(Minghui.org) درود استاد! درود همتمرینکنندگان!
از پاییز ۲۰۰۵ تاکنون، تقریباً ۱۶ سال از پیوستن من به تیم ترجمه مینگهویی انگلیسی میگذرد. اولین بار بهطور اتفاقی درباره این پروژه شنیدم، زمانی که با تمرینکنندهای آشنا شدم که اصلاً در وبسایت مینگهویی مشارکت نکرده بود. بعد از اینکه گفتگو کردیم، او گفت: «تو باید به تیم ترجمه انگلیسی مینگهویی بپیوندی. تجربه نوشتن به زبان چینی و مدرک انگلیسی را داری. این همان کاری است که باید انجام دهی.» بلافاصله پس از آن، با تمرینکنندهای آشنا شدم که در تیم ترجمه مینگهویی انگلیسی فعالیت میکرد. به نظر میرسید که من بهطور تصادفی وارد تیم ترجمه مینگهویی انگلیسی شدم.
دقیقاً همانطور که استاد بیان کردند: «حقیقت این است که چیزی که یاد گرفتید را باید یاد میگرفتید چراکه آن خواسته را داشتید و بر طبق آن در گذشته برای شما نظم و ترتیبهایی چیده شد و در اعتباربخشی به فا به آن نیاز بود، تمامش همین است.» («آموزش فا در کنفرانس فای۲۰۰۴ غرب امریکا»، آموزش فادر کنفرانس، جلد پنجم)
رها کردن منیت و خودخواهی و محققکردن مأموریتم بهطور محکم و استوار
ازآنجاکه وبسایت مینگهویی خاص و بینظیر است، الزامات برای امنیت و محرمانهبودن بهطور فوقالعادهای بالا است. شرکتکنندگان در این پروژه باید ناشناس بمانند و نام خود را کاملاً محرمانه نگه دارند. حتی در جلسات نیز فقط میتوانند از نامهای مستعار استفاده کنند. بنابراین، به نظر میرسد کسی نیست که بتوان با او صحبت کرد یا ارتباط برقرار کرد. سه تمرینکننده دیگری که فقط با آنها ارتباط داشتهام، هماهنگکنندههای تیم هستند. در طول سالها، این روش کار و الزامات به سختیهایی حاکی از تنهایی و انزوا تبدیل شدهاند. تمرینکنندگان محلی اغلب درباره پروژههای یکدیگر بحث میکنند. ازآنجاکه نمیتوانستم درباره آنچه دستاندرکار آن هستم صحبت کنم، گاهی اوقات سوءتفاهم، احساس انزوا و فشار ازسوی همتمرینکنندگان وجود داشت.
در طی دو سال اول سختی حاکی از تنهایی را احساس نمیکردم، اما با گذشت سالی پس از سالی دیگر، بعضی اوقات بسیار زیاد احساس تنهایی میکردم. نمیدانم که فداکاری من در دوره اصلاح فا چه نقشی ایفا میکند. گاهی اوقات از خودم میپرسیدم که چرا میخواهم مترجم مینگهویی باشم و مترجم مینگهویی بودن به چه معناست؟ گاهی میخواستم روی پروژه دیگری کار کنم، جایی که میدانستم اعضای تیم چه کسانی هستند.
فراز و نشیبهایی مانند این زیاد داشتم، اما درنهایت، در اینجا ماندم زیرا درقبال پروژه احساس مسئولیت کردم. بعد از مستقرشدن، وابستگیهای پشت افکار خود را درخصوص ترک پروژه شناسایی کردم و آنها را از بین بردم.
درک کردم که تنهایی و انزوا وابستگیای است که میتواند اراده یک تمرینکننده را درهم بشکند. احساس تنهابودن بیانگر قلبی ناآرام و ناشکیبا است. این فکر که کسی برای برقراری ارتباط وجود ندارد نیز وابستگی است که ناشی از نگاه به بیرون بوده و فرد به دنبال میانبرهایی در تزکیه میگردد. در پشت این وابستگی، عدم تمایل به نگاه به درون وجود دارد.
