(Minghui.org) درود، استاد! درود، همتمرینکنندگان!
برای بیش از یک دهه، تیم انگلیسی رادیو مینگهویی هر هفته پادکستهای تبادل تجربه و خبری تولید میکند. تلاش مجدانه و مداوم تمرینکنندگان، برنامههای پادکست انگلیسی را بهعنوان الگویی برای سایر برنامههای رادیویی غیرچینی ایجاد کرد.
حدود شش ماه پیش به تیم رادیو مینگهویی انگلیسی پیوستم، بدون اینکه چیزی درباره پادکست یا پروژه بدانم. با راهنمایی استاد و کمک همتمرینکنندگان، از آن زمان مسئولیت هماهنگی پروژه را برعهده گرفتم. در ادامه برخی از تجربیات من در این پروژه آورده شده است.
پذیرش نظم و ترتیب استاد
من بسیار ساکت و درونگرا هستم. در زندگی روزمره ترجیح میدهم جلبتوجه نکنم و به تنهایی کار کنم. بنابراین وقتی هماهنگکننده اصلی رادیو مینگهویی از من خواست که تیم رادیویی انگلیسی را هماهنگ کنم، اولین پاسخ من رد این موقعیت بود. گفتم که هیچ تجربه قبلی در زمینه رادیو ندارم و هرگز هیچ پروژه بلندمدت دافا را هماهنگی نکرده بودم. با این وجود، او از من خواست که در این مورد تجدیدنظر کنم.
سالهاست که بخشی از تیم انگلیسی مینگهویی (EMH) بودهام و مقالاتی را ترجمه و بازنویسی کردهام. در طول سالها از این مقالات بسیار بهره بردهام و احساس افتخار میکنم که بخشی از گروه هستم؛ اما، همچنین از انجام این کار احساس ازخودراضیبودن در من ایجاد شده است. گاهی اوقات، یک مقاله کاملاً شبیه مقاله دیگر بهنظر میرسد.
استاد بیان کردند:
«سفر تزکیه چیزی نیست جز روند دائمی رهاکردن وابستگیهای بشری.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
میدانستم که وابستگیام به راحتی باید از بین برود. وقتی با سرپرست تیمم درباره این فرصت صحبت کردم، او بسیار حمایت کرد. بنابراین بدون اینکه اطلاعات زیادی درباره پروژه داشته باشم، تصمیم گرفتم مسئولیت آن را بر عهده بگیرم.
گاهی اوقات هنوز نمیتوانم باور کنم که با آن موافقت کردم. برای من کاملاً نامناسب بود که به انجام کاری بپردازم که با آن آشنایی ندارم. اما در آن زمان فقط احساس کردم که این کار درستی است. فکر میکنم، عمیقاً میدانستم که استاد این فرصت را برایم فراهم کرده است تا در تزکیهام پیشرفت بیشتری داشته باشم.
«استاد کمک زیادی به شما میکنند»
مأموریت رادیو مینگهویی همیشه این بوده است که برای مخاطبان ما اخبار و ماجراهایی درباره فالون دافا پخش کند. اما انتخاب مقاله و تبدیل آن به پادکست، و سپس انتشار آن در پلتفرمهای مختلف، و در وبسایت مینگهویی، آنطور که من تصور میکردم ساده نیست.
یاد گرفتم که گویندگی یک مهارت حرفهای است. برای اینکه ماجراها جذاب و درکشان بدون مشکل باشد، راوی باید مهارتهای خود را توسعه دهد، درست همانطور که برای نویسنده خوبی بودن باید مهارتهای نوشتاری را توسعه داد. پخشکنندگان حرفهای از تکنیکهای تنفس و تمرینات صوتی برای تقویت مهارتهای خود استفاده میکنند. همچنین یاد گرفتم که تولید و انتشار پادکست مراحل زیادی را طی میکند. به بیان ساده، کار و منابع بسیار بیشتری از آنچه فکر میکردم میخواهد.
