(Minghui.org) در 9ژانویه2022 تمرینکنندگان فالون دافا از تائویان، سینههو، میائولی و مناطق دیگر تایوان یک کنفرانس تبادل تجربه برگزار کردند. آنها تجربیات خود هنگام روشنگری حقیقت را مورد بحث قرار دادند. آنها امیدوار بودند که از یکدیگر بیاموزند، خودشان را بهخوبی تزکیه کنند و مردم بیشتری را نجات دهند.
در 9ژانویه2022 تمرینکنندگان فالون دافا از تائویان، سینههو، میائولی و مناطق دیگر تایوان یک کنفرانس تبادل تجربه برگزار کردند.
چین لیان بیش از 10 سال است که از طریق اینترنت روشنگری حقیقت میکند. پس از اینکه به تیم تلفنی برای تماس با مردم در چین ملحق شد، فرصتهای تزکیۀ جدیدی داشت و همچنین با سختیهایی در محیط خانوادهاش مواجه شد.
خانوادۀ او یک تعمیرگاه ماشین دارند. او در نگهداری تعمیرگاه به خانواده کمک میکند. همسرش هنگام تعمیر ماشینها گاهی صداهای بلندی ایجاد میکند. دو نوۀ دختریاش نیز در تعمیرگاه میدوند و بازی میکنند. چن لیان هنگام مشارکت در روشنگری حقیقت بر چالشهای بسیاری از این دست غلبه کرد.
یک روز وقتی همسرش مشغول تعمیر ماشینی بود، پمپ با صدای بلند روشن شد. او میترسید که فردی که با او صحبت میکند صدایش را بهوضوح نشنود، بنابراین بلندتر صحبت کرد. آن مرد به آرامی گوش کرد و سپس به چین لیان گفت که عضو حزب کمونیست چین (حکچ) است. او موافقت کرد که از عضویت حزب خارج شود و سپس پرسید: «آیا نمیدانستی که من در جلسۀ حزب هستم؟ چرا این موقع با من تماس گرفتی؟» چین لیان گفت: «برای آرامش ذهنیات.» آن مرد از او تشکر کرد.
در زمان دیگری یکی از اعضای حکچ به محض اینکه تلفن را پاسخ داد گفت که سرش خیلی شلوغ است و دائماً به چین لیان میگفت که عجله کند. چین لیان گفت: «شما دائماً به من تأکید میکنید که عجله کنم و آن مرا عصبی میکند.»
آن مرد گفت: «ناراحت نباش. فقط با عجله حرف بزن.» وقتی صحبت چین لیان تمام شد، آن مرد با خوشحالی گفت: «من یک عضو حزب هستم. لطفاً به من کمک کنید که از عضویت حکچ خارج شوم.»
فرد دیگری که به تماس تلفنی چین لیان پاسخ داد گفت: «من یک عضو ارشد حزب هستم. میخواهم از عضویت حزب خارج شوم.» وقتی چین لیان به او کمک کرد از حزب خارج شود، او در ویچت چنین پیامی برایش فرستاد: «دروغ گفتم. من عضو حزب نیستم.»
چین لیان دوباره با او تماس گرفت و گفت: «از زمان به قدرت رسیدن حکچ در چین، 80 میلیون نفر براثر آزار و شکنجه کشته شدهاند. حکچ حتی برای کسب سود برداشت اعضای بدن از تمرینکنندگان فالون دافا را زمانی که هنوز زنده هستند انجام میدهد. حزب جنایات بیشماری انجام داده است. اگر مردم از عضویت حزب خارج نشوند، آنها مسئول جنایات حزب خواهند بود. وقتی زلزله، سیل یا طاعون میآید، چرا برخی از افراد ایمن میمانند اما سایرین میمیرند؟ بهخاطر اینکه مردم خوب توسط موجودات الهی مراقبت میشوند.»
«اینها را به شما میگویم زیرا آرزو میکنم که شما از این فجایع در امان باشید و آیندهای ایمن داشته باشید. امروز شما، من و موجودات الهی را فریب دادید. آیا آنها میتوانند از شما مراقبت کنند؟ آیا ایمن خواهید بود؟» آن مرد گفت که اشتباه کرده است و عذرخواهی کرد.
چین لیان مجدداً از او پرسید که آیا به عضویت حکچ درآمده است. مرد گفت که عضو پیشگامان جوان کمونیست است. چین لیان به او کمک کرد که از عضویت آن خارج شود. مرد از او تشکر کرد و گفت که از کمکش ممنون است.
بائویوی 72ساله هرگز با کامیپوتر کار نکرده بود و قبل از اینکه به تلاش برای روشنگری حقیقت بپیوندد، نمیتوانست حروف انگلیسی را بخواند. وقتی تمرینکنندگان در پلتفرم او را تشویق کردند که عقاید و تصورات خود را درهم شکند و استفاده از کامپیوتر را یاد بگیرد، تحت تأثیر راهنمایی صبورانۀ آنها قرار گرفت. آنها با صبر و حوصله به او کمک کردند و او نهایتاً توانست خودش با کامپیوتر کار کند. او نیز افراد زیادی در چین را ترغیب کرد که از عضویت حکچ و سازمانهایش خارج شوند.
