(Minghui.org) درود بر استاد! درود بر همتمرین کنندگان!
در حالی که ویروس حکچ (حزب کمونیست چین آن را ویروس کرونا نامید) در تابستان سال 2020 در سراسر جهان بیداد میکرد، من در یکی دانشگاههای ایالتی نیویورک (سانی) در رشته مدیریت دولتی، تحصیلات تکمیلیام را آغاز کردم. میخواهم برخی از تجربیات تزکیه خود را از آن زمان به اشتراک بگذارم.
افشای نفوذ حکچ در دانشگاههای ایالات متحده با افکار درست قوی
یک بار هنگام خواندن اطلاعیهای در تابلو اعلانات دانشگاه، متوجه شدم که یک مؤسسه کنفوسیوس در محوطه دانشگاه ما توسط سازمان تبلیغات خارجی حکچ راهاندازی شده است. مؤسسات موسوم به کنفوسیوس در سراسر جهان سعی میکنند تبلیغات حکچ را ترویج دهند و از طریق نفوذ فرهنگی بر بخش آموزشی تأثیر بگذارند. اما اخیراً آنها در بسیاری از نقاط با مقاومت شدید روبرو شدهاند.
نگاهی سریع به این اعلامیه انداختم که در آن آمده بود که مؤسسه کنفوسیوس از استاد بودایی خاصی برای معرفی فرهنگ سنتی چین دعوت میکند و این استاد متخصص تائوئیسم، بودیسم، کنفوسیوس و نظریههای مختلف متافیزیکی است.
آنچه را استاد در «جوآن فالون» بیان کردند، بهخاطر آوردم.
«بهعلاوه، بسیاری از راهبان، متون مقدس بودیستی را از نظرگاه خودشان تعبیر میکنند. حتی نوشتههای دائوئیستی ملکه مادر غرب به معابد راه یافته است. چیزهایی که متون بودیستی نیستند به معابد راه پیدا کردهاند و این، آشفتگی بزرگی را به وجود آورده و باعث سردرگمیهای زیادی شده است.» (سخنرانی پنجم، جوآن فالون)
فکر کردم: از آنجا که این استاد بهاصطلاح یک راهب بودایی است، چگونه میتواند متخصص کنفوسیوس و مسائل متافیزیکی نیز باشد؟ آیا این فرهنگ سنتی چین را به هم نمیزند؟
بنابراین به فکر نوشتن یادداشتی برای مدیریت دانشگاه افتادم و درباره سابقه تبلیغات خارجی حکچ از طریق مؤسسات کنفوسیوس توضیح دادم و به رئیس دانشگاه پیشنهاد دادم که مؤسسه کنفوسیوس را از محوطه دانشگاه حذف کنند. سپس فکر کردم: حزب کمونیست چین معمولاً مبالغ هنگفتی را در قبال ایجاد مؤسسه کنفوسیوس در محوطه دانشگاه به دانشگاه پرداخت میکند. آیا مدیریت دانشگاه به صحبتهایم گوش میدهد؟ همچنین، آیا بهعنوان یک دانشجوی جدید، آیا مؤسسه کنفوسیوس اقدامات تلافیجویانه علیه من انجام خواهد داد؟ همانطور که اینگونه فکر میکردم، خطی از آموزش استاد به ذهنم رسید.
استاد بیان کردند:
«با پیروی از عقل و منطقی بودن به فا اعتبار بخشید، با خردمندی حقیقت را روشن کنید، با رحمت فا را اشاعه و مردم را نجات دهید.» (منطقی بودن از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
با هدایت راهنمایی آموزش استاد، فکر کردم: مؤسسات کنفوسیوس بهعنوان بخشی از سیستم تبلیغاتی خارجی حکچ، فرهنگ حزب حکچ را صادر میکنند و مردم را با دروغ مسموم میکنند. اگر من نتوانم حقیقت را به مدیریت دانشگاه، هیئت علمی، کارکنان و دانشجویان بگویم، آیا بدیاش به همان اندازه نیست که حقیقت را پنهان کنم و اهریمن را نادیده بگیرم؟ بنابراین تصمیم گرفتم که یک نامه غیررسمی برای دانشگاه تهیه کنم.
پس از انجام تحقیقات دریافتم که ایالت نیویورک دارای بیشترین مؤسسههای کنفوسیوس در ایالات متحده است یعنی ده تا و بیش از نیمی از آنها در محوطههای دانشگاه واقع شده است. این نشان میدهد که حکچ چقدر در ایالت نیویورک نفوذ کرده است. همان زمان کمی نگران بودم که آیا اگر این نامه را بنویسم، روی من تأثیر منفی خواهد گذاشت یا نه. اما تصمیم گرفتم که آن را ادامه دهم.
