(Minghui.org) بیش از 20 سال است که فالون دافا را تمرین میکنم و معلم دبیرستان هستم. در آغاز سال 2020، شیوع ناگهانی پاندمی زندگی همه را مختل کرد. برای کسانی که در بخش آموزش بودند، تأثیر آن بهشدت در امتحانات ورودی دانشگاه احساس شد.
خانمی با من تماس گرفت و توضیح داد که پسرش در کنکور شرکت کرده، اما نمرات خوبی کسب نکرده است. خواهرزادهاش، تِنگ، قبلاً دانشآموز من بود و چندین بار مرا توصیه کرده بود، بنابراین مادر از من خواست که به پسرش کمک کنم.
پشیمانی: از دست دادن فرصت بهمنظور توصیه برای خروج از حکچ
بعد از پاسخ دادن به این تماس، به یاد تِنگ افتادم. او دانشآموز کلاس من نبود، اما دانشآموزی بود که چند سال پیش بعد از کلاس به او تدریس خصوصی ارائه کرده بودم. یک ماه قبل از امتحان ورودی دانشگاه، مادرش درگذشت، که ضربه سختی به او وارد کرد. در آن دوران سخت که تنهاترین روزهای زندگی خود را تجربه میکرد و درد و رنج بسیاری را متحمل شده بود، او را همراهی کردم. در مورد تِنگ چیزی وجود داشت که هنوز مرا آزار میداد.
همه کودکانی که به آنها تدریس کردهام حیقت را دربارۀ فالون دافا میدانند. آنها از حزب کمونیست چین (حکچ) و سازمانهای جوانان آن خارج شدند. خیلی سریع نمرات خود را بهبود بخشیدند. آنها مایل به گوش دادن به تدریس من هستند و دیگر از یادگیری بیزار نیستند.
در آموزشهایم، فقط در مورد دانش کتابهای درسی و روش حل مسئله صحبت نمیکنم، بلکه مهمتر از همه، از اصول فا برای کمک به آنها بهمنظور جذب شدن در حقیقت، نیکخواهی، بردباری استفاده میکنم و بسیاری از دانشجویان دیگر نگران نبودند.
همچنین متوجه شدم که گاهی اوقات دانشآموزان قبل از کلاس دچار سرماخوردگی میشوند یا سرفه میکنند، یا احساس خوبی ندارند، اما در طول کلاس علائم آنها به آرامی از بین میرود. زمانی که کلاس به پایان میرسد، آنها بهبود یافتهاند.
استاد بیان کردند:
«ما به نجات خود و نجات دیگران، نجات همه موجودات ذیشعور اعتقاد داریم. بنابراین وقتی فالون به طرف داخل میچرخد، خود شخص را نجات میدهد و وقتی به طرف خارج میچرخد، دیگران را نجات میدهد. وقتی به طرف خارج میچرخد انرژی را به بیرون میفرستد و به دیگران نفع میرساند. و با این کار، افرادی که در محدوده میدان انرژی شما قرار دارند، همگی نفع میبرند و ممکن است احساس بسیار خوبی داشته باشند. هر کجا که باشید، خواه در خیابان قدم بزنید، در محل کار، در خانه یا هر جای دیگر باشید، این تأثیر را بر دیگران خواهید داشت» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)
تنگ دختری مهربان است و من حقایق مربوط به دافا را برایش توضیح دادم. اما قبل از اینکه فرصتی پیدا کنم و از او در مورد خروج از حکچ و سازمانهای وابستهاش درخواست کنم، فارغالتحصیل شد. این همیشه برای من باعث پشیمانی بوده است. تماس تلفنی خالهاش باعث شد احساس کنم که فرصتی برای کمک به او در خروج از حکچ پیدا کردهام. بنابراین با وجود اینکه کارهای زیادی برای انجام دادن داشتم، موافقت کردم که به پسر خالهاش، چان، تدریس خصوصی رایگان ارائه بدهم.
تدریس خصوصی به چان
چان در کنکور سال 2019 قبول نشد زیرا نمرات فیزیکش خوب نبود، بنابراین امسال رشتهای را انتخاب کرد که من تدریس میکردم. او دو سال بود که آن مبحث را مطالعه نکرده بود و اساساً همه چیز را فراموش کرده بود، بنابراین مجبور بود از ابتدا شروع کند و زمان بسیار کم بود.
شیوع همهگیری باعث تغییر مکان تدریس از کلاس به اینترنت شد. این تغییر ناگهانی در سبک تدریس، سازگاری معلمان و دانشآموزان را دشوار کرد. قرار بود امتحانات ورودی دانشگاه در ماه ژوئن برگزار شود، اما به دلیل شیوع پاندمی، مدارس با تأخیر شروع شد و در مورد به تعویق افتادن کنکور هیچ بیانیه رسمی صادر نداشت، بنابراین تمام دانشآموزان سال آخر والدین مضطرب بودند. مادر چان حتی بیشتر مضطرب بود، زیرا به عنوان دانشآموز پشت کنکوری، اگر این بار موفق نمیشد، شانس دیگری نداشت.
