(Minghui.org) بزرگترین محله چینیها در مرکز ایالات متحده در شیکاگو واقع شده است که شامل کنسولگری چین نیز هست. سالها پیش، تمرینکنندگان فالون دافا برای اطلاعرسانی دربارۀ آزار و شکنجههای مداوم در چین، مکانهای اطلاعرسانی را در محله چینیها و نزدیک کنسولگری چین دایر کردند.
بهعنوان بخشی از جشن سال نو چینی در سال 2021 ، تمرینکنندگان در شیکاگو تجارب تزکیه خود را به اشتراک گذاشتند و به یکدیگر یادآوری کردند که مسئولیتهای خود را بهعنوان تمرینکنندگان فالون دافا انجام و با جدیت به تزکیه ادامه دهند. آنها همچنین عکس گروهی گرفتند و از استاد لی برای معرفی فالون دافا به دنیا تشکر کردند.
تمرینکنندگان فالون دافا تمرینات را در محله چینیها در شیکاگو به نمایش میگذارند.
تمرینکنندگان تمرینات را مقابل کنسولگری چین در شیکاگو نمایش میدهند.
تمرینکنندگان در شیکاگو برای عکس گروهی جمع شدند، از استاد لی برای نجات نیکخواهانهشان تشکر کردند و سال نو را به ایشان تبریک گفتند!
خانم شو گفت پدرش به او یاد داد که صادق و مهربان باشد. پدرش گفت وقتی بشریت فاجعه بزرگی را تجربه کرد، کسی برای نجات آنها میآید. او معتقد بود این فرد در شمال شرقی چین متولد شده است. وقتی خانم شو سالها بعد جوآن فالون را خواند، فهمید که فالون دافا بسیار خاص است. او بهسرعت به خواهران و برادران خود گفت و چهار نفر از آنها، از جمله خانم شو، تمرینکننده فالون دافا شدند. در آن زمان خانم ژو مبتلا به سرطان رحم شده بود و اندازه تومورش به بزرگی یک جنین سه ماهه بود. تومور پس از شروع تمرین دافا بدون جراحی ناپدید شد. دو دهه در چشم به هم زدنی گذشته است. خانم شو گفت که استاد همیشه از او محافظت کردهاند و کلمات گویای قدردانیاش نیستند.
آقای فانگ توسط خانوادهاش با دافا آشنا شد. تحت تأثیر دانش مدرن، درک اولیه او عمیق نبود و برای مدت طولانی بهطور واقعی تزکیه نمیکرد. او گفت: «قبل از شروع تمرین اغلب با دوستان به ماهیگیری میرفتم. هر بار حداقل دوازده ماهی صید میکردم. بعد از شروع تمرین متوجه شدم که بهعنوان یک تزکیهکننده، نباید ماهیگیری کنم. اما همچنان به ماهیگیری میرفتم، اما چیزی نمیگرفتم. حالا میدانم که به این دلیل بود که استاد مراقب من بودند و مانعم میشدند که جان موجودی را بگیرم.»
آقای فانگ به شهر دیگری نقل مکان کرد و نمیدانست که آیا در آنجا تمرینکنندهای هست یا نه. هنگامی که به یک رستوران چینی رفت متوجه پیشخدمتی شد که نشانی با نماد فالون روی لباسش بود. او متوجه شد که پیشخدمت اولین تمرینکننده در آن شهر است. آقای فانگ احساس کرد این برخورد شگفتانگیز است. آخر هفته، با فرد رابط محلی ملاقات کرد و به خانه او رفت. این هماهنگکننده بسیاری از سخنرانیهای استاد را داشت. او گفت کاش دستگاه پخش داشت تا بتواند آنها را تماشا کند. روز بعد پس از بازگشت به آپارتمانی که شرکتش برای او اجاره کرده بود، ناگهان یک دستگاه پخش را روی میزش دید. او غافلگیر و خوشحال شد. از آن زمان واقعاً شروع به تمرین تزکیه کرد. وی از استاد برای نجات نیکخواهانهشان تشکر کرد.
تمرینکنندگان جوان با دافا رشد کردهاند
وقتی شیائو اِن ۴ ساله بود، مادرش آمد تا او را از مهد کودک تحویل بگیرد. معلم با نگرانی به مادرش گفت كه شیائو اِن مروارید كوچكی را استنشاق کرده است. معلم به مادرش اصرار کرد که او را به بیمارستان منتقل کند. هنگامی که آنها به خانه برگشتند، مادر شیائو اِن به بینیاش نور تاباند و مروارید را دید که در اعماق راه بینیاش گیر کرده بود. او از شیائو اِن خواست که امتحان کند و آن را با فشار از بینیاش بیرون بفرستد اما نتوانست. مادرش به او گفت که بگوید: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» در کمتر از یک دقیقه مروارید روی فرش افتاد.
هائو تیان بهطور مکرر دچار برونشیت میشد که بعداً به آسم تبدیل شد. او نمیتوانست چیز سرد بخورد یا ورزش کند. با سرد شدن هوا دچار حمله آسم میشد. بدون توجه به اینکه چه کاری انجام میداد، این شرایط دوباره تکرار میشد. دکتر گفت هیچ دارویی نمیتواند درمانش کند. هائو تیان هر وقت دچار حمله آسم میشد، در رنج و عذاب بود. او و مادرش تکرار کردند:«فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» و آنها به سخنرانیهای ضبط شده استاد گوش دادند.
