(Minghui.org) بهتازگی درباره نوشتن مقالات فاهویی با یکی از تمرینکنندگان تیم مینگهوییام صحبت میکردم. احساس میکردم خیلی بیانگیزه هستم، گرچه در طول 16 سال تزکیهام تعدادی مقاله تبادل تجربه نوشتهام، اما نمیدانستم در رابطه با کار مینگهویی چه چیزی بنویسم. برایش توضیح دادم که بهعنوان هماهنگکننده تیم زبان مینگهویی، وضعیتهای دشوار خیلی زیادی ندارم؛ تیممان پایدار و کاملاً هماهنگ است و هرکسی کاری را انجام میدهد که قرار است در نقش خودش انجام دهد. وقتی کسی از کار عقب باشد، سایرین آن را جبران میکنند. ما چیزی را به کسی تحمیل نمیکنیم و هیچکسینیز چیزی را به ما تحمیل نمیکند. بیشتر اوقات مانند بدنی واحد هستیم.
درحالیکه که این حرفها را میزدم، ناگهان تحت تأثیر قرار گرفتم. آیا این چیزی خارقالعاده نیست؟ بالاخره چیزی برای نوشتن پیدا کردم!
مسائل کوچک بزرگ میشوند
تیم ما در سال 2012 به خانواده مینگهویی پیوست. در آن زمان، یک وبسایت محلی فالون دافا داشتیم که مقالاتی از مینگهویی و نیز سایر منابع را آنجا بازنشر میکردیم. برخی از همتمرینکنندگان احساس میکردند که باید یک وبسایت مینگهویی به زبان مادریمان راهاندازی کنیم. اما من فکر میکردم بهتر است با همدیگر تلاش کنیم اپک تایمز را راهاندازی کنیم، اما بعد از ملاقات با یک فرد مسئول در اپک تایمز چندزبانه، توصیه شد قبل از اینکه حتی به فکر اپک تایمز باشیم، با مینگهویی یا کلیر هارمونی شروع کنیم.
بهعنوان ویراستار و مترجم به مینگهویی ملحق شدم، درحالیکه فکر کردم این نخستین قدم برای راهاندازی اپک تایمز است. پس از گذشت 9 سال هنوز اپک تایمز را نداریم، اما مینگهویی را بهعنوان دریچهای برای تزکیه تمرینکنندگان فالون دافا، افشای آزار و شکنجه و انتشار اخبار بهروزرسانیشده درباره فالون دافا داریم، و علاوه بر این، زیر چتر مینگهویی یک محیط تزکیه پایدار نیز داریم.
در ابتدا، فقط یک گروه مترجم بودیم که هرکدام متناسب با تواناییمان ترجمه میکردیم. بعضی از اعضا فقط گاهی کار میکردند، درحالیکه برخی زیاد فعال نبودند و بهندرت در آن مشارکت میکردند. ما مطالعه گروهی فا، جلسات یا گردهماییهایی برای تبادل تجربیاتمان نداشتیم. هر روز یک مقاله منتشر میکردیم و از شروع کار خوشحال بودیم. شروع در واقع خوب بود، اما مشکل این بود که بعد از گذشت چند سال، بهجای ارتقا، تعداد ترجمهها بهتدریج کم شد. همزمان، وضعیت تزکیه هماهنگکنندهمان نیز به خوبی گذشته نبود و به نظر میرسید گیر کرده است. سعی کردم کمکش کنم، اما ذهنیتم ذهنیت کمک به یک همتمرینکننده بود، نه یک هماهنگکننده مینگهویی. در واقع، متوجه نبودم که نقش او چقدر مهم است یا کار مینگهویی چقدر جدی است.
در سال 2016، در کنفرانس فای نیویورک شرکت کردم. ازآنجاکه هماهنگکنندهمان نمیتوانست به جلسه جهانی مینگهویی برود، از من خواست در آن شرکت کنم. برخوردم با اعضای تیم مینگهویی، آشنایی با نحوه کار وبسایت و تبادل تجربه با سایر هماهنگکنندگان برایم بسیار آموزنده بود؛ کمکم به این درک رسیدم که وبسایت مینگهویی چقدر بیبدیل است و فرصت برای کار در چنین رسانهای جهانی چقدر ارزشمند است. فکرم، اینکه اپک تایمز بزرگ و مینگهویی کوچک است، اشتباه بود. هر آنچه استاد تأیید میکنند بزرگ است.