بعلاوه، ایده کوشاترشدن از طریق برقراری ارتباط با سایر تمرینکنندگان درست نیست زیرا ما باید از نقطهنظر فا به استاد و دافا ایمان داشته باشیم. استاد مدتها پیش به ما گفتند: «اینکه بخواهید تزکیه کنید یا قادر به تزکیه باشید کاملاً به چگونگی بهبود شینشینگ شما بستگی دارد.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
از طرف دیگر، با هر مشکلی که روبرو میشویم، وابستگیهای ما را نشان میدهد. اگر هیچ وابستگی نداشته باشیم و به دنبال این نباشیم که برایمان ارزش قائل شوند، با موقعیتهایی روبرو نخواهیم شد که قلب ما را متزلزل و آشفته کند. در اعماق آن ترس ازدستدادن محبت و توجه دیگران وجود داشت.
من اغلب درباره کسانی فکر میکنم که در مکانهای تولید مطالب فالون دافا در چین فعالیت میکنند. آنها با سختی وحشتناک تنهایی روبرو هستند و اگر مسیرشان حتی اندکی منحرف شود، هر لحظه با آزمایش زندگی و مرگ روبرو میشوند. در مقایسه، تنهاییای که با آن روبرو هستیم چیزی نیست.
از بین بردن ذهنیت داوطلب پارهوقتبودن
مدتی طولانی هفتهای یکی دو مقاله ترجمه میکردم. احساس میکردم این حداکثر کاری است که میتوانم انجام دهم زیرا در پروژههای دیگری شرکت میکردم. همچنین شغل پرمشغلهای داشتم. آخر هفتهها، معمولاً در سایر فعالیتهای روشنگری حقیقت شرکت میکردم. بنابراین بااینکه مدتها بود که میخواستم کار بیشتری ارائه دهم، باوجود اشتیاق بسیار زیاد و آرزوی قلبیام برای انجام آن، نمیتوانستم موفقیتی کسب کنم. احساس میکردم که انگار نهایت تلاشم را میکنم تا پرواز کنم، اما نمیتوانستم.
فهمیدم که بدون قدرت فا، فقط با داشتن اشتیاق و آرزو امکان پیشرفت وجود ندارد و فقط فا میتواند فرد را تغییر دهد و وضعیت تزکیه را کاملاً متحول کند.
استاد بیان کردند:
«فا ميتواند تمام وابستگيها را درهم شكند، فا ميتواند تمام شيطانها را منهدم كند، فا ميتواند تمام دروغها را متلاشي كند و فا ميتواند افكار درست را نيرومند كند.» («مداخله را دور کنید»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر جلد دوم)
بنابراین شروع به ازبرکردن فا کردم. همانطور که فا را ازبر میکردم، استاد نیکخواه ما هر روز برخی از اصول فا را برایم آشکار میکردند. وضعیت تزکیهام نیز بهسرعت در حال رشد و بهبود بود.
ابتدا بر مشکل کمبود وقت غلبه کردم. متوجه شدم که در حرفه خود دنبال پیشرفت هستم اما آن را نمیدیدم. با کنترلشدن توسط این وابستگی، مشغلههایم در کار بیشتر و بیشتر میشدند. انجام اضافهکاری به برنامه روزمرهام تبدیل شد. هر روز دیر به خانه میآمدم، و بهسختی میتوانستم کمی فا را بخوانم و قبل از اینکه نیمه شب افکار درست بفرستم چند مجموعه تمرین را انجام دهم. ترجمه مقالات بیشتر غیرممکن به نظر میرسید.
بعد از اینکه وابستگیام به پیشرفت شغلی را تشخیص دادم، تصمیم گرفتم آن را از بین ببرم. همچنین از استاد کمک خواستم. استاد قلبم را دیدند و مثل همیشه بهترین چیزها را برایم نظم و ترتیب دادند. نقطه عطف فرا رسید. یک جویای شغل تماس گرفت و به من فرصتی برای کار در یک شرکت کوچک را پیشنهاد داد. اما، آزمایشها همزمان شروع شدند. بلافاصله پیشنهاداتی از شرکتهای بزرگ برای کار در موقعیتهای بالاتر نیز دریافت کردم. در مواجهه با دو مسیر شغلی مخالف، متزلزل شدم. وابستگیهای فریبنده فکر میکردند: «چرا پیشنهاد موقعیت بالاتر را قبول نکنم؟ میتوانم با افراد جریان اصلی بیشتری ارتباط برقرار کنم، بنابراین بهتر میتوانم به فا اعتبار بخشم و شن یون را ترویج کنم.» اهدافم را بررسی کردم. می دانستم که اولویت من این است که وقت بیشتری برای بهخوبی تزکیه کردن خودم داشته باشم و کارهای ترجمه بیشتری برای وبسایت مینگهویی انگلیسی انجام دهم.