حدود یک ماه، مقالات و گزارشهای تحقیقاتی مربوطه را دربارۀ مؤسسات کنفوسیوس جمعآوری کردم. با شواهد فراوان، با استفاده از دانش و مهارتهایی که از دوره مدیریت دولتی خود آموخته بودم، یک یادداشت خط مشی نوشتم.
با توضیح درباره حقایقی شروع کردم که چگونه مؤسسات کنفوسیوس بهعنوان سازمان تبلیغاتی خارجی حکچ عمل میکنند، سپس ماهیت شیطانی و جنایات حزب کمونیست چین در تخریب فرهنگ سنتی چین و آزار و اذیت مردم چین و همچنین سرکوب اخیر دموکراسی هنگ کنگ بهدست حکچ و آزار و شکنجه طولانی مدت تمرینکنندگان فالون گونگ در چین را افشا کردم. از همه مهمتر اشاره کردم که تحقیقات مربوطه تأیید میکند که مؤسسههای کنفوسیوس در واقع سیاست نقض آزادی بیان و عقیده حکچ را در خارج از چین اجرا میکنند. از مدیریت دانشگاه خواستم مؤسسه کنفوسیوس را از محوطه دانشگاه حذف کند.
هنگام نوشتن این نامه، با سایر تمرینکنندگان محلی تبادل تجربه کردم، و همه آنها توافق کردند که چنین نامهای در ازبین بردن دروغها و نفوذ شبح شیطانی حکچ در منطقه بسیار مهم و قابل توجه است. بسیاری از تمرینکنندگان با فرستادن افکار درست برای از بین بردن عوامل بد پشت مؤسسات کنفوسیوس از من حمایت کردند.
این نامه را حدود اواسط اکتبر از طریق ایمیل به رئیس دانشگاه ارسال کردم. آخر هفته پس از ارسال نامه، علائم ازبین رفتن کارما در من ظاهر شد و سرفه بدی داشتم. قبلاً چنین چیزی را تجربه نکرده بودم.
روز دوشنبه، بهطور ناگهانی ایمیلی از دفتر پذیرش فارغ التحصیلان دریافت کردم. آنها از من خواستند که مدارکی در رابطه با مدرک تحصیلی لیسانسم ارائه کنم و گفتند مدارکی که قبلاً ارائه کرده بودم کافی نبوده و مدارک تکمیلی مورد نیاز باید ظرف دو هفته ارائه شود. در غیر این صورت ثبت نام من به عنوان دانشجوی کارشناسی ارشد لغو میشود.
وقتی داشتم ایمیل را میخواندم قلبم شروع به تپش کرد. ذهنم درگیر ترس شد. میترسیدم که موقعیت دانشجوییام را از دست بدهم و نگران بودم که تمام یادگیری و کار سخت من برای نزدیک به دو ماه بی نتیجه بماند. حتی بیشتر نگران بودم که نتوانم یک نسخه از مدرک کارشناسیام را بدست آورم زیرا این مدرک را در چین گرفته بودم. با توجه به آزار و اذیت مداوم تمرینکنندگان فالون گونگ در آنجا، نگران بودم که آیا کارکنان دانشگاه کمکم خواهند کرد یا خیر.
به سرعت متوجه شدم که این وضعیت فقط یک ظاهر دروغین است که توسط نیروهای کهن ایجاد شده است و از ترسم سوءاستفاده کردهاند. فکر کردم: «همه چیز درباره من توسط استاد [استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون گونگ] نظم و ترتیب شده است و استاد مسئول من هستند. نیروهای کهن شایسته مشارکت نیستند و حتی کمتر شایسته آزمودن من هستند.» با این ذهنیت، بلافاصله برای از بین بردن همه مداخلهها و آزار و شکنجههای نیروهای کهن افکار درست قوی فرستادم. خیلی زود، ذهنم آرام شد و ضربان قلبم به حالت عادی بازگشت، اما علائم ازبین بردن کارما هنوز وجود داشت.