احساس مادر بودن را درک کردم، بنابراین سعی کردم به او دلداری دهم. به او گفتم که در رابطه با درسی که من تدریس میکنم مشکلی نیست و احتمالاً کنکور دانشگاه به تعویق میافتد، بنابراین او نباید خیلی مضطرب باشد و باید سعی کند اضطرابش را به چان بروز ندهد.
مادر چان اغلب وقتی احساس اضطراب میکرد با من تماس میگرفت و هر بار بیش از نیم ساعت صحبت میکرد. من با صبر و حوصله گوش میدادم و از نگرش خوشبینانه یک تمرینکننده برای آگاه کردنش استفاده میکردم، بنابراین هر بار بعد از تماس با من احساس راحتی میکرد. بعداً، زمان کنکور واقعاً به تعویق افتاد، که باعث شد برنامه ما تقویت شود.
اما با توجه به شرایط موجود چگونه میتوانیم به چان کمک کنیم تا نمرات خود را بهبود بخشد؟ اطمینان داشتم، زیرا بیش از یک بار ثابت شده است که دانستن حقیقت، خروج از حکچ و دریافت برکات موفقیتآمیز است. بنابراین در تدریسم حقایق مربوط به فالون دافا را روشن میکردم. چان با من موافقت کرد و درک واضحتری از فساد حکچ پیدا کرد. همچنین حقایق مربوط به استبداد حکچ، چگونگی اجرای حقه خودسوزی حکچ برای سرکوب فالون گونگ (که فالون دافا نیز نامیده میشود) و برداشت اعضای بدن توسط حکچ از تمرینکنندگان زنده فالون گونگ را به او گفتم. او موافقت کرد که از حکچ و سازمانهای وابسته به آن خارج شود.
برای دانشآموزان، قلب آرام و نگرش خوشبینانه از عوامل مهمی است که بر یادگیری تأثیر میگذارد. چان در مواجهه با تغییر رشته، تهدید پاندمی، کمبود وقت و اینکه این آخرین شانس او در امتحانات بود، تحت فشار زیادی قرار داشت. بنابراین، هر چقدرهم که یادگیری و نتایج آزمونهایش ضعیف بود، همیشه او را تشویق میکردم. برای از بین بردن اضطرابش درخصوص پاندمی، به او گفتم که آن حکچ را هدف قرار داده است. با ترک حزب و تکرار صادقانه «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است»، خطری پیش نخواهد آمد. همچنان او را تشویق و دلداری میدادم و قدم به قدم جلو رفتیم.
وقتی نمرات کنکور بیرون آمد، مادر چان به من گفت که همه از نمرات پسرش بسیار راضی هستند. او گفت که بسیار قدردان است و میخواهد شخصاً از من تشکر کند. میدانستم که او میخواهد برای تدریس خصوصی پسرش به من پول بدهد، اما بهعنوان یک تمرینکننده دافا، سود و منفعت را سبک میگرفتم، بنابراین قصد من کسب درآمد نبود. آرزوی من این بود که به آنها فرصتی بدهم تا حقیقت دافا را درک کنند.
به او گفتم که عجلهای نیست و میتوانیم بعد از اینکه چان در دانشگاه پذیرفته شد بهمنظور جشن گرفتن با هم یک وعده غذایی بخوریم. فکر کردم آن زمان بهتری برای صحبت باشد. در آخر چان وارد دانشگاه مورد نظر خود شد و همه ما بسیار خوشحال شدیم.
یک وعده غذایی ساده با پدر و مادر چان خوردم و گفتگوی خوبی داشتیم. هر دوی آنها پزشک هستند، بنابراین ما در مورد پاندمی بسیار صحبت کردیم، به خصوص دو ماجرا درباره پزشکان در ووهان - یکی در مورد پزشکی که میخواست «افشاگری» کند، دیگری در مورد بهبود معجزهآسای دو پزشک ووهان مبتلا به ویروس از طریق تکرار «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است». به دلیل سانسور اطلاعات در چین، آنها چیزی در مورد آن نشنیده بودند. در طی آن مکالمه، موضوع بهطور طبیعی به دافا بازگشت.
پدر چان گفت او قبل از آزار و شکنجه افراد زیادی را دیده است که مشغول تمرین فالون گونگ بودند. آنها پس از اینکه حقایق مربوط به حقه خودسوزی و برداشت اجباری اعضای بدن را برایشان روشن کردم، شوکه شدند. من نیز به آنها گفتم که آسمان حکچ را نابود خواهد کرد و افراد خوب باید حکچ را ترک کنند تا از این فاجعه در امان بمانند و آنها این کار را انجام دادند.
