، به تماشای فیلمها میپرداختم، فرصتی در اختیار آن عوامل و مواد بشری قرار میداد و آنها را تقویت میکردم.
به این ترتیب، آنها مرا کنترل میکردند و باعث میشدند بیش از پیش در وضعیتی منفی و سرگردان باشم و نمیتوانستم با پشتکار پیشرفت کنم.
قدرت فا را نادیده میگرفتم و بلافاصله فا را مطالعه نمیکردم. حتی بعضی اوقات نمیتوانستم کتاب را در دستم بگیرم. به ذهنم خطور نمیکرد: آیا این من هستم که نمیخواهم کتاب را بردارم ؟! آیا این عوامل بشری که نمیخواهند از بین بروند نیستند که مرا قفل میکنند؟
زیرا آنها میدانستند که بهمحض اینکه کتاب را برای خواندن بردارم، از بین میروند. مطمئناً ناامیدانه مبارزه خواهند کرد و برخی از افکار و عقاید نادرست را در ذهنم تحریک میکنند تا به اشتباه باور کنم که میخواهم استراحتی داشته باشم.
با توجه به اینکه تأثیر جادویی مطالعه فا را تجربه کردم، برای خودم هدفی تعیین کردهام: علاوهبر مطالعه جوآن فالون، باید روزانه کتاب سخنرانیهای استاد را نیز به پایان برسانم. علاوهبر انجام کار دافا، فرستادن افکار درست، انجام کارهای روزمره و کارهای خانه بهخوبی، باید از هر دقیقه برای مطالعه فا استفاده کرده در فا پیشرفت کنم.
آیا موجودی الهی به آرامش و سرگرمی انسان احتیاج دارد؟ درحقیقت، وقتی فا را بهطور حقیقی آموختیم و دافا اصول فا را به ما نشان داد، آن نوع از تعالی که از فا به دست آمد، لذتی مقدس و عالی است. احساس پایداری و پیشرفت بهطور جدی در فا همان چیزی است که من بهعنوان یک تمرینکننده آرزویش را دارم.