ما نیاز به جذب راوی، ویراستار و تهیهکننده داشتیم. از اینکه کجا این افراد را پیدا کنم غافل بودم. پس از اینکه هماهنگکنندگان تیم انگلیسی مینگهویی یک آگهی استخدام دادند، چند پاسخ دریافت کردم. اما طولی نکشید که شروع به دریافت نام افراد متقاضی از راویان فعلی و سایر تمرینکنندگان کردم.
همانطور که با هر فرد تازهکار صحبت میکردم، دیدم که چگونه تجربیات و سوابقش آنها را به این پروژه سوق داده است. به نظر میرسد که بسیاری از مقدمات مدتها قبل انجام شده است.
وقتی به یک ویراستار نیاز داشتیم، مترجمی دختر دانشجویش را توصیه کرد. زمانی که به تهیهکننده نیاز داشتیم، تمرینکنندهای که در ابتدا میخواست روای باشد، با خوشحالی با تولید پادکست موافقت کرد. او اتفاقاً استودیوی خود را دارد و پیشینهای در پردازش صدا دارد.
هر بار که به فردی با مهارت خاصی نیاز داشتیم، آن شخص طوری ظاهر میشد که انگار برنامهریزی شده بود. یکی از تمرینکنندگان به من گفت: «استاد کمک زیادی به شما میکنند.»
داشتم به برنامههای مختلفی فکر میکردم که بتوانیم روزی تولید کنیم، و به فکر تولید پادکست موسیقی بودم. این ایده را به ذهنم سپردم تا در لیست کارهایم قرار دهم و فراموشش نکنم. دو روز بعد، ایمیلی از یکی از همتمرینکنندگان دریافت کردم که از ما میپرسید آیا میتوانیم پادکستی برای تبادل تجربه و آهنگی که توسط یک تمرینکننده استرالیایی برای روز جهانی فالون دافا نوشته شده است، تهیه کنیم. احساس میکردم یکی ذهنم را خواند و یک هدیه کریسمس به من داد.
در گذشته، به ترس وابستگی داشتم، بهویژه ترس از پذیرش مسئولیت. هیچ وقت دوست نداشتم در زندگیام تصمیم بگیرم، چه بزرگ و چه کوچک. حتی با وجود اینکه در ازبینبردن این وابستگی پیشرفتهایی داشتهام، مسئولیت هماهنگی یک پروژه همچنان بار سنگینی به نظر میرسد. چیزی که آن را قابل تحمل میکند، تمام کمک و تشویقی است که از همتمرینکنندگان دریافت میکنم و میدانم که استاد مراقب من هستند.
زمانی که برای اولین بار به این پروژه ملحق شدم، یک ویراستار ساعتها در روند تولید پادکست مرا راهنمایی کرد و بعداً بسیاری از اشتباهاتم را در انتشار پادکست در وبسایت برطرف کرد. یک راوی از تلویزیون انتیدی آموزش گویندگی بسیار مورد نیاز را ارائه کرد و مطالب آموزشی را کاملاً برای تیم ما تهیه کرد. همچنین مرتباً تشویق و بازخورد مثبت از همتمرینکنندگان، بهویژه اعضای تیممان دریافت میکنم.
قدردانی از همتمرینکنندگان و فرصتهایی برای کار با هم
تمرینکنندهای زمانی اظهار داشت که بسیاری از مقالات تبادل تجربه در تیم انگلیسی مینگهویی مشابه هستند و بهخوبی نوشته نشدهاند. به او توضیح دادم که مقالات چینی اصلی ممکن است توسط تمرینکنندگانی در چین نوشته شود که سطح تحصیلات بالایی ندارند و مترجمان نیز عمدتاً انگلیسی زبان نیستند. اگرچه در پس ذهنم فکر میکردم: «آیا میدانید که تمرینکنندگان ما برای ترجمه همه این مقالات و انتشار آنها برای خواندن همه مردم خارج از چین چقدر تلاش و چند ساعت کار کردهاند؟ آیا نمیتوانید قدردان این هم زحمات باشید؟»
بعداً متوجه شدم که اغلب فراموش میکنم قدردان تلاشهای دیگران باشم. برای مثال، یک راوی همان مقاله را شش یا هفت بار روی سه میکروفون مختلف ضبط کرده است تا بهترین ضبط را داشته باشد. یک ویراستار هر هفته ساعتها وقت صرف کوتاهکردن و تهیه متن برای پادکستهای خبری میکند.