عصر همان روز، آنچه را برایم تفاق افتاده بود، در مطالعه گروهی فا به اشتراک گذاشتم. در کمال تعجب، دو تمرینکننده دیگر نیز علائم مشابه از بین بردن کارما را داشتند. از طریق تبادل تجربه به این نتیجه رسیدیم که این مداخله برای ما بهعنوان بدن واحد است زیرا برای ازبین بردن عوامل اهریمنی پشت مؤسسه کنفوسیوس کار میکردیم. تصمیم گرفتیم که افکار درست را بصورت یک بدن ادامه دهیم و نظم و ترتیب نیروهای کهن را کاملاً نفی کنیم.
روز بعد با دفتر مدیریت تماس گرفتم و پرسیدم که چه مدارک تکمیلی خاصی مورد نیاز است. یکی از کارکنان توضیح داد که چرا مدارکی که قبلاً ارائه کرده بودم کافی نبودند و نیاز به ارائه مدارک تکمیلی بیشتری داشتم. آنچه او گفت ناگهان به من یادآوری کرد که وقتی سالها پیش برای اولین بار به ایالات متحده آمدم، سازمانی به من کمک کرد تا با دانشگاه خود در چین تماس بگیرم، و آنها ممکن است هنوز آنچه را که نیاز داشتم را در اختیار داشته باشند.
با آن سازمان تماس گرفتم و آنها در واقع پرونده مرا با اسناد و مدارک مورد نیاز را نگه داشته بودند. مدارک را سفارش دادم و به دفتر مدیریت گفتم که به زودی به دفتر پست میشوند. از نظم و ترتیب و برکت استاد بسیار سپاسگزار بودم! با فرستادن افکار درست بهطور فشرده ادامه دادم و طولی نکشید که همه علائم غیرطبیعی در بدنم ناپدید شد. مدارک مورد نیاز نیز طبق برنامه به دست آمد.
یک هفته بعد، ایمیلی از جانب فردی از دفتر ریاست دانشکده دریافت کردم که میگفت رئیس او را موظف کرده است که درباره مؤسسه کنفوسیوس با من تماس بگیرد. او به آنچه در نامه گفتم اشاره نکرد، اما بهطور نمادین محتوا و مقررات عمومی مؤسسه کنفوسیوس را تکرار و تأکید کرد که این موارد با استانداردهایی که دانشگاه همیشه از آنها پیروی میکرد مطابقت دارد. احساس میکردم عناصر شیطانی پشت آنها تا حد زیادی پاک شدهاند.
پاسخی برای رئیس ارسال کردم و با مهربانی به او یادآوری کردم که حکچ یک سیستم مستبد است که دمکراسی و آزادی بیان و اندیشه را سرکوب میکند و ما باید هوشیار بمانیم زیرا حکچ از مؤسسات کنفوسیوس برای تحریف تاریخ استفاده میکند و ایدئولوژی اهریمنی حکچ و نقض حقوق بشر را گسترش میدهد.
اگرچه از آن زمان تاکنون هیچ پاسخ دیگری از مدیریت دانشگاه دریافت نکردهام، اما فعالیتهای سازمان یافته مؤسسه کنفوسیوس بهشدت کاهش یافته است. در طول ترم بهار امسال، هیچ رویدادی توسط مؤسسه کنفوسیوس برگزار نشد. بهوضوح میگویم که ما برای افشای اهریمن و روشنگری حقیقت هنوز کارهای زیادی باید انجام دهیم و فقط دافا میتواند ما را در راستای پیمودن این مسیر راهنمایی کند.
اعتبار بخشیدن به خوبی دافا در طول کارآموزی در یک سازمان دولتی
در ژانویه سال جاری، دانشگاه آگهی مربوط به سِمت کارآموز دستیار تحقیق خط مشی در وزارت امور خارجه ایالت نیویورک را ارسال کرد. من رزومهام را به همراه توصیهنامهام ارسال و اطلاعیهای برای مصاحبه دریافت کردم. یک هفته پس از مصاحبه، نامه پذیرش دریافت کردم. در آن زمان همچنین منتظر فرصت کارآموزی دستیار ارشد پژوهشی دیگر بودم، زیرا آن موقعیت شغلی دستمزد بهتری ارائه میداد. کاملاً مطمئن نبودم که باید پیشنهاد وزارت امور خارجه را بپذیرم. اما پس از دو نامه دیگر از این اداره که نیاز به پاسخ فوری داشت، این پیشنهاد را پذیرفتم، زیرا فکر میکردم فقط باید روند طبیعی را دنبال کنم.