به آنها گفتم که این رابطه تقدیری ماست که اینجا با هم هستیم. من آن را گرامی میدارم و برای پول اینجا نیستم. مادر چان یک پاکت حاوی مقدار زیادی پول از کیفش بیرون آورد و گفت: «این از قبل برای شما آماده شده بود، اما پس از گوش دادن به صحبتهای شما، احساس کردم توهین به شماست که آن را به شما بدهم. شما یک معلم واقعی هستید!»
مادرش در ادامه گفت: «همچنین یکی از دوستانم معلم خصوصی چان در درس دیگری بود، اما هر بار كه او میگفت کار کردن روی این بچه بیفایده است، به حدی برای من و چان سخت و دردناک بود كه تمایلی نداشتیم برای تدریس خصوصی به او مراجعه كنیم! اما شما خیلی متفاوت هستید. هر وقت چان از کلاس شما برمیگشت پر از اعتمادبهنفس بود و من بعد از هر تماس تلفنی با شما احساس امیدواری میکردم. از شما واقعاً متشکرم که به خانواده ما این کمک فوقالعاده را کردید!»
جلسه ملاقات با تنگ
مادر چان گفت که خواهرزادهاش تنگ چند روز دیگر در تعطیلات تابستان خواهد بود و او به ملاقات من خواهد آمد. میدانستم که آن پشیمانی در ذهنم قرار است برطرف شود و از نظم و ترتیب نیکخواهانه استاد تشکر کردم.
چند روز بعد تنگ آمد. او یک دختر بزرگ شده بود. تقریبا او را نشناختم. او در حال تحصیل در رشته حقوق بود و بهزودی فارغالتحصیل میشد.
بعد از گپ و گفت اولیه، دربارۀ موضوع اصلی صحبت کردم، «مردم میگویند معلمی، پزشکی و قضاوت سه شغلی هستند که یک جامعه توانایی تضعیف آنها را ندارد. معلمان به کودکان میآموزند که خوب و بد را از یکدیگر تشخیص دهند، پزشکان جان افراد را نجات میدهند و قضات انصاف و عدالت را اجرا میکنند. اگر افراد شاغل در این سه حرفه فاسد میشدند، آن کشور یک کشور نخواهد بود.
چین امروز در چنین وضعیت نامطلوبی قرار دارد. بهعنوان مثال، شما در رشته حقوق تحصیل میکنی، برخی از قضات اکنون مستقیماً میگویند که حزب کمونیست چین قانون است و قاضیانی هستند که آگاهانه قانونشکنی میکنند. شما دربارۀ آزار و شکنجه فالون گونگ میدانی. فالون گونگ طبق قوانین کنونی چین قانونی است. بنابراین، بسیاری از وکلا با احساسی از عدالت از بیگناهی تمرینکنندگان فالون گونگ دفاع میکنند.»
تنگ گفت که او بیشتر و بیشتر به شرارت حکچ پی برده است. هر چه بیشتر پروندههای حقوقی را مطالعه کرده، بیشتر از این محیط بیزار شده است. او برای دور شدن از آن محیط قصد داشت در آینده به شغل تدریس وارد شود.
به او گفتم از شنیدن این حرف خوشحالم. گفتم: «برای خوبی و بدی عواقبی وجود دارد. حکچ افراد بسیاری را کشته است و هیچ حاکمیت قانونی وجود ندارد. وقتی مردم به حکچ پیوستند، همه آنها سوگند یاد کردند که زندگی خود را وقف آن کنند، به آن فکر کنید، آیا این خطرناک نیست؟ بنابراین، امیدوارم که شما از حکچ کنارهگیری و این سوگند مسموم را پاک کنی.»
تنگ گفت: «از شما متشکرم!» و موافقت کرد که از حکچ خارج شود. واقعاً از صمیم قلبم احساس خوشبختی میکنم.
«از آنجا که با شما آشنا شدیم»
بعد از اینکه چان نامه قبولی خود را از دانشگاه دریافت کرد، مادرش برای من نوشت: «امروز نامه پذیرش پسرم را دریافت کردم و بسیار احساساتی هستم! ما خوششانس هستیم، زیرا با شما، ناجی خانوادهمان ملاقات کردیم. شما به ما امید دادید.»
همین باعث شد که فکر کنم. اگر فالون دافا را تمرین نمیکردم، مانند سایر معلمان، با خواستههای مادی کور میشدم. اگر فالون دافا را تمرین نمیکردم، از کجا میتوانستم آرامش خاطر و خرد داشته باشم و چگونه می توانستم به شما کمک کنم تا این پیچ و خم را پشت سربگذارید؟
به تعبیری، ممکن است از نظر شما ناجی باشم، اما چیزی را میدانید؟ منجی واقعی استاد نیکخواه ما هستند؛ استاد لی هنگجی. شاید در آیندهای نزدیک متوجه شوید؛همه جهان خواهند فهمید!
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی است.