در سال 2017، در جلسه دیگری شرکت کردم. در گفتگویی خصوصی، هماهنگکننده زبانهای مختلف نگرانی خود را از وضعیت تزکیه هماهنگکنندهمان ابراز کرد. من هم در نگرانیاش شریک بودم، اما چه کمکی میتوانستیم بکنیم؟ سپس او نظرم را درباره تغییر هماهنگکنندهمان پرسید. واقعاً نمیدانستم چه بگویم. او همتزکیهکنندهام و از دوستانم بود و ما احساسات و دیدگاههای مشترکی داشتیم. چیزهای زیادی را با هم پشت سر گذاشته بودیم. اما میدانستم که او نمیتواند از پس این کار برآید و در آستانه این است که تزکیه در دافا را کنار بگذارد.
این نقش را پذیرفتم، حتی اگرچه پروژههای دیگری در ذهن داشتم. شاید فکر میکردم این فقط موقتی است تا زمانی که وضعیت تزکیه هماهنگکنندهمان بهبود یابد. پنج سال از آن زمان میگذرد و مینگهویی بااولویتترین پروژه من شده است. درباره هماهنگکننده قبلیمان، او سرپرست ویراستاران و فداکارترین عضو تیممان است. ارزشمندی تبادل تجربهاش فراتر از توصیف با کلمات است. او تزکیهکنندهای عالی است.
شروع جدید
تیمهای چندزبانه دستورالعملهایی را برای اداره کار مینگهویی مانند کار برای یک شرکت دریافت کردند، درحالیکه هریک از اعضا مسئولیتها و تعهداتی بر عهده داشت. بنابراین مجبور شدم از اعضای تیممان بپرسم که آیا مایل هستند یک حجم کار هفتگی را بر عهده بگیرند؟ اکثر آنها موافقت کردند، اما برخی موافقت نکردند و تیم را ترک کردند.
همانطور که خوب انجام دادن کارمان یک ضرورت است، مطالعه فا و تبادل تجربه مرتب نیز یک ضرورت است. از همین جا است که مرز بین شرکتهای معمولی و کار دافا مشخص میشود و موفقیت ما از همین جا میآید. ما اینجا نیستیم که برای رسانههای دافا کار کنیم، بلکه اینجا هستیم تا از طریق کار و در محیط کار تزکیه کنیم. به همین دلیل، تبادل تجربه بسیار مهم است. وقتی این پرسش مطرح میشود که چه کسی میخواهد گفتگویمان را شروع کند، تقریباً هرگز سکوت نمیکنم. و اگر سکوت کنم، میتوانیم با بحث درباره یک مقاله جدید ترجیحی شروع کنیم که همیشه به درک و تجربیاتمان منجر میشود. جلسه هفتگی مینگهوییمان به بهترین مکان برای تبادل تجربه تبدیل شده است.
تکتک اعضای تیم ارزشمند هستند، اما هریک از اعضای تیم قابل جایگزینی است
یکی از اعضای تیم، وظیفهاش این بود که هر روز یک سرمقاله ترجمه کند. او این کار را 365 روز در سال انجام میدهد. برخلاف سایر مشاغل ترجمه، این شغل به زمان حساس است و به حداکثر فداکاری و استواری نیاز دارد. این تمرینکننده احساس میکرد این رضایتبخش است، بنابراین سالها به کارش در این نقش ادامه داد.
با این حال، یک روز پیامی فوری دریافت کردیم که او در بیمارستان بستری است. علائم سکته مغزی داشت. نتوانستیم برای کسب اطلاعات بیشتر با او تماس بگیریم، بنابراین بلافاصله شروع کردیم برایش افکار درست بفرستیم.