بائویو متذکر شد که نکته اصلی کمتر خوابیدن، مطالعۀ کوشای فا، ازبر کردن فا برای پاکسازی خودش و حفظ شینشینگش بود، درنتیجه توصیه کردنش به مردم برای خروج از حکچ بهخوبی پیش میرفت.
مِی لین دربارۀ کنار گذاشتن بیقراریاش در روشنگری حقیقت صحبت کرد. او با پذیرفتن پیشنهادات همتمرینکنندگان سه کلمۀ «آرام، تدریجی و گرد» را روی میزش قرار داد که به خودش یادآوری کند که صبورانه روشنگری حقیقت را انجام دهد. او گفت که این همچنین برای یادآوری به خودش بود که غرورش را کنار بگذارد و بدون قیدوشرط با همتمرینکنندگان همکاری کند.
اخیراً او به این درک رسید که وضعیت تزکیهاش و اینکه آیا شینشینگش را بهبود بخشیده است بازتابی در میزان مؤثر بودن روشنگری حقیقتش است. وقتی وضعیتش خوب نیست، افراد کمی از عضویت حکچ خارج میشوند. مِی لین گفت که اگر برخی از افرادی که با آنها تماس میگیرد قبول نکنند که از حکچ و سازمانهایش خارج شوند، او فوراً درک میکند که آن به دلیل کاستیهای خودش است. او فعالانه خودش را براساس فا اصلاح میکند و در جستجوی آن افکارش است که مطابق با فا نیست. در روند روشنگری حقیقت، خودش را نیز بهبود میبخشد.
پِی فِن هنگام صحبت دربارۀ تجربیات اخیر تزکیهاش گفت: «به تمرینکنندگان ویتنامی بهبود مهارتهای زبان چینی را آموزش میدهم تا تمرینکنندگان بیشتری بتوانند مستقیماً روشنگری حقیقت را انجام دهند. درظاهر فداکاری میکنم، اما درواقع آنها به بهبود تزکیۀ من و بهانجام رساندن عهد و پیمانم برای نجات مردم کمک میکنند.»
پِی فِن گفت که مدتی قبل کارش به خوبی پیش نمیرفت و حقوقش نصف شد. او نگران بود و به فکر تغییر شغل بود. اما فکر کرد که ممکن است برنامۀ کاریاش تغییر کند و زمان کمتری برای روشنگری حقیقت داشته باشد. او تصمیم گرفت که در کار فعلیاش سختکوشتر شود.
پِی فِن در ذهنش به استاد گفت: «لطفاً به من کمک کنید که شرایطی برای روشنگری حقیقت داشته باشم.» کمی بعد هزینۀ آسایشگاه مادرش از بیش از 20هزار یوآن به فقط بیش از 3000 یوآن در ماه کاهش یافت که بار مالی پِی فِن را به شدت کاهش داد.
او به فکر تأسیس یک مهدکودک بود تا بتواند درآمد بیشتری داشته باشد. یک روز پرستاری که از مادرش مراقبت میکرد تماس گرفت و گفت: «ممکن است مادرت نیاز به بستری در بیمارستان داشته باشد. ما وضعیتش را مشاهده میکنیم. بیمارستان پر است و او در انتظار یک تخت خالی است.»
پِی فِن فوراً به درون نگاه کرد و با خودش فکر کرد: «چرا مادرم فوراً اینطور شد؟ استاد محیط را طوری تنظیم کردند که بتوانم مردم را نجات دهم، نه اینکه درآمد بیشتری داشته باشم. باید خودم را اصلاح کنم و کوشا باشم!» او بر نجات مردم و آنچه تمرینکنندگان باید انجام دهند تمرکز کرد. چند روز بعد پرستار به او گفت: «اکنون وضعیت مادرت پایدار است. نیازی به بستری شدن نیست.»
سادگی و کوشا بودن تمرینکنندگان ویتنامی حقیقتاً پِی فِن را تحت تأثیر قرار داد، چراکه آنها در یادگیری زبان چینی برای روشنگری حقیقت بر سختیها غلبه کردند. او گفت: «من مخصوصاً احساس میکنم که تمرینکنندگان ویتنامی ساده و کوشا هستند. آنها زبان دیگری را برای نجات مردم یاد میگیرند. باید بیشترین تلاش خود را صرف کنم تا به آنها آموزش دهم.»
در یک گروه آنلاین گفتگو، پِی فِن با یک تمرینکنندۀ ویتنامی تماسهای تلفنی را انجام میداد. آنها به نوبت تماس میگرفتند. آن شب پِی فِن به سه نفر توصیه کرد که از عضویت حکچ و سازمانهایش خارج شوند.
به محض اینکه تمرینکنندۀ ویتنامی شروع به صحبت کردن کرد، شنونده با لحنی تحقیرآمیز گفت: «زبان ماندارینت خیلی ضعیف است. نمیفهمم چه میگویی.» او تلفن را قطع کرد.
پس از اینکه فرد مخاطب تلفنی چند بار پشت سرهم تماس را قطع کرد، تمرینکنندۀ ویتنامی ناامید نشد، بلکه تماسهای بیشتری برقرار کرد. پس از یک یا دو هفته، آنها توانستند به افراد بیشتر و بیشتری توصیه کنند که از عضویت در حکچ و سازمانهایش خارج شوند.
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.