(Minghui.org) شوهرم امسال دچار حمله قلبی شد. دکتر پس از ارزیابی وضعیت شوهرم، بهدلیل وضعیت وخیمش او را به حال خود رها کرد، اما شوهرم با گوش دادن به سخنرانیهای استاد، خودش بهبود یافت.
شوهرم ناگهان در صبح زود در نوزدهم سپتامبر سال 2020 دچار تنگی نفس شد. دختر دوم و داماد ما او را به بیمارستان منتقل کردند. پزشک تشخیص داد که او به نارسایی قلبی، سکته قلبی، تپش قلب، فشار خون بالا و دیابت مبتلا است. بهدلیل همه این مسائل بغرنج، نتوانستد عمل بای پس را انجام دهند یا استنت وارد کنند. دکتر به خانواده گفت که امکان عمل جراحی برای شوهرم وجود ندارد و پیشنهاد کرد که او را به خانه منتقل کنیم تا استراحت کند، در واقع در انتظار مرگ باشد.
پس از رفتن به خانه، شوهرم به بیمارستان شهرستان مجاور منتقل شد و بهطور شبانهروزی تحت تزریقات وریدی قرار گرفت. خانواده اتاقی را در بیمارستان اجاره کردند و دور هم جمع شدند. من به شوهرم گفتم: «پزشکان نمیتوانند تو را درمان کنند. فقط دافا میتواند نجاتت دهد. چرا به سخنرانیهای استاد گوش نمیدهی؟» او موافقت کرد.
شوهرم 71 ساله است و یک مسئول بازنشسته دولتی است. بعد از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کردم، هم از نظر جسمی و هم از لحاظ روحی سود بردم. او با دیدن تغییرات در من شاهد قدرت فالون دافا بود و از تمرینم حمایت میکرد. حتی بعد از اینکه جیانگ زمین شروع به آزار و شکنجه فالون دافا کرد، حمایت خود را حفظ کرد و اغلب به من یادآوری میکرد که مراقب باشم.
هیچ ترسی نداشتم و روشنگری حقیقت درباره دافا را متوقف نکردم، اما کمی بیاحتیاط شدم. چندبار دستگیر شدم. دو بار مورداخاذی قرارگرفتم و جریمه شدم و دو بار به اردوگاههای اجباری فرستاده شدم.
شوهرم در طول آن دوران چیزهای زیادی را تحمل کرد. او تنها زندگی میکرد و رنجهای زیادی را متحمل شد. همچنین هنگام تهیه نسخههای نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست و هدف نهایی کمونیسم، او مراقبم بود. وقتی کارم تمام میشد، تمام آنها را برایم پست میکرد. تحت تأثیر قرار گرفتم و به او گفتم: «با کمک به من در روشنگری حقیقت برای عموم، کار بزرگی انجام دادهای.»
شوهرم در روز چهارم گوش دادن به سخنرانیهای استاد توانست بهراحتی نفس بکشد. تمام خانواده سرخوش بودند. همه آنها گفتند: «دافا واقعاً قدرتمند است! این یک معجزه است!»
وقتی شوهرم قصد داشت در روز بیستم از بیمارستان مرخص شود، کمی نگران بود. گفتم: «ما دافا را در قلب خود داریم. با دافا، از هیچ مشکلی نمیترسیم.»
پس از بازگشت شوهرم به خانه، او همچنان به سخنرانیهای استاد گوش میداد. او هر روز قویتر میشد. در روز پانزدهم، او بهبود یافته بود. اکنون سلامتی او بهتر از همیشه است و وضعیت روحی او نیز بسیار خوب است. او هر روز خوشحال است. هرگز اینقدر خوشحال نبوده است.
فرزندانمان نیز خوشحال هستند و از صمیم قلب میگویند: «دافا بسیار قدرتمند است. بیماریهای پدر ما خیلی سریع بهبود یافت.»
فالون دافا زندگی جدیدی به شوهرم بخشید. این استاد نیکخواه بودند که به او زندگی دوبارهای بخشیدند. استاد بزرگوار از شما سپاسگزارم! فالون دافا از شما برای نجات مردم سپاسگزارم!