من از ماه فوریه هنگام حضور در کلاسها بهعنوان دستیار تحقیق برای وزارت امور خارجه به صورت پاره وقت کار کردم. اگرچه بیشتر کارهای ادارات دولتی بصورت آنلاین انجام میشد، اما حجم کار و زمان مورد نیاز ثابت میماند. من تقریباً درگیر جلسات آنلاین، ارتباطات الکترونیکی با بخشهای دیگر، تماس تلفنی و نوشتن گزارش کار و غیره بودم. در نتیجه، مجبور شدم شبها کمتر بخوابم تا با کارورزی و تحصیلات دانشگاهیام همگام پیش بروم. از آنجا که من نیاز به بیدار ماندن شب داشتم، باید زمان ورزش صبح خود را تنظیم میکردم و اغلب مجبور بودم هر روز که میتوانستم در طول روز پنج مجموعه تمرین را جداگانه انجام دهم.
استاد در جوآن فالون بیان کردند:
وقتی روی پروژههای تحقیقاتی علمی کار میکنیم، یا در انجام مأموریتهایی از طرف مدیران یا دیگر مسئولین، یا وقتی وظایفمان را انجام میدهیم، آنها را بهخوبی با فکری بسیار روشن انجام میدهیم. (فصل نهم، جوآن فالون)
آموزش استاد را در ذهن داشتم و اطمینان حاصل میکردم که همیشه وظایف محوله را بهموقع و با کیفیت بالا انجام دهم. گاهی اوقات ایدههای جدیدی را برای افزایش کارایی ارائه میدادم. سرپرستم همیشه از ابتکاراتم قدردانی و آنها را تأیید میکرد. یکبار تهیه گزارش مهمی را به من سپرد و همچنین از من دعوت کرد تا به گروه بازبینی پروژههای مناقصه دولتی بپیوندم.
در پایان کارآموزی سه ماهه، سرپرست از من پرسید که آیا میتوانم کارم را برای سه ماه دیگر تمدید کنم. میدانستم دلیل عملکرد بسیار خوبم این است که دافا به من خِرد بخشیده و این امکان را داده است تا در هر کاری که به من محول میشود با انرژی کامل و قدرت بدنی فوقالعاده خوب عمل کنم. عملکردم نیز اعتماد سرپرستم را جلب کرد. در طول دوره کارآموزی، اغلب فرصت داشتم تا حقیقت درباره فالون دافا را برای سرپرست و همکارانم روشن کنم و از مزایایی که در تزکیه دافا برخوردار بودهام، استفاده کنم. همچنین درباره آزار و شکنجه وحشیانه تمرینکنندگان فالون گونگ بهدست حکچ در چین به آنها گفتم.
در جلسهای بهمنظور بحث درباره سیاست مهاجرت ایالت نیویورک، دربارۀ یک دانشجوی چینی که در ایالات متحده تحصیل میکند صحبت کردم. والدین او سال گذشته بهدلیل تمرین فالون دافا توسط حکچ در چین دستگیر شدند و تحت آزار و شکنجه قرار گرفتند. او نتوانست با والدینش تماس بگیرد و در نتیجه منبع درآمد خود را از دست داد. پس از جلسه، ویدئویی را که تلویزیون انتیدی درباره دانشجو تهیه کرده بود با همکارانم به اشتراک گذاشتم که تأثیر عمیق و مثبتی بر جای گذاشت.
در آوریل سال جاری، با کمک چند همتمرینکننده، ویدئویی تهیه کردم که «نمایشگاه هنری حقیقت، نیکخواهی، بردباری» را نشان میداد، همراه با یک قطعه زیبا از اِرهو که بهعنوان موسیقی پس زمینه پخش میشد. این ویدئو بهعنوان بخشی از مشارکتم در کنفرانس سالانه دانشجویان دانشگاه در وبسایت رسمی دانشگاه منتشر شد.
در طول کنفرانس، لینک «نمایشگاه هنری حقیقت، نیکخواهی، بردباری» را برای همکاران و سرپرست خود در وزارت امور خارجه ارسال کردم. همه آنها، از جمله سرپرستی که نمایشگاه هنری را دیده بود، پیامهایی برای من فرستادند و تحسین خود را از آثار هنری زیبا و تأثیرگذار و موسیقی ابراز کردند و از داستانهای پشت نقاشیها بسیار متأثر شدند. سرپرست همچنین پیشنهاد کرد که آنها باید همکاران بیشتری را از نمایشگاه مطلع کنند تا افراد بیشتری از آن استقبال کرده و از آن بهره مند شوند.