بنابراین، به شرکتی کوچک ملحق شدم. اکنون بسیار خوشحالم که این تصمیم را گرفتم زیرا هر روز دو ساعت بیشتر فرصت دارم تا به بخش ترجمه کمک کنم. این همان چیزی است که من در قلبم به استاد قول دادهام.
فهمیدم که هرچه کوشاتر باشیم و استاندارد بالاتری برای زندگی در نظر بگیریم، راحتتر میتوانیم درد و رنجها را پشتسر بگذاریم. بهعنوان مثال، برای مدتی طولانی بین انجام ترجمه یا انجام تمرین بعد از کار دچار چالش بودم. یک تمرینکننده گفت که برای انجام تمرینات زود بیدار میشود تا بتواند وقت بیشتری برای انجام پروژههای دافا و نجات مردم داشته باشد. احساس کردم شنیدن این حرف برای من اتفاقی نبود. برنامه خواب خود را بلافاصله تنظیم کردم و پنج مجموعه تمرین را بعد از نیمه شب یا قبل از رفتن به محل کارم انجام میدادم. انجام این کار آسان نبود، اما انرژی بیشتری پیدا کردم و بازده کاری بیشتری داشتم.
در همان زمان، احساس عدم تعلق به پروژه را با تلاش برای شرکت در مطالعه روزانه گروهی فا از بین بردم. باز هم، در ابتدا انجام این کار آسان نبود. هنگامی که مصمم شدم آن را بخشی از برنامه روزمره خود قرار دهم، از مأموریتم در زمینه ترجمه برای مینگهویی در دوره اصلاح فا بیشتر آگاه شدم.
فقط با خوب تزکیه کردن میتوانیم پروژه را به نحو احسن انجام دهیم
در کار ترجمه بهراحتی میتوانیم در روند تکراری مکانیکوار قرار بگیریم: دریافت تکلیف، ترجمه، ارسال، دریافت تکلیف دیگر، دوباره ترجمه و ارسال مجدد. اگر ذهن ما در وضعیت تزکیه خوبی نباشد، این روند با گذشت زمان به یک کار تکراری و خستهکننده تبدیل میشود. برای شکستن این مانع، باید در همه اوقات به یاد داشته باشیم که ما تمرینکننده هستیم. درحقیقت، استاد از هر فرصتی برای افشای وابستگیهای ما استفاده میکنند تا بتوانیم آنها را شناسایی کنیم و از بین ببریم.
گاهی اوقات، به مقالاتی با جزئیات زیادی برمیخوردم که احساس میکردم غیرضروری هستند. در بعضی از قطعات، منطق به کار رفته معنی نمیداد. هنگام ترجمه غالباً در ذهنم شکایت میکردم. مدتها ذهنیت انتقاد از دیگران و نگاهکردن تحقیرآمیز به دیگران برایم طبیعی به نظر میرسید و حتی این موضوع را تشخیص نمیدادم.
یک بار مقالهای کوتاه در حد کمتر از یک صفحه را ترجمه کردم. نویسنده در تلاش بود تا وضعیت سستی خود را از بین ببرد. آن را بارها و بارها خواندم اما همچنان نمیفهمیدم که چه میخواهد بگوید. ناشکیبایی و نارضايتي من بيشتر و بيشتر شد. حتی میخواستم از سرپرست تیم بخواهم تکلیفم را تغییر دهد. بهسختی موفق به ترجمه آن شدم. حتی جرئت نکردم نسخه ویرایششده را مرور کنم. وقتی سرانجام شهامت خواندن نسخه ویرایششده را پیدا کردم، جای تعجب نبود، پر از اصلاحیه بود. فهمیدم که وقت آن فرا رسیده است که به درونم نگاه کنم و خودم را تغییر دهم.