برای نخستین بار در طول این سالها، سرمقاله روزانه ترجمه نمیشد. با خودم فکر کردم: «اگر نیروهای کهن میخواهند ما را هدف قرار دهند، آیا این سناریویی عالی نیست؟ او مترجم اصلی است. از سه مقاله روزانه، یک مقاله را او ترجمه میکند. چه کسی میتواند جایگزینش شود؟»
میدانستم که به یک طرح پشتیبان احتیاج داریم، اما تا آن زمان، سرمقالهها باید منتشر میشدند. بدون اینکه زیاد فکر کنم خودم کار را به عهده گرفتم. روز بعد، دوباره این کار را کردم و روز سوم تقریباً به روالی عادی برایم تبدیل شد.
نمیدانم این کمک کرد یا خیر، اما آن تمرینکننده در روز چهارم از بیمارستان مرخص شد و اولین آرزویش ادامه ترجمه سرمقالهاش بود.
متوجه شدم که هریک از اعضای تیم قابل جایگزینشدن است. اگر فکر کنیم شخصی قابل جایگزینشدن نیست، نیروهای کهن میتوانند از این ذهنیت بشری سوءاستفاده کرده و او را از ما دور کنند. استاد بارها به این موضوع اشاره کردهاند. این البته برای هماهنگکنندهها نیز صدق میکند.
بهدستآوردن تعداد بیشتری مخاطب
از ما خواسته شد که برای هریک از زبانهایمان صفحهای در شبکههای اجتماعی راهاندازی کنیم. با علم به اینکه بدون تبلیغ مناسب افراد زیادی از این صفحات بازدید نمیکنند، عجلهای برای شروع این کار نداشتم. اما بعداً که از ما خواسته شد افزایش تعداد خوانندگان را در اولویت قرار دهیم، همه چیز بامعنا و منطقی به نظر آمد.
در خصوص تبلیغ رسانههای اجتماعی، کاملاً باتجربه هستم، اما همیشه مطالب ویدئویی بود که تبلیغشان میکردیم. شک داشتم که آیا میتوانیم با این مقالات مخاطبان زیادی به دست آوریم یا خیر.
با این حال، وقتی مقاله مناسبی پیدا کردیم، امتحانش کردیم. کاملاً برخلاف انتظارم، مقاله مورد توجه قرار گرفت. این مقاله نظر خوانندگان زیادی را به خود جلب کرد و دلهای بسیاری را تحتتأثیر قرار داد. میتوانم بگویم که در عرض سه ماه، دههاهزار مخاطب به دست آوردیم و در واقع هزاران نفر واکنش مثبت نشان دادند. در این مقاله به عبارات خاص («فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی وبردباری خوب است») اشاره شده بود.
یک نفر درباره این مقاله نوشت: «این نخستین باری است که این را میشنوم. امیدی برای بشر میبینم، اگرچه اینطور به نظر نمیرسد، بهخصوص در حال حاضر. آنچه برایمان فاش کردید واقعاً باشکوه است.»
دیگری نوشت: «خودم از این [عبارات خاص] استفاده خواهم کرد و آنها را به هر کسی که به کمک نیاز داشته باشد نیز میگویم. متشکرم!»
یک نفر سؤال کرد: «چگونه این را در خصوص خودم اعمال کنم؟» پاسخ شخصی دیگر مانند نسخه پزشک بود: «هر روز هر زمان فرصت داری میتوانی این [عبارات خاص] را تکرار کنی.»
بسیاری دیگر فقط نوشتند: «فالون دافا خوب است. جِن، شَن، رِن (حقیقت، نیکخواهی و بردباری) خوب است!»
همگی ما بهسختی کار میکنیم اما نتایج تلاشهایمان را بهندرت میبینیم. اما این بار آنها واضح بودند و احساس کردیم پاداش بسیار خوبی است.
پیشنهاد میکنم همه ما تلاش بیشتری را صرف بهبود قابلیت مشاهدهشدن وبسایتهای مینگهوییمان کنیم تا مخاطبان بیشتری داشته باشیم. داشتن یک رسانه عالی هدف ما نیست، هدف نجات مردم است.
استاد، متشکرم! همتمرینکنندگان، متشکرم!
(ارائهشده در کنفرانس فای وبسایت مینگهویی 2021)
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی است.