در پایان ماه آوریل، شخصی به یک گزارش تحقیقاتی پزشکی اشاره کرد، که درخصوص مزایای فالون دافا در پیشگیری و درمان ابتلا به ویروس حکچ صحبت میکرد. گزارش را پیدا کردم، آن را برای برخی از همکاران ارسال کردم و آنها را تشویق به خواندن گزارش کردم. همکارانم خیلی سریع واکنش نشان دادند و گزارش را برای افراد بیشتری در گروه خود ارسال کردند. تعدادی از همکارانم بلافاصله به من نامه نوشتند و گفتند امیدوارند بتوانند بلافاصله تمرین فالون دافا را شروع کنند. یکی از همکاران نیز در اینترنت جستجو کرد و فیلمی از آموزش تمرینات فالون دافا پیدا کرد. او سپس از دو همکار دیگر خود خواست که تمرینها را از ویدئویی در پارکی در نزدیکی محل زندگی خود بیاموزند.
ارتقای شینشینگ از طریق ازبرکردن فا
از اکتبر گذشته، بهدلیل حجم سنگین مطالعه تحصیلی و برنامههای متناقض، روش مطالعه فا را از شرکت در گروه مطالعه فا تا ازبرکردن جوآن فالون به تنهایی تغییر دادهام. ازآنجا که اغلب شبها تا دیروقت بیدار بودم، در ساعات مختلف نیز از خواب بیدار میشدم، اما بدون توجه به زمان بیدارشدنم، همیشه مطمئن میشوم که یک تا دو ساعت پس از انجام تمرینات جوآن فالون را ازبر میکنم. بر این تمرکز نمیکنم که چقدر میتوانم ازبرکنم، اما سعی میکنم تک تک کلمات، از جمله علائم نگارشی را در قلبم نگه دارم. گاهی اوقات میتوانم بیش از یک صفحه را در یک مرتبه ازبرکنم، و گاهی فقط یک پاراگراف کوتاه.
دریافتم که فرایند ازبرکردن فا یک فرایند تزکیه شینشینگ است، یک فرایند غوطهور شدن مداوم در فا و آگاه شدن و برکت یافتن از جانب استاد است. تقریباً هر بار که فا را ازبرمیخوانم میتوانم به درک جدیدی درباره اصول فا برسم، و در عین حال میتوانم به وابستگیهایی که هنوز دارم پیببرم و لذت رها کردن آنها را از طریق تزکیه احساس کنم. در حالی که فا را ازبرمیکردم، من نیز نیکخواهی و قدرت عظیم استادمان را تجربه کردم. اغلب هنگام ازبرخواندن فا، میتوانستم احساس کنم مواد بدی به سرعت از بدنم خارج میشود، زیرا استاد آنها را ازبین میبردند.
از زمانی که ازبرکردن فا را آغاز کردم، متوجه شدم که هنگام مواجهه با مشکلات در زندگی روزمره میتوانم آگاهانه به درون خود نگاه کنم و شینشینگم را تزکیه کنم. بهعنوان مثال متوجه شدم که مدتهاست از پدرم رنجش بهدل دارم. در سرزمین اصلی چین بزرگ شدم و آنچه را که به وضوح بهخاطر داشتم این بود که پدرم چقدر مادرم را با خشونت کتک میزد و با ما بدرفتاری میکرد. بعد از اینکه من و مادرم تزکیه در دافا را شروع کردیم، پدرم اغلب با ما مداخله میکرد، به ویژه پس از آنکه حزب کمونیست چین در سال 1999 آزار شاگردان دافا را آغاز کرد. او حتی سعی کرد من و مادرم را مجبور کند که تزکیه دافا را رها کنیم.
در حالی که من در بازداشت غیرقانونی بودم مادرم فوت کرد. مرگ او تأثیری عمیق بر قلبم گذاشت. فکر میکردم مداخله پدرم تا حدی مسئول اتفاقاتی است که برای مادرم افتاده است. در نتیجه، در قلبم کینه عمیقی نسبت به او داشتم. حتی پس از سالها زندگی در خارج از کشور، هنوز پدرم را بهطور ناخودآگاه رد میکردم و نمیخواستم زیاد با او ارتباطی داشته باشم.
وضعیت سلامتی او در سالهای اخیر رو به زوال رفته است و هر بار که با او تلفنی صحبت میکردم، فقط حقیقت را با لحنی دستوری و با کمی دلسوزی برایش روشن میکردم و به او گفتم «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» را تکرار کند من به او گفتم امیدوارم بتواند به دافا پایبند باشد تا بتواند از آن بهره ببرد، اما حرفهایم تأثیر بسیار کمی داشت.