اندکی پس از نقل مکان آنها به ایالات متحده، هائو تیان در هنگام معاینۀ جسمانی، دچار حمله آسم شد. پزشک به مادرش گفت مراقب او باشد و یادآوری کرد که هیچ چیز نمیتواند وضعیت پسرش را درمان کند. وقتی آنها به خانه برگشتند مادرش گفت: «تو الان بزرگتر شدهای و میتوانی فا را خودت مطالعه کنی. ما طب چینی را در چین و طب غربی را در ایالات متحده امتحان کردیم و هیچ نتیجهای نداد. فقط استاد میتواند کمکت کند و در تمام این مدت مراقبت بودهاند. تو میتوانی انتخاب کنی که دارو با خود داشته باشی و به درمان ادامه دهی یا میتوانی با جدیت فا را مطالعه کنی.» هائو تیان که 7 ساله بود، تصمیم گرفت فا را مطالعه کند.
مادرش هر هفته او را به مطالعه گروهی فا میبرد. در آغاز، مدام آبریزش و عطسه داشت. دو ماه بعد، علائم متوقف شد و آسمش بهبود یافت.
اکنون هائو تیان میتواند مانند کودکان عادی بپرد و بدود. او بیرون میرود و به دوستان و والدینشان و معلمانش دربارۀ دافا میگوید. یک روز دید که روی صفحه کامپیوتر معلمش کتاب جوآن فالون باز است. معلمش در حال خواندن سخنرانی اول بود.
همکاران میگویند: «فالون دافا خوب است»
خانم ون دربارۀ تجربیاتش در محل کارش صحبت کرد که رستوران سوشی ژاپنی است. بیشتر کارمندان آن کرهای و مکزیکی هستند. او دربارۀ دافا به همکارانش گفت و آنها را تشویق کرد که بهخاطر بسپارند و بگویند: «فالون دافا خوب است.» آنها دادخواست حمایت از خاتمه آزار و شکنجه در چین را امضا کردند.
روز 28ژانویه2016، درهای رستوران باز شد و مشتریان زیادی به داخل آمدند. در آن روز، خانم ون گفت که ناگهان احساس کرد دارد از حال میرود. رنگش پرید و عرق سردی بدنش را فرا گرفت و دست و پاهایش بیحس شد. او سعی کرد آن را نادیده بگیرد و از استاد کمک خواست. او به سرعت به اتاق پشتی رفت و بیوقفه افکار درست فرستاد.
بعد از چند دقیقه حالش بهتر نشد. او نمیخواست كه همكارانش نگران شوند، بنابراین روی یك صندلی در راهرو نشست و مرتباً افكار درست فرستاد. همکارانش متوجه شدند که مشکلی پیش آمده است. پیشخدمتی گفت: «باید استراحت کنی و بگویی" فالون دافا خوب است."» خانم ون پاسخ داد: «من این عبارت را تکرار کردم و اکنون حالم بهتر است.» او پس از گفتن این کلمات بسیار احساس راحتی کرد، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است. همکارش به او خیره شد و سپس به کرهای چیزی به آشپز گفت. سپس خانم ون شنید که آشپز کرهای میگوید: «فالون دافا خوب است.»
خانم ون گفت: «روز بعد طبق معمول به محل کارم رفتم. قبلاً، سرآشپز کرهای به زبان چینی با من سلام و احوالپرسی میکرد. آن روز بعد از اینکه صبح بخیر گفتم، او لبخندی زد و گفت: «فالون دافا خوب است!» سرآشپز مکزیکی گفت: «میخواهم فالون دافا را از تو یاد بگیرم.» آن روز، همه هنگام کار این عبارت را تکرار میکردند. «از آن زمان، ما هر روز با "فالون دافا خوب است"به همدیگر سلام میکنیم.
تمرینکننده جدید: فالون دافا سرزمینی پاک است
آقای ژو که بهتازگی تمرین فالون دافا را شروع کرده است، با شنیدن تجربیات سایر تمرینکنندگان تحت تأثیر قرار گرفت. او گفت که تمام دوستان غیرتمرینکنندهاش دربارۀ چگونگی کسب درآمد بیشتر و درطلب امور مادی بودن در زندگی صحبت میکردند. او گفت که تمرینکنندگان فالون دافا متفاوت هستند. آنها دربارۀ اینکه چگونه میتوان فرد بهتری بود، صحبت میکنند و به فکر دیگران هستند، چگونه شهرت و منفعتطلبی را سبک بگیرند و غیره. او فریاد زد: «این واقعاً یک سرزمین پاک است!»
بیش از دو دهه؛ به چشم برهمزدنی گذشته است و هر تمرینکنندهای در شیکاگو ماجرای تزکیه خاص خود را دارد. آنها نجات نیکخواهانه استاد را تجربه کردهاند و از استاد گرامی بسیار سپاسگزارند. در سال نو، تمرینکنندگان ابراز امیدواری کردند که راسختر تزکیه کنند و برای بازپرداخت به استاد افراد بیشتری را نجات دهند.