(Minghui.org) از زمانی که حزب کمونیست چین (حکچ) آزار و شکنجه فالون دافا (فالون گونگ) را در سال1999 آغاز کرد، تمرینکنندگان دافا در سراسر جهان برای افزایش سطح آگاهی و جلوگیری از مسموم شدن مردم توسط دروغ های حکچ، فعالیتهای مسالمتآمیزی را برگزار کردهاند.
خوشاقبال بودم که رابطه تقدیری برای تمرین فالون دافا را داشتم. فالون دافا به فرد میآموزد که بر اساس ارزشهای جهانی حقیقت، نیکخواهی، و بردباری زندگی کند، و بر بهبود خصوصیات اخلاقی (شینشینگ) تأکید میکند. میخواهم تجربه اخیرم در زمینه روشنگری حقیقت دربارۀ آزار و شکنجه را بهاشتراک بگذارم.
پس از یک مطالعه گروهی فا بهصورت آنلاین، یک حس فوریت در من ایجاد شد که باید در کمک به موجودات ذیشعور در درک فالون دافا و موضعگیری در برابر آزار و شکنجه حکچ بهتر عمل کنم. برای مدتی، فعالیتهای عمومی محلی در مرکز شهر اوترخت را بهتعویق انداخته بودیم. این فعالیتها شامل جمعآوری امضا بهمنظور متوقف کردن آزار و شکنجه فالون گونگ توسط حکچ و برداشت اجباری اعضای بدن زندانیان عقیدتی بهدست حکچ بود. معمولاً دلایل و ملاحظات اصلی من این بود که «بهخاطر قرنطینه افراد بسیار کمی بیرون هستند» یا «اکنون روشهای مؤثرتری برای روشنگری حقیقت وجود دارد.»
پس از بحث و گفتگو با سایر تمرینکنندگان، تصمیم گرفتم منطقهای را که معمولاً در آن فعالیتهای عمومی برگزار میکردیم، بررسی کنم. با کمال تعجب، افراد زیادی آنجا بودند و فهمیدم که بهدلیل اصرارم بر آن «تصورات عادی»، فرصتهای خوبی را برای روشنگری حقیقت از دست دادهایم.
استاد در «به کنفرانس فا در تایوان» بیان کردند:
«وقتی حقیقت را روشن میکنید، باید مطمئن باشید که بیش از حد مانند فردی عادی فکر و رفتار نکنید. فقط وقتی دربارۀ آنچه انجام میدهید روشن باشید میتوانید از عهدۀ آن برآیید که در مسائل گیر نیفتید و حتی بهتر عمل کنید.»
به این درک رسیدم که علیرغم همۀ چالشهایی که بهخاطر این بیماری همهگیر پدید آمده، باید به برگزاری فعالیتهای عمومیمان ادامه دهیم. سایر تمرینکنندگان نیز همین نظر را داشتند.
هفته گذشته فعالیتهای خود را از سر گرفتیم. همانطور که به سمت میدان میرفتم، یک پیرمرد با اسکوتر سه چرخ برقی به من نزدیک شد، لبخند زد و گفت که مدت زیادی است که ما را ندیده است. اگرچه وقتی این پیرمرد به من سلام کرد نتوانستم او را به یاد بیاورم، اما او همیشه به یاد ما بود. فکر میکنم این اشارهای از سمت استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) بود که به ما یادآوری کنند همۀ موجودات ذیشعور در انتظار دانستن حقیقت هستند و ما نباید هیچ فرصت ارزشمندی را برای به انجام رساندن عهد و پیمانهایمان برای کمک به استاد در نجات مردم از دست بدهیم!
در طول فعالیت، چند فرصت برای بهبود شینشینگم پیدا کردم. یک خانم مسن برای خواندن تابلوها متوقف شد. وقتی سعی کردم با او صحبت کنم، او بلافاصله پاسخ داد که نمیخواهد چیزی از من بشنود و به خواندن ادامه داد.
از درون کمی احساس ناخوشایندی کردم، بنابراین درونم را بررسی کردم که چرا با چنین چیزی روبرو شدم، چرا چنین احساسی داشتم و آیا مشکلی در من وجود داشت. متوجه شدم که بهخاطر منیتم قصد اعتباربخشی به خودم را داشتم، که باعث باعجله به سمت آن خانم بروم. و حتماً آن خانم این را احساس کرده بود. در مورد چگونگی نزدیک شدن به مردم با قلبی خیرخواهانه و چگونگی در نظر گرفتن دیگران، همانطور که استاد از ما شاگردان دافا میخواهند، بیشتر فکر کردم.
