(Minghui.org) من پزشک هستم. پس از بازنشستگی از بیمارستان، کلینیکی کوچک را افتتاح کردم برای ارائۀ خدمات به بیمارانی که توانایی پرداخت هزینۀ بیمارستانهای بزرگ را ندارند. از آنجا که کلینیکم اعتبار زیادی پیدا کرده و هزینههایش بسیار مقرونبهصرفه است، در بین کارگران کمدرآمد و کارگران خارج از شهر بسیار محبوب است. همیشه جریانی دائمی از مردم در کلینیکم رفتوآمد میکنند.
تمرین فالون دافارا در سال 2004 شروع کردم. اصول دافا را دنبال و از هر فرصتی برای روشنگری حقایق دافا و آزار و شکنجه برای مردم استفاده و ترغیبشان میکنم حزب کمونیست چین (حکچ) و دو سازمان کوچکتر آن را ترک کنند. همچنین به بیمارانم میگویم عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را خالصانه تکرار کنند تا مورد برکت و محافظت قرار گیرند. بسیاری از بیماران به توصیههایم توجه کردهاند و مورد برکت قرار گرفتهاند.
خانوادهای در بخش محل زندگیام بودند که بدون توجه به اینکه چه کسی مریض بود برای معالجه نزد من میآمدند. ضمن معالجه، حقیقت را برای همۀ اعضای خانوادهشان روشن کردم. دو سال پیش، دختران خانواده از من خواستند برای معاینۀ مادر 83سالهشان که به ناراحتی معده مبتلا بود و نمیتوانست غذا بخورد، به منزلشان بروم. مادر مسنشان را معاینه کردم. او در سمت چپ معدهاش تودهای داشت که طول و عرضش حدوداً هشت و شش سانتیمتر بود. پس از اینکه چند سرم به او وصل کردم حالش بهتر شد و توانست غذا بخورد.
یک سال بعد، دخترانش از من خواستند دوباره مادرشان را ببینم. علائم مشابه قبل بود. متوجه شدم که تودۀ معدهاش بزرگتر شده است. عرضش حدود هشت سانتیمتر و طولش بیش از ده سانتیمتر شده بود. دربارۀ توده به دخترانش گفتم. همگی وحشت کرده بودند. آنها بهتازگی تنها برادر خود را بهخاطر سرطان معده از دست داده بودند. از من پرسیدند که آیا مادرشان هم به سرطان معده مبتلا است؟ در پاسخ گفتم که باید در بیمارستان معاینه شود.
همۀ آنها بابت مادرشان که عذاب میکشید بسیار نگران بودند. به آنها گفتم که وحشت نکنند و توصیه کردم عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را خالصانه تکرار کنند. پرسیدند: «آیا تأثیر دارد؟» گفتم بسیاری از مبتلایان به سرطان و سایر بیماریهای جدی پس از تکرار این عبارات بهبود یافتند. آنها شروع کردند همراه من، کلمه به کلمه تکرار کنند و بعد از مدتی حال مادرشان کمی بهتر شد. سپس خداحافظی کردم و بیرون آمدم.
آنها در ساعات اولیۀ روز بعد به بیمارستان رفتند. مادرشان تحت معاینات زیادی ازجمله سیتی و سونوگرافی قرار گرفت. پس از آماده شدن نتایج آزمایشها، پزشک دوباره معدۀ مادرشان را معاینه کرد و توده از بین رفته بود! کجا رفته بود؟ باورکردنی نبود! پزشک نتوانست دلیلش را توضیح دهد و به مادرشان گفت که حالش خوب است و میتواند به خانه برود.
دخترانش ناگهان متوجه چیزی شدند. با من تماس گرفتند و با هیجان گفتند که عبارات فرخنده شگفتانگیز است. توده ناپدید و حتی پزشک هم متحیر شده است. برایشان خیلی خوشحال شدم و گفتم از استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا، تشکر کنند. این استاد لی بودند که مادرشان را نجات دادند. آنها با صدای بلند از پشت تلفن گفتند: «استاد دافا، سپاسگزاریم! استاد لی، متشکریم!»
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.