(Minghui.org)
61ساله هستم و فقط کمی بیش از یک سال پیش تمرین فالون دافا را شروع کردم. در حالی که در آستانه مرگ بودم استاد نجاتم دادند. ایشان زندگی جدیدی به من بخشیدند. میدانستم این تمرین، تمرینی معمولی نیست، بلکه بسیار خاص است. احساس میکردم خوشاقبالم که اکنون، در پایان دوره اصلاح فا، مرید استاد شدهام. زیبایی و قدرت فای بودا را نیز تجربه کردم. نمیتوانستم بیشتر از این خوشحال باشم، و واقعاً میخواهم قدردانیام را از استاد ابراز کنم و این مسئله را با همتمرینکنندگان در میان بگذارم که چگونه سرشت معجزهآسای دافا در زندگیام متجلی شد.
با توجه به محافظت استاد، بعد از جراحی دردی احساس نکردم
در نوامبر2019 دچار درد شدیدی شدم و به بیمارستان رفتم. پزشکان تشخیص دادند که به میاستنی گراویس مبتلا هستم و در قفسه سینهام یک تیموما وجود دارد. بعد از اینکه فهمیدم بیماریهایم چقدر جدی است، بسیار افسرده و بیقرار شدم و همچنان درد شدیدی داشتم. پزشک پیشنهاد داد برای برداشتن تیموما هرچه زودتر عمل جراحی انجام دهم. بهطرز وحشتناکی ترسیده، و عصبی بودم!
خواهرم تمرینکننده فالون دافا است. پس از اینکه از وضعیتم مطلع شد، به دیدارم آمد و سخنرانیهای ضبطشدۀ فای استاد و یک دستگاه پخش دیویدی برایم آورد. او گفت: «سخت نگیر. بهزودی خوب میشوی. بیا فا را با هم مطالعه کنیم. فقط دافا میتواند نجاتت دهد.» همچنین گفت عبارات «فالون دافا فوقالعاده است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری فوقالعاده است!» را تکرار کنم. همیشه معتقد بودم دافا خوب است. بنابراین، بدون تردید، قبول کردم و کاری را که گفت انجام دادم.
بعداً خواهرم گفت در روز جراحیام چند نفر از اقوام و دوستانم در سالن انتظار بیمارستان منتظر بودند من از اتاق عمل بیرون بیایم. خواهرم از همه آنها خواست این دو عبارت را تکرار کنند تا استاد به من کمک کنند و همهچیز بهخوبی پیش برود. عمل جراحی بسیار سریعتر از انتظارشان تمام شد و بسیار موفقیتآمیز بود.
بعد از جراحی به آیسییو منتقل شدم. حوالی نیمهشب که از بیهوشی درآمدم، گیج بودم. ناگهان دیدم گروهی از مردم روی دیوار روبرویم ظاهر شدند. وقتی دقیقتر نگاه کردم، فهمیدم آنها بودا هستند. بودای بزرگی در جلوی آنها بود که ردایی زرد به تن داشت و موهایش مجعد بود. او در وضعیت گل نیلوفر آبی، رو به من نشسته بود در حالی که کف دستش را بهحالت قائم قرار داده بود. فوقالعاده هیجانزده بودم. آن بوداها چه کسانی هستند؟ آیا آنها برای محافظت از من آمدهاند؟
یک بار دیگر که آن دو عبارت را تکرار میکردم آنها ظاهر شدند. فهمیدم که استاد از من محافظت میکنند و به من قدرت میبخشند و همچنین بدنم را اصلاح میکنند. بنابراین بههیچوجه دردی در ناحیه زخمم احساس نمیکردم، در حالی که هماتاقیهایم مجبور شده بودند در حین جراحی از تسکیندهندۀ درد استفاده کنند و همچنان آنقدر درد داشتند که گریه میکردند و فریاد میزدند. با این حال، من از هیچکدام از آنها استفاده نکردم و آن شب حالم خوب بود.
صبح روز بعد، پزشک معاینهام کرد. گفت وضعیتم خوب است و سپس مرا به بخش عادی منتقل کرد. وقتی خواهرم از این موضوع مطلع شد، گفت: «استاد مراقبت بودند. تو بدن قانون استاد را دیدی، بنابراین کیفیت مادرزادیات باید خیلی خوب باشد! این فرصت را از دست نده؛ وقتی به خانه رفتی تمرین دافا را شروع کن» و من موافقت کردم.
روز پنجم از بیمارستان مرخص شدم. وقتی پرستار لولههای ضخیمی را که در حین جراحی در بدنم قرار داده بودند برمیداشت، چیزی احساس نمیکردم. وقتی لولههای سایر بیماران را برمیداشتند، آنها فریاد میزدند. خواهرم میگفت که استاد درد را برایم تحمل کردند. متعاقباً مصمم شدم دافا را تزکیه کنم.
دافا قدرتش را نشان میدهد
بعد از اینکه به خانه رفتم، خواهرم نسخهای از جوآن فالون، متن اصلی فالون دافا، و دیویدی آموزش تمرینات استاد را برایم آورد. درست قبل از سال نو چینی بود. قبل از اینکه بتوانم در جلسات مطالعه فا شرکت کنم، پاندمی شروع شد. تحت قرنطینه، هیچکسی نمیتوانست خانهاش را ترک کند. در خانه دستگاه پخش دیویدی نداشتم که دیویدی را ببینم، بنابراین نمیتوانستم تمرینات را یاد بگیرم. فقط جوآن فالون را میخواندم.
بعد از رفتن به خانه بهخوبی عمل کردم. قبل از ترخیص، پزشک گفت تیمومایی که از بدنم خارج کردند در مرحله دوم بود، بنابراین باید پرتودرمانی نیز انجام دهم. در غیر این صورت، آن احتمالاً عود میکرد.
از آنجا که تازه شروع به مطالعه فا کرده بودم، درک خوبی از اصول فا نداشتم و نمیتوانستم وابستگیام را به بیماری رها کنم. بعد از شنیدن صحبتهای پزشک، اقدام به پرتودرمانی کردم، اما پس از یک ماه درمان، بهتر نشدم. وضعیتم بدتر شد ولی دلیلش را نمیدانستم.
وقتی از رویکرد فردی عادی استفاده میکردم، استاد چگونه میتوانستند همچنان از من مراقبت کنند؟ احساس میکردم بهشدت بیانرژی هستم و نمیتوانستم از تخت بلند شوم. سستی ماهیچههای صورتم نیز عود کرده بود و در بلعیدن غذا یا نوشیدن آب مشکل داشتم. با وجود اینکه شوهرم غذایم را بهصورت پوره درمیآورد، اما هنوز نمیتوانستم آن را قورت دهم. بالابردن سرم هم برایم خیلی سخت بود. شوهرم مجبور شد مرا به اورژانس ببرد. پزشک بعد از معاینهام میخواست مرا به خانه بازگرداند، زیرا درمان برایم بیفایده بود. با دیدن این جریان با پسرم تماس گرفتم تا توضیح دهم که این عواقبِ درمانم است.
وقتی استاد دیدند که روشن نشدهام، مرا به یاد خواهرم انداختند. درست همان موقع خواهرم هم به فکر من افتاد و با من تماس گرفت. او شنید که زمزمهکنان از او میپرسیدم: «میتوانی به اینجا بیایی؟» میدانست که حالم باید بدتر شده باشد، بنابراین بلافاصله با دستگاه پخش دیویدی به سراغم آمد.
فا را با من مطالعه کرد و همراه من افکار درست فرستاد. همچنین به من نشان داد چگونه تمرینات را انجام دهم. وقتی افکار درست میفرستادم، گفت: «لطفاً این فکر را در ذهن داشته باش: "از حالا به بعد، مرید استاد لی هنگجی هستم. ایشان مسئولیت کامل مرا بر عهده دارند، بنابراین هیچ موجود شیطانی جرئت نمیکند به من آسیب برساند!"» در آن زمان، در مطالعه فا و انجام تمرینات با مشکلات زیادی روبرو بودم. بعد از استراحت، فقط میتوانستم مدت کوتاهی مطالعه کنم. با این حال، تمام توانم را به کار میگرفتم که به بهترین نحو عمل کنم.
بعد از رفتن خواهرم، شروع به تماشای دیویدی آموزش تمرینات کردم. هنوز ضعیف بودم و نمیتوانستم بنشینم، بنابراین از تلفن همراهم برای ضبط دستورالعملهای تمرین استفاده کردم و سپس در حالی که روی تخت نشسته بودم آن را تماشا کردم. بعد از اینکه تمرینها را یاد گرفتم، میخواستم آنها را انجام دهم. اما بهمدت چند روز نه میتوانستم غذا بخورم و نه از تخت بیرون بیایم، چگونه میتوانستم تمرینات را انجام دهم؟ با این حال مصمم بودم تمرینات ایستاده را انجام دهم و همین کار را کردم! واقعاً معجزهآسا بود! با این فکر، موفق شدم چهار مجموعه تمرین را طی یک ساعت به پایان برسانم. خواهرشوهرم خیلی تعجب کرد و گفت: «باورکردنی نیست! آیا الآن حالت خوب نیست؟!»
واقعاً احساس میکردم بدنم سبک شده است، اما قادر به بلعیدن غذا نبودم. وقتی میدیدم نمیتوانم غذا بخورم و نمیتوانم سرم را بلند کنم، بسیار نگران میشدم. باید چکار میکردم؟ ناگهان به یاد حرف خواهرم افتادم: وقتی به مشکلات برخورد میکنی، از استاد کمک بخواه. باید عقیده و تصورم را تغییر دهم و با این مشکل مانند فردی عادی رفتار نکنم. درست است! الآن تمرینکننده هستم.
سپس به استاد گفتم: «استاد، اکنون مرید شما هستم. میخواهم همهچیز را به شما بسپارم. ممکن است به شاگردتان کمک کنید غذا بخورد تا قدرت انجام تمرینات را داشته باشم؟» با گفتن این جملات، صدای «تَرَکی» را در گلویم شنیدم. سپس حالت مسدودبودن از بین رفت. همچنین توانستم سرم را بلند کنم. خیلی زود، غذایم را تمام کردم. آنقدر تحتتأثیر قرار گرفته بودم که از شدت هیجان به گریه افتادم. فریاد زدم: «استاد کمک کردند غذایم را تمام کنم. متشکرم استاد! فالون دافا فوقالعاده است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری فوقالعاده است!» مدام و مدام فریاد میزدم.
شوهرم در اتاق دیگری بود. بعد از اینکه متوجه شد چه اتفاقی افتاده، او نیز به گریه افتاد. گفت: «درود استاد! فالون دافا فوقالعاده است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری فوقالعاده است!» خواهرشوهرم هم آنجا بود. او نیز به گریه افتاد و با هیجان از استاد تشکر کرد.
احساس میکردم نور بودای استاد خانهام را احاطه کرده است. برای مدتی هیچیک از ما نمیتوانستیم آرام باشیم و تحسین بیکرانی را نسبت به استاد و دافا احساس میکردیم. این تجربه عزمم را نیز برای تزکیه در دافا تقویت کرد. بیمارستان نمیتواند تمرینکنندگان را درمان کند، بلکه فقط وضعیت را بدتر میکند. فقط دافا میتواند مشکل را از ریشه حل کند، بهطوری که بتوانم فردی سالم باشم و دوباره در دافا متولد شوم. مطمئناً این مسیر را تا انتها بدون هیچ تردیدی طی خواهم کرد.
روشنگری حقیقت برای نجات موجودات ذیشعور
از آن به بعد، زندگیام کمکم به حالت عادی بازگشت. فا را مطالعه میکردم، تمرینها را انجام میدادم و بیوقفه افکار درست میفرستادم. روزبهروز سالمتر و قویتر میشدم و هر روز شاداب بودم. پس از شش ماه، من، خواهرم و شوهرش جلسات مطالعه گروهی فا را راهاندازی کردیم. سه بار در هفته فا را مطالعه میکردیم. شوهرم اغلب همراه من به سخنرانیهای ضبطشده استاد گوش میداد و مقالات تبادل تجربه را در وبسایت مینگهویی میخواند. خیلی از تزکیهام حمایت میکرد.
خواهرم هر روز صبح بیرون میرفت تا حقیقت را برای مردم روشن کند. بعدازظهر، با ما فا را مطالعه و تبادل تجربه میکرد. با هم به درون نگاه میکردیم. هر زمان بیرون بودم و با کسی برخورد میکردم که رابطهای تقدیری با من داشت، حقیقت را برایش روشن میکردم. گاهی نیز نشانهای یادبود دافا را توزیع میکردم و با بهاشتراکگذاشتن تجربیات شخصیام با مردم، به زیبایی و سرشت خارقالعاده دافا اعتبار میبخشیدم.
همچنین به بیمارستان رفتم تا پزشکانی را که درمانم کرده بودند ببینم و نیز سایر بیمارانی را که در آنجا با آنها آشنا شده بودم و هنوز در بیمارستان بودند. به آنها گفتم چگونه از طریق تمرین دافا بیماریهایم بهطور کامل بهبود یافت. آنها واقعاً شوکه شدند، زیرا میدانستند هیچ درمانی برای میاستنی گراویس وجود ندارد. به آنها گفتم پس از تمرین دافا که بهترین درمان برای شفای بیماری و تندرستی است، بهبود یافتم. به آنها یادآوری کردم که تکرار خالصانه عبارت «فالون دافا فوقالعاده است!» تأثیرات معجزهآمیزی خواهد داشت.
اخیراً افراد زیادی برای جشن تولد پدرشوهرم به خانهمان آمدند. در میان آنها، بسیاری با این هدف آمدند که ببینند حال من چطور است. به آنها گفتم که چگونه بهبود یافتهام. بعضی سرشان را تکان میدادند. برخی گفتند واقعاً باورکردنی نیست. برخی نیز با هیجان فریاد زدند: «فالون دافاشگفتانگیز است!» بسیاری از آنها میدانستند الحادی که حزب کمونیست چینِ (ح.ک.چ) شرور ترویجش داده دروغ است، در حالی که دافا مورد بیانصافی قرار گرفته، و ح.ک.چ بهشدت شیطانی است! ح.ک.چ هر روز از دروغهایش برای فریبدادن مردم مهربان چین استفاده میکند. پس از اینکه اقوام و دوستانمان حقیقت را فهمیدند، تصمیم گرفتند از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شوند و آیندهای روشن را برای خود رقم زدند.
از این بابت خیلی خوشحال شدم و از استاد تشکر کردم که این فرصت را برایم فراهم کردند تا مردم را نجات دهم و به دافا اعتبار ببخشم. تمام تلاشم را میکنم که سه کار را انجام دهم.
فالون دافا معنای واقعی زندگی را به من آموخت. هر روز احساس رضایت و خوشحالی دارم. همچنین فهمیدم که مردم در طول تناسخهای مختلف، مرتکب کارهای بد زیادی شدند و به همین دلیل شخص باید رنج بکشد و کارمایش را بازپرداخت کند. در تزکیهام در آینده، به بهبود شینشینگم ادامه میدهم، انواع امیال و وابستگیهای مردم عادی را از بین میبرم، جذب دافا میشوم، مرید واقعی دافا خواهم بود و انتظارات استاد و موجودات ذیشعور را برآورده میکنم و آنها را ناامید نمیکنم.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.