علاوه بر این، بسیاری از تمرینکنندگان درباره تجربیات و احساسات مشابه نوشتهاند، چه خلاصشدن از بیماریها یا بهبود ویژگیهای اخلاقیشان، که بازتابی از تمرین همان فا و پیروی از همان استاد است. در چنین دنیای فاسد و پر از هرج و مرج، دافا هنوز مردم را از جهنم بیرون کشیده و دوباره آنها را به انسانهای با اخلاق و خوبی تبدیل میکند. آیا ما این را گرامی داشتهایم و سپاسگزار بودهایم؟ اگر دافا فقط میتواند برخی از افراد را خوب کند و ذهن آنها را بهبود بخشد، پس شاید این «تکراریبودن» نباشد، اما این چیزی نیست که استاد نیکخواه میخواهند ببیند (که فقط تعداد کمی از تمرینکنندگان بهره میبرند). آیا این کنجکاوی خودمان، تمایل به «خسته شدن» و منفعتطلبی بدون تلاش است که باعث میشود از «تکرار» بیزار باشیم؟
در مورد خودم، گاهی اوقات تلاشهای دیگران را نادیده میگرفتم و تمرکزم همیشه روی چیزهای دیگری بود که باید در پروژه بهبود یابد. بعد از فهمیدن این موضوع، کمکم به پیشرفتهای همه اعضای تیم توجه کردم. در ماجراهای روایتشده متوجه سرعت بیشتر، بیان واضحتر و روانتر شدم. متوجه کیفیت بهتر صدای پادکستها شدم. متوجه شدم که مقالات جالب و متنوعتری برای پادکستهای ما انتخاب و ویرایش میشوند.
در طول شش ماه گذشته درخصوص کار روی پروژه رادیو مینگهویی، درک بسیار عمیقتری از مسئولیتهای مریدان دافا پیدا کردم.
استاد بیان کردند:
«روند تزکیه شخصی و کمال شما در واقع بنا نهادن پایهای برای محافظت کردن فا و اعتبار بخشیدن شما به فا در آینده بود. زیرا شما باید شایستگیهای مشخصی داشته باشید، و باید درک و برداشت عمیقی از فا داشته باشید، همزمان، در روند تزکیه خودتان، باید کاملاً به استانداردی که قادر به رسیدن به آن هستید برسید. فقط آن وقت است که واقعاً میتوانید به فا اعتبار بخشید و آنچه را که یک مرید دافا در این لحظات بحرانی و وخیم باید انجام دهد، انجام دهید. بنابراین مسئولیتهای مریدان دافا فقط به خاطر کمال شخصی نیست، بلکه نجات دادن موجودات ذیشعور در حالی که به فا اعتبار میبخشید است - آن مأموریت تاریخی مرید دافا است، و این دلیل آن است که چرا مریدان دافا به راستی عالی و باشکوه هستند.» (سفر به شمال آمریکا برای آموزش فا)
بیش از هر زمان دیگری، مسئولیت عظیمی را که هر مرید دافا بر دوش دارد احساس میکنم؛ مسئولیت در قبال تزکیه خود، مسئولیت در قبال خانواده و جامعه؛ مسئولیت پروژههایی که شخص در آن درگیر است؛ مسئولیت در قبال مردم جهان و همه موجوداتی که به ما امید بستهاند.
سپاسگزارم استاد! متشکرم، همتمرینکنندگان!
(ارائه شده در کنفرانس به اشتراکگذاری تجربه تیمهای مینگهویی ۲۰۲۲)
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.