فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

ترومبوز مغزی برادرم یک شبه ناپدید شد

30 آوریل 2021 |   هان می، تمرین‌کننده فالون دافا در استان شاندونگ

(Minghui.org) روش تزکیه فالون دافا باعث بهبود خصوصیات اخلاقی و سلامت جسمی و روانی‌ام شد. خانواده نیز از تزکیه‌ام بهره‌مند شده‌اند. در حقیقت، برادر دومم که از من بزرگتر است با گفتن یک شب جمله «فالون دافا خوب است» از ترومبوز مغزی (وجود لخته خون در رگ) بهبود یافت. او، نیز پس از بهبودی شروع به تزکیه دافا کرد.

این برادرم و خانواده‌اش در حومه شهر زادگاهم زندگی می‌کنند. صبح روز ۳فوریه2021 ، همسرش طی تماس تلفنی به محل کارم گفت که برادرم دچار سرگیجه شده و در راه رفتن مشکل دارد. پزشک روستا او را معاینه و به او آمپول تزریق کرده اما کمکی نکرده است. من به همسر برادرم اصرار کردم که فوراً او را برای مداوا به بیمارستانی در شهر منتقل کند.

بعدازظهر برادرم وارد بیمارستان شد. پسرش در کلینیک مغز و اعصاب پذیرشش کرد و با صندلی چرخدار او را برای سی تی اسکن و سایر معاینات برد. تمام نتایج نشان داد که در مغزش لخته خون وجود دارد که عملکرد دست و پاهایش را مختل کرده است. دکتر وی را در بیمارستان بستری کرد و به او گفت: «ترومبوز بیش از 24 ساعت طول کشیده است. درمان با مواد لخته‌زدا برایت مؤثر نیست. تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که با داروهایی برای بهبود گردش خون درمانت کنیم.»

در اسرع وقت به بیمارستان رفتم تا برادرم را ببینم. یادبودی با پیام «فالون دافا خوب است» را نزد او گذاشتم. سپس از او خواستم که در ذهنش تکرار کند، «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» و او سرش را به علامت تأیید تکان داد. بعد از اینکه به او در تکمیل مراحل بستری شدن کمک کردم، به خانم برادرم در خصوص مراقبت از او در بیمارستان توصیه‌هایی کردم. سپس به خانه رفتم تا از مادرم مراقبت کنم که با من زندگی می‌کرد.

قبل از ترک بیمارستان، من برای برادرم و خانمش دربارۀ اهمیت تکرار دو عبارت خوش‌یمن توضیح دادم. به آنها گفتم: «من پزشک هستم. می‌دانم که بیمارستان در کارهایی که می‌تواند انجام دهد محدود است زیرا آنها علت واقعی بیماری را نمی‌دانند.» من بار دیگر به آنها اصرار کردم که صمیمانه تکرار کنند: «فالون دافا خوب است.»

صبح روز بعد به‌محض اینکه بیدار شدم با خانم برادرم تماس گرفتم و از حال او سؤال کردم. او با خوشحالی گفت که برادرم می‌تواند بدون کمک راه برود، تقریباً مثل  زمانی که دچار ترومبوز نشده بود. من از استاد برای نجات برادرم تشکر و عود روشن کردم و در برابر عکس استاد ادای احترام کردم.

همچنین وقتی احساس راحتی می‌کردم که برادرم بتواند برای سال نو چینی به خانه برود. مادرم 90 ساله است و هر سال برای جشن سال نو چینی به خانه برادرم در زادگاهش برمی‌گردد. نمی‌خواستم در مورد بیماری برادرم به او بگویم زیرا نمی‌خواستم نگران شود. اگر برادرم نمی‌توانست برای سال نو چینی به خانه‌اش برود، نمی‌توانستیم وضعیت او را از مادرم پنهان کنیم.

مادرم بیشتر سال را با خانواده‌ام زندگی می‌کند. من اغلب سخنرانی‌های ضبط شده استاد را برایش پخش می‌کردم تا گوش کند و به او یاد دادم که تکرار کند: «فالون دافا خوب است»، او از نظر بینایی و شنوایی کاملاً خوب است و می‌تواند از خودش مراقبت کند.

بعد از اینکه کارهای مربوط به مادرم را انجام دادم، سریع به بیمارستان برگشتم تا برادرم را ببینم. از او پرسیدم چه موقع احساس بیماری کرد. وی گفت چهار روز پیش سرگیجه داشت اما این مسئله را جدی نگرفته بود تا اینكه در كنترل پاهایش دچار مشكل شد. بلافاصله به‌خاطر آوردم که پسرِ پسر عمویم چهار روز پیش ازدواج کرد. برای شرکت در عروسی به شهرم بازگشتم. برادرم می‌دانست که من در عروسی دربارۀ فالون دافا و آزار و شکنجه به مردم می‌گویم. او که نگران امنیتم بود به من گفت که در مراسم عروسی درباره «موضوعات بی‌ربط» صحبت نکنم. همه خانواده‌ام می‌دانند که دافا خوب است، اما آنها نگران امنیتم هستند زیرا بارها به‌خاطر ایمانم مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌ام.

افسوس خوردم که در مراسم عروسی برایش درخصوص اهمیت صحبت با مردم درباره فالون دافا توضیح ندادم. من از این فرصت در بیمارستان استفاده کردم و به او گفتم: «می‌دانم که همه شما نگران امنیت من هستید. اما نباید سعی می‌کردید مانع صحبت من دربارۀ فالون دافا در عروسی شوید. استاد این بار تو را نجات دادند. باید برای یادگیری دافا عجله کنی و تمرینات را انجام دهی.» او موافقت کرد.

برادرم یک هفته بعد از بیمارستان مرخص شد. پزشک مسئول پرونده‌اش از بهبودی سریع او متحیر شد. بعد از بازگشتش به خانه، مادرم را برای سال نو چینی به خانه‌اش بردم. سخنرانی‌های ضبط شده استاد و موسیقی تمرین را برای برادرم بردم و تمرینات فالون دافا را به او آموختم.

چند روز پیش به زادگاهم بازگشتم و فهمیدم که برادرم  باغ راه رفته است. بارها به او گفتم كه فا را مدام بخواند و تمرينات را انجام دهد. سرش را تکان داد و گفت: «بله، این کارها را خواهم کرد!»

من این تجربه را دربارۀ چگونگی بهره‌مندی خانواده‌ام از دافا به اشتراک می‌گذارم. به این امید که بتواند به مردم کمک کند تا خوبی دافا را ببینند، مهربانی را انتخاب کنند و برای حفظ امنیت خود از ح‌ک‌چ فاصله بگیرند.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفا عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.