میدانستم که نگاه تحقیرآمیز به دیگران از حسادت ناشی میشود. میخواستم این افکار را از بین ببرم، اما به نظر میرسید که نمیتوانستم از شر آنها خلاص شوم. فهمیدم بااینکه تصور میکردم که میخواهم آنها را از بین ببرم، اما برای اینکه آنها را از بین ببرم هیچ تلاشی نکردهام. فقط داشتن میل به پیشرفت کافی نیست. آنچه مهم است اعمال درست ما و چگونگی محققکردن خواستههایمان است.
فهمیدم که حسادت وابستگی ما به منیت را برمیانگیزد. ازآنجاکه خودمحور بودم، نقاط قوت دیگران را نمیدیدم و همیشه به دیگران بهطور مثبتی نگاه نمیکردم. وقتی بیشتر به درون نگاه کردم، فهمیدم که این سرشت جهان قدیم است. اگر خودخواهی را از بین نبرم، با حفظ افکار و عقاید خودخواهانه جهان قدیم، چگونه میتوانستم به موجودی متعلق به جهان جدید استاد تبدیل شوم؟
بعد از اینکه این موضوع را درک کردم، توانستم آموزه استاد درباره تزکیه خود بهخوبی را درک کنم که هدفش این است که بتوانم کار خوبی در نجات مردم انجام دهم. کمکم یاد گرفتم که به هر یک از افکارم دقت کنم، ببینم که آن فکر از کجا آمده است. به این ترتیب، توانستم بسیاری از وابستگیهای پنهان را کشف کنم، آنها را از خود واقعیام متمایز کنم، آنها را نپذیرم، سرکوبشان کنم، از چنان افکار بدی پیروی نکنم و به تدریج آنها را از بین ببرم.
وضعیت تزکیه ما بر کیفیت و بازدهی ترجمه ما تأثیر میگذارد. وقتی در وضعیت تزکیه خوبی هستیم، ترجمه با سرعت کمی انجام میشود و تغییرات کمی در ویرایش وجود دارد. یک وضعیت تزکیه بد منجر به مداخله میشود. بهعنوان مثال، وقتی دچار سستی میشدم، مغزم اصلاً کار نمیکرد. خوابآلود و خسته میشدم و فقط میتوانستم کلمه به کلمه ترجمه کنم و ترجمهام دارای کیفیت خوبی نبود.
همچنین وابستگی نگاه به بیرون و سختگیری به دیگران را از بین بردم. در تیم ترجمهام، سه همتمرینکنندهای که فقط با آنها ارتباط برقرار کردهام، هماهنگکنندههای تیم هستند. از طریق آنها قدرت نیکخواهی را تجربه کردهام و درک کردم که فقط قدرت نیکخواهی میتواند مردم را تغییر دهد.
در طول سالها وقتی دچار سستی میشدم، وقتی ناشکیبا بودم یا اشتباه میکردم، گاهی فکر میکردم: «این بار مورد انتقاد قرار میگیرم.» اما هر وقت که خودم را برای سرزنششدن آماده میکردم، تنها چیزی که از آنها میشنیدم درککردن و مورد تشویق قرارگرقتن بود. هر وقت این ایمیلها را دریافت میکردم، شگفتزده میشدم و تحت تأثیر قرار میگرفتم. پس از آن مصمم میشدم که صرفنظر از مشکلاتی که با آنها مواجه میشوم، در تیم بمانم.
یک روز از خودم پرسیدم که چرا از نحوه صحبت و عملکرد سرپرستان تیم شگفتزده میشوم. میدانستم که اگر من جای او بودم، با اشتباهات اعضای تیم به این شیوه برخورد نمیکردم. چگونه میتوانستم با این مشکل کنار بیایم؟ دیگران را با معیارهایی که فکر میکردم درست هستند میسنجیدم و اگر مطابق استاندارد من نبودند بدون تردید از آنها انتقاد میکردم. میگفتم: «آیا نمیدانی چگونه و چه؟» «آیا این را به شما نگفتم؟» یا، «چرا دوباره این کار را میکنی؟»
همه آنها صلحجویانه و با آرامش صحبت میکنند و هرگز صدای خود را بلند نمیکنند. یاد گرفتم که از سخنان و کردار درست آنها بهعنوان آینهای استفاده کنم تا فرهنگ حزب را در خودم تشخیص دهم و به تدریج خودم را اصلاح کنم. با انجام این کار، ذهنم آرامتر شد و ترجمههایم کیفیت بهتری پیدا کردند.