در اوایل سال جاری، یکی از اعضای خانواده که با پدرم زندگی میکند برایم ایمیلی ارسال کرد و به من گفت بیماری پارکینسون پدرم زندگی روزمره او را بهطور جدی تحت تأثیر قرار داده است و پرسید آیا میتوانم داروهای بهتری برای درمان او در ایالات متحده پیدا کنم. طبق معمول به سادگی پاسخ دادم: این کار را انجام خواهم داد، اما دو عبارتی که به او گفتم تکرار کند بهترین درمان است.
وقتی در گذشته به این شیوه پاسخ میدادم، هرگز احساس ناراحتی نمیکردم و هرگز به طور جدی دنبال دارو برای او نمیگشتم. همیشه فکر میکردم: دافا بهترین است و این دو عبارت ارزشمند میتوانند تأثیری ویژه ایجاد کنند. جستجوی داروهای دیگر چه فایدهای دارد. اگر به حرف من گوش نمیدهی، پس با حزب شرور برو... اما این بار احساس کردم که اشکالی در رفتارم وجود دارد - نسبت به پدرم نیکخواهی نداشتم! حتی اگر غریبهای بود که از من کمک میخواست اینگونه جواب نمیدادم!
استاد بیان کردند:
«البته، در تزکیه در بین جامعه مردم عادی، باید به والدین خود احترام بگذاریم و فرزندانمان را تربیت کنیم . در هر شرایطی، باید با دیگران خوب و با مردم مهربان باشیم، چه رسد به اعضای خادوادهمان. ما باید با همه به یکسان رفتار کنیم، با والدین و فرزندانمان خوب باشیم و همیشه رعایت حال دیگران را بکنیم. چنین قلبی خودخواه نیست، بلکه قلبی نیکخواه است- آن نیکخواهی است» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
ناگهان متوجه شدم که نهتنها به پدرم احساس نیکخواهی نداشتهام، بلکه از او نیز کینه به دل گرفتهام و وابستگی به محافظت از خود را دارم. کمکم شروع به تجدید نظر دربارۀ پدرم کردم. متوجه شدم که پدرم واقعاً با دافا مخالف نیست، همانطور که به خاطر دارم او یکبار به من گفت: «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.»
او بهعنوان فردی عادی فقط نگران تحت آزار و شکنجه قرار گرفتن توسط حکچ بود. بنابراین هرازگاهی بهخاطر محافظت از خود رفتار نادرستی نشان میداد. اگر مداخله و فشار خارجی وجود نداشت، او میتوانست موجودی ارزشمند و قابل احترام با سرشت مهربان باشد. ناگهان احساس پشیمانی عمیقی کردم که در طول این سالها بهدلیل رنجش و عقاید و تصورات غلط خود، نتوانستهام حقیقت را از قلبم برای پدرم روشن کنم. در عین حال، خیلی سپاسگزار بودم که استاد کمکم کردند تا از طریق اصول فا به خود واقعیام پی ببرم، تا بتوانم تشخیص دهم که کینه، خودخواهی و عقاید و تصورات اشتباه همه بخشی از خود غیرواقعی اکتسابیام هستند. از نظر من، فرآیند ازبرکردن فا مانند فرایند کندن پوسته خود غیرواقعی و یافتن خود واقعی است.
نتیجه
استاد از شما بهخاطر نیکخواهی و نجاتتان سپاسگزارم! بسیار مفتخرم که وقتی دافا در حال گسترش است مرید دافا شدم و عهد و پیمان ماقبل تاریخ خود را برای کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذیشعور به انجام برسانم. هر روزی را که استاد با فداکاری عظیمیشان به ما بخشیدهاند، بسیار ارج مینهم. همچنین از اینکه توانستم در آن دانشگاه به تحصیل ادامه دهم بسیار متشکرم.
صبح زود شب سال نو چینی در 11فوریه امسال، در رؤیایی دیدم که به همراه بسیاری از مریدان دافا به دیدار استاد رفتم. وقتی استاد نزدیکم آمدند، پرسیدند: «چیزی دارم که میخواهم به تو یاد بدهم، آیا دوست داری از من یاد بگیری؟» بدون تردید با صدای بلند جواب دادم. «بله میخواهم!»
استاد از شما سپاسگزارم
همتمرینکنندگان از شما سپاسگزارم!
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی است.