در طول روند نگاه به درون، همچنین دریافتم که ترجیحات خاصی برای ظاهر افراد خاص داشتم. از خودم پرسیدن که ریشه این تصورات از کجاست. کمی بعد افکاری در ذهنم ایجاد شد مبنی بر اینکه چیزی یا شخصی «زیبا» یا «جذاب» است. سپس فهمیدم که این نوع ترجیحات مربوط به شهوت و تمایلات خودخواهانه است. این وابستگیها و تصورات را از خودِ واقعیام جدا کردم و برای از بین بردن آنها افکار درست بیشتری فرستادم.
در روند روشنگری حقیقت، به تدریج احساس کردم که نسبت به دیگران باملاحظهتر شدم و همچنین احساس کردم بیشتر به فکر دیگران هستم. همینطور که به اطراف نگاه میکردم، دیدم سه نوجوان در نزدیکی من نشستهاند. یکی از نوجوانها به من گفت که میخواهند دادخواست را امضا کنند، و همچنین گفت که آنها افراد خوبی هستند. من پاسخ دادم: «من از افراد خوب قدردانی میکنم.»
سپس آنها برای امضای دادخواست نزد ما آمدند. به آنها گلهای نیلوفرآبی کاغذی فالون دافا دادم و به آنها دربارۀ معنی خلوص و کیفیت خاص گل نیلوفر توضیح دادم. به آنها این اصل را گفتم که خوبی پاداش میگیرد در حالی که شر مجازات میشود. همچنین به آنها گفتم که بر اساس باورهای چین باستان افراد خوب توسط موجودات الهی محافظت میشوند. همه آنها با خوشحالی گلهای نیلوفرآبی را پذیرفتند و یکی از آنها بلافاصله آن را به دسته کلیدش بست.
بچهها خیلی زود برگشتند و دو نفر از آنها به ما پیشنهاد کمک کردند تا بروشورها را توزیع کنند. گرچه در ابتدا کمی مردد بودم، اما فکر کردم این فرصتی است برای آنها که بتوانند کارهای خوب انجام دهند و تقوا جمع کنند. به آنها گفتم که ما در حال انجام کاری جدی هستیم و اگر آنها بتوانند این کار را با احترام انجام دهند و بازیگوش نکنند، میتوانند به ما کمک کنند. آنها موافقت کردند و شروع به توزیع بروشورها در میان مردم کردند.
با کمال تعجب، آنها توانستند به بسیاری از افراد بروشور بدهند و آنها را به غرفه ما راهنمایی کنند تا دادخواست محکومیت آزار و شکنجه در چین را امضا کنند. وقتی یکی از بچهها با شخص دیگری که دعوت کرده بود به میز نزدیک شدند، به آنها گفتم این رابطه از پیش تعیین شده آنهاست که با آن موافق بودند.
اسم یکی از بچهها لیون بود. لیون14 ساله بود و در اوترخت زندگی و تحصیل میکرد. برای لیون غیرقابل قبول بود که مردم بهخاطر تمرین فالون گونگ کشته و شکنجه شوند. او گفت كه میخواهد با مردم صحبت كند و كار خوب انجام دهد. وقتی از او درمورد اینکه چرا فکر میکند کمک به ما کار خوبی است، پرسیدم، او پاسخ داد: «جمعآوری امضا برای دادخواست و در نهایت به رسمیت شناخته شدن این دادخواست از طرف دولت، احتمالاً میتواند جان افراد را نجات دهد و خانوادههای که درگیر این ماجرا هستند دیگر غم و اندوهی نخواهد داشت.»
او همچنین به من که موسیقی فالون دافا بسیار زیبا است و از حرکات تمرین تمرینکننده دیگر، خوشش آمده و در نظرش بسیار زیبا است. وقتی از او پرسیدم که دربارۀ اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری فالون دافا چه نظری دارد، او پاسخ داد: «همه آنها را مهم میدانم، بهویژه «بردباری»، اینکه بتوانیم همه را بپذیریم. همچنین «حقیقت»، اینکه بتوانیم صادق باشیم و در مورد هر چیز کوچکی دروغ نگوییم.» لیون همچنین اظهار داشت که از دوستان و خانوادهاش نیز میخواهد که دادخواست را امضا کنند.
این بار توانستیم حقیقت را برای بسیاری از افراد روشن کنیم و تعداد قابل توجهی امضا جمعآوری کنیم. باوجود محدودیتهای زیادی که وجود داشت، مردم از فعالیتهای ما استقبال کردند و با ما کاملاً گرم و صمیمی بودند. واقعاً این را تجربه کردم که مردم منتظر شنیدن حقیقت هستند و استاد نکات زیادی را به ما اشاره کردند و ما را تشویق کردند تا اهمیت برگزاری فعالیتهای محلی بهطور منظم و مداوم را به ما یادآوری کنند.
میخواهم از این فرصت استفاده کنم و از استاد خیرخواه برای نجات نیکخواهانشان تشکر کنم! همچنین میخواهم با کمال احترام از هم تمرینکنندگان برای همه تلاشها و مهربانیهایشان تشکر کنم!