علاوهبر این، همانطور که از وابستگیهای بیشتری خلاص میشدم، با دیگران همکاری بیشتری داشتم و با ملاحظه بیشتری به سایر تمرینکنندگان توجه میکردم. یاد گرفتم که فهرست موارد تصحیح مترجمان را با دقت بخوانم، و قبل از شروع ترجمه مقاله، چند بار آن را میخواندم. اگر احساس میکردم که خوانندگان مقاله غیرتمرینکننده هستند، به بازنویسی آن توجه میکردم تا آنها بتوانند شگفتی دافا را درک کنند. بعد از ترجمه دیگر این ذهنیت را ندارم که میتوانم سرانجام کارم را ارسال کنم. در عوض، پیشنویس خود را حداقل دو بار میخوانم تا ببینم برای خوانندگان قابل درک است یا نه. سعی میکنم روشهای بهتری برای بیان آن پیدا کنم.
همچنین عادت بد دیگری را کشف کردم، اینکه ناآرام و ناشکیبا هستم. من فردی تند و سریع هستم که به محیط کار با سرعت بالا عادت کردهام. سریع حرف میزنم و راه میروم. بیشتر اوقات انگشتانم سریعتر از مغزم هستند. این عادت در ترجمهام نیز منعکس شده است. به محض دریافت تکلیف شروع به ترجمه میکنم و آن را با عجله انجام میدهم. هرگز حوصله نداشتم با دقت لیست فهرست موارد تصحیح مترجمان را بخوانم. درنتیجه، اغلب مرتکب اشتباهاتی معمول میشدم که باعث اتلاف وقت سایر همتمرینکنندگان میشد. به درون نگاه کردم و متوجه شدم که ناشکیبایی من ریشه در فرهنگ حزب نیز دارد. هنوز این بیقراری و ناشکیبایی را بهطور کامل برطرف نکردهام، اما به ازبینبردن این مواد بد توجه داشتهام و باور دارم که بهتر عمل خواهم کرد.
بهبود مهارتهای ترجمه
وقتی صحبت از بهبود مهارتهای انگلیسیام میشود، باید اعتراف کنم که مدتهای طولانی پیشرفتی نداشتم. یا بهتر بگویم، هیچ تلاشی برای بهبود مهارتهای خود انجام نمیدادم. فکر میکردم که همه تلاشم را کردم، تا دیروقت بیدار ماندم و وعدههای غذایی را کنار گذاشتم. در تعطیلات و سالگردهای ویژه، حتی روزهایی را از محل کارم مرخصی میگرفتم تا مهلتهای محدود برای ترجمه را رعایت کنم. با خودم فکر مکردم: «من تمام تلاش خود را کردهام و یکشبه نمیتوانم کیفیت کار و مهارتهایم را ارتقا دهم، و به هر حال واقعاً از کنترل من خارج است.»
اما، بعد از اینکه در تزکیه خود پیشرفت کردم و وقتی که خودم را به سطح بالاتری رساندم، دیگر جرئت نمیکردم بگویم که تمام تلاشم را کردم. چون متوجه میشدم که تلاش نکردهام و حاضر نیستم برای بهبود دانش حرفهای خودم کمی بیشتر وقت و تلاش صرف کنم. من نسخه ویرایششده را با دقت نمیخواندم و اغلب مطالب وبسایت مینگهویی انگلیسی مطالعه نمیکردم. اگر این کار را میکردم، کیفیت ترجمه من بسیار بهتر میبود.
متوجه شدم که عدم تمایل من به صرف وقت برای ارتقای مهارتهای انگلیسیام ناشی از خودخواهی است. همچنین فهمیدم که کیفیت ترجمه نیز به این موضوع مربوط میشود که آیا ملاحظه دیگران را میکنیم یا نه. اگر مترجم کار خوبی انجام دهد، بهطور طبیعی باعث صرفهجویی در وقت زیادی برای تیم ویرایش میشود، که به نوبه خود باعث صرفهجویی در وقت مریدان دافا بهعنوان یک بدن میشود.
همچنین میخواهم به همه همتمرینکنندگان در سایر پروژهها یادآوری کنم که صرفنظر از اینکه در چه پروژههایی شرکت میکنیم، باید مهارتهایمان را بهطور حرفهای ارتقا دهیم. اغلب این جمله را میشنوم: «من به هر حال سهم خودم را انجام دادهام، بنابراین آنها میتوانند هر آنچه را میخواهند ویرایش یا اصلاح کنند.» یا برخی اینگونه اظهارنظر میکنند: «من در پروژه برای تزکیه هستم نه اینکه مهارتهای مردم عادی را یاد بگیرم.» اما درواقع، این نیز نشاندهنده عدم احساس مسئولیت در قبال پروژه و تنبلی است. تا زمانی که بخواهیم از نظر حرفهای پیشرفت کنیم، به سرعت و به آسانی مجموعه مهارتهای خود را ارتقا خواهیم داد، زیرا استاد به ما خرد خواهند داد.
بهرهمندی از ترجمه
در طول ۱۶ سال گذشته، هر روز وبسایت مینگهویی چینی را خواندم. انگار که روزانه در یک کنفرانس تبادل تجربه شرکت میکنم. از خواندن مقالات به اشتراک گذاشتهشده سایر همتمرینکنندگان بسیار بهره بردم.
از طریق ماجراهای همتمرینکنندگانی که با اعتقاد راسخ به دافا و استاد، مصائب را پشت سر گذاشتند، افکار درست و اعمال درست را عمیقاً درک کردم. من بارها و بارها شاهد نیکخواهی بیکران استاد بودهام.
برایم جای تعجب نبود که بسیاری از اوقات، وظایف تعیینشده برای من ترجمه مقالات از همتمرینکنندگانی بود که دقیقاً سختهایی و موانعی را گذرانده بودند که من داشتم. با ترجمه این مقالات، توانستم درون خود را جستجو کنم و شکافها و کاستیهایم را ببینم. خودم را بالا میکشیدم و دوباره در مسیر تزکیه قدم برمیداشتم.
نتیجهگیری
با نگاه به گذشته، از اعماق قلبم احساس کردم که مسیر تزکیهای که استاد گرانقدر ما برایم نظم و ترتیب دادهاند، مناسبترین راه برای من است.
همچنین میخواهم از این فرصت استفاده کنم و از همتمرینکنندگانی که در وبسایت مینگهویی چینی کار میکنند و همچنین همه تمرینکنندگان دیگر در وبسایتهای مینگهویی به زبانهای دیگر تشکر کنم. تمرینکنندگانی که برای مینگهویی کار میکنند نمیتوانند تجربیات خود را با سایر تمرینکنندگان در میان بگذارند. حجم کار مینگهویی چینی بسیار سنگین است، مخصوصاً در ایام تعطیلات و سالگردهای ویژه، هنگامیکه پیامهای تبریک، تبادلتجربهها و گزارشها از سراسر جهان روی میز آنها سرازیر میشوند. بسیاری از آنها در آن زمانها شبانهروز طولانیمدت کار میکنند.
متشکرم، همتمرینکنندگان عزیز. بیایید به یکدیگر یادآوری کنیم که فا را بهخوبی مطالعه کرده و در موقعیتهایی که قرار داریم بهخوبی عمل کنیم تا انتظارات استاد را برآورده کنیم. مهم نیست که مسیر پیش رو چقدر طولانی است، بیایید سخت تلاش کنیم تا رحمت و رنج استادمان را جبران کنیم.
سپاسگزارم، استاد، بهخاطر محافظت از ما در طول مصیبتها، بهخاطر هشداردادن به ما هنگامی که سردرگم هستیم، تشویق و ترغیب ما وقتی افسرده و ناامید میشویم و بهخاطر اینکه ما را در مسیر بازگشت به خانههای واقعیمان راهنمایی کردید. استاد بزرگوار، از شما سپاسگزارم که چنین فرصتی را برای من فراهم کردید تا بتوانم خودم را تزکیه کرده و سهم خود را در دوره اصلاح فا به انجام برسانم.
(انتخابشده از کنفرانس فای مینگهویی ۲۰۲۱)
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفا عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.