(Minghui.org) استاد بیان کردند:
«همچنین، در ارتباط با افرادی كه بهطور اتفاقی با آنها برخورد میكنید، كسانی كه در طی زندگی روزمره با آنها مواجه میشوید، افرادی كه در محل كار به آنها بر میخورید، همۀ شما باید حقیقت را برایشان روشن كنید. حتی هنگامی كه در طی زندگی روزمرهتان خیلی سریع از كنار افراد میگذرید كه فرصت صحبت كردن با آنها را ندارید، با این همه باید اثری از نیکخواهی و مهربانی خود به جای بگذارید. آنهایی را كه باید نجات یابند از دست ندهید، مخصوصاً كسانی كه رابطۀ تقدیری دارند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۳ آتلانتا»)
همیشه این بخش از فای استاد را به خودم یادآوری میکردم، بهویژه آنچه استاد بیان کردند: «اثری از نیکخواهی و مهربانی خود به جای بگذارید.» بنابراین، هر زمان که حقیقت را روشن کنم، همیشه شاد و خوشحال هستم. این به مردم کمک میکند که با من احساس نزدیکی داشته باشند.
روشنگری حقیقت در ایستگاه اتوبوس
ایستگاههای اتوبوس مکانهای خوبی برای روشنگری حقیقت برای مسافران هستند. من و سایر تمرینکنندگان در یک نقطه میایستیم و با گروههای مختلف مردم هنگام آمدن و رفتن صحبت میکنیم. ازآنجاکه سرعت بسیار سریع است، ما زمان کمی برای متمرکزکردن افکار سرگردان داریم. میتوانیم به بسیاری از مردم توصیه کنیم که حزب کمونیست چین (حکچ) و سازمانهای جوانان آن را ترک کنند. برخی از تجربیاتم را به اشتراک میگذارم.
صندلیام را به آقایی مسنتر در ایستگاه اتوبوس دادم. از او پرسیدم: «عمو، سوار کدام اتوبوس میشوی؟ من میتوانم به شما کمک کنم تا آن را پیدا کنید.» خیلی خوشحال شد و نشست. ادامه دادم: «میخواهم راهی برای ایمنبودن در طول پاندمی به شما بگویم.»
او پرسید: «آیا شما تمرینکننده فالون دافا هستید؟» احساس کردم که یک تمرینکننده قبلاً با او صحبت کرده بود و پرسیدم: «آیا کسی به شما درباره خروج از حکچ و سازمانهای جوانان آن گفته است؟» آقایان گفتند که او تصور خوبی از تمرینکنندگان فالون دافا ندارد. عذرخواهی کردم و از او خواستم که ناراحت و دلخور نشود. اشاره کردم که او باید به خاطر خودش از حکچ و سازمانهای جوانان آن خارج شود. گفت: «دربارهاش فکر خواهم کرد.» وقتی اتوبوسش رسید، دستش را تکان داد و گفت: «متشکرم، به ترک حزب فکر خواهم کرد.»
گرچه این مرد از حزب خارج نشد، اما تأثیر عمیقی بر من گذاشت. متوجه شدم که لازم است با قلبی صادق و نیکخواه مردم را تحت تأثیر قرار دهیم تا آنها بتوانند شگفتی دافا را تجربه کنند. از آن به بعد به رفتارم توجه بیشتری کردم. افراد بزرگتر از خودم را «عمو» یا «خاله» خطاب میکردم و افرادی را که همسن یا کوچکتر از خودم بودند «خواهر بزرگ» یا «خواهر کوچکتر» خطاب میکردم. این به برقراری رابطه کمک میکرد، و وقتی حقیقت را روشن میکردم، مردم مایل به شنیدن بودند.
وقتی با یکی از زوجهای مسن صحبت میکردم به آنها نشان یادبود دادم. زن گفت:« ما یکی داریم. اگر یکی دیگر برداریم اسراف خواهد بود.» وقتی آن را از جیبش در آورد، متوجه شدم کهنه شده و نوشته روی آن رنگ باخته است. به او یک عدد جدید دادم و او گفت: «ممنون. ما همچنین از عضویت خود در حکچ و سازمانهای جوانان آن دست کشیدیم و هر روز «فالون دافا خوب است» را تکرار میکنیم. ببین چقدر سالم هستیم.»
با خانمی که شیک پوشیده بود صحبت کردم: «شما قدبلند و جذاب هستید.» گفت که شصت سال دارد. بلافاصله گفتم: «واقعاً جوانتر به نظر میآیی! انگار اهل شهر هستی. آیا شنیدهای که میلیونها نفر از حکچ و سازمانهای جوانان آن خارج شدهاند؟»
او پاسخ داد: «نه، من درباره کنارهگیری از حزب نشنیدهام.» توضیح دادم که چگونه خروج از حزب و سازمانهای جوانان آن میتواند از او در طول پاندمی محافظت کند. همچنین به او گفتم که بیش از ۳۷۰میلیون نفر از حکچ و سازمانهای جوانان آن خارج شدهاند.
او گفت: «واقعا؟ لطفاً به من بگویید کجا میتوانم از حزب خارج شوم.» به او گفتم که میتوانم به او کمک کنم و نام مستعاری را پیشنهاد کردم. به او توصیه کردم که در طول پاندمی هر زمان که میخواهد برکت دریافت کند و ایمن بماند، بهطور مکرر بگوید: «فالون دافا خوب است.» در این زمان، اتوبوس او رسید و هنگام سوارشدن به اتوبوس برای من دست تکان داد و فریاد زد: «میخواهم حکچ و سازمانهای جوانان آن را ترک کنم.» در پاسخ به او برایش دست تکان دادم و نشان دادم که نام او را ارسال خواهم کرد.
پس از مشاهده ابراز قدردانی و احترام ازسوی موجودات ذیشعور، به خودم گفتم که دلیلی برای سستی یا راحتطلبی ندارم. باید روشنگری حقیقت را در اولویت قرار میدادم، درحالیکه کارهای خانه و سایر امور در زندگی بیاهمیت هستند و آنها را میتوان بعداً انجام داد.
صحبت با مردم در یک بازار
قبل از اینکه یک روز صبح بازار را ترک کنم، متوجه شدم که فروشنده ده یوآن اضافی به من پول خرد داده است. برگشتم و موضوع را به او گفتم. گفت: «امروز با یک آدم خوب آشنا شدم!» به او گفتم که من تمرینکننده فالون دافا هستم و استاد به ما یاد دادند که صادق باشیم.
او گفت: «این روزها افراد صادقی وجود ندارند و سایر افراد این پول اضافی را نگه میداشتند.» از او پرسیدم که آیا راهی برای ایمن ماندن در طول پاندمی دارد؟ خندید و گفت: «خواهر کوچکم، تمام دنیا در بحران است. آیا کسی راهی برای نجات ما دارد؟»
به او گفتم: «با تکرار صمیمانه فالون دافا خوب است، میتوانید ایمن باشید. این فوقالعاده است و تنها با داشتن قلبی صمیمی میتوان ازسوی موجودات الهی مورد محافظت قرار گرفت.» او گفت که حرفهایم را باور کرده است. پرسیدم: «آیا از حکچ و سازمانهای جوانان آن خارج شدهاید؟» او گفت: «خواهر کوچک، لازم نیست بیشتر بگویی. هر کاری به من بگی انجام میدهم چون آدم خوبی هستی. شما را باور دارم. من حکچ را ترک خواهم کرد.»
روشنگری حقیقت در فروشگاههای بزرگ
ما اغلب به فروشگاههای بزرگ میرویم تا حقیقت را روشن کنیم. روزی درست زمانی که وارد یک فروشگاه شدم، خانمی از من پرسید: «میتوانی به من کمک کنی تا لباس خواهر کوچکترم را انتخاب کنم؟» ما گفتگو کردیم و او به من گفت که وضعیت خواهرش از نظر مالی خوب نیست، بنابراین به او کمک میکند. به او گفتم که قلب مهربانی دارد و برایش خوب است که به خواهرش کمک میکند. او لباسی را که من توصیه کردم خرید.
از او پرسیدم: «آیا میدانستی با تکرار صمیمانه عبارت فالون دافا خوب است، میتوانی در طول پاندمی ایمن بمانی؟» او سرش را تکان داد و من ادامه دادم: «آیا میدانی عهدی که در جوانی بستیم ما را به حکچ گره زد؟ اگر از حکچ و سازمانهای جوانان آن خارج شویم، میتوانیم در امان بمانیم.» دوباره سرش را تکان داد. گفتم: «میتوانم به شما یک نام مستعار بدهم تا از حکچ و سازمانهای جوانان آن خارج شوید.» او بلافاصله موافقت کرد.
نمیدانستم که چرا مردم بدون قید و شرط با خروج از حزب موافقت میکردند. وقتی درباره آن فکر کردم، متوجه شدم که استاد از قبل همه چیز را نظم و ترتیب دادهاند و این به ما بستگی دارد که مأموریتها و مسئولیتهای خود را انجام دهیم. ما باید کمک کنیم که مردم را از حکچ دور کنیم تا نجات پیدا کنند. استاد قبلاً مسیرهای ما را نظم و ترتیب دادهاند تا بتوانیم مردم را نجات دهیم. مهم نیست که چقدر روان صحبت میکنیم، فقط باید در تمایلمان برای نجات موجودات ذیشعور از صمیم قلب صادق باشیم. تنها در این صورت است که میتوانیم با افراد با رابطه تقدیری روبرو شویم و در روشنگری حقیقت بهخوبی عمل کنیم.
پس از گذشت این همه سال، به این واقعیت پی بردم که اگر همانطور که استاد میگویند عمل کنیم، تزکیه سخت نیست. اگر واقعاً به موجودات ذیشعور اهمیت بدهیم، روشنگری حقیقت پیچیده نیست.
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.