(Minghui.org) آرتریت روماتوئید، که چند سال پیش به آن مبتلا شدم، یک بیماری دردناک است. دستها و پاهایم بیحس بودند و درد میکردند و بعد از تغییر شکل اندامها و مفاصلم به سختی میتوانستم راه بروم.
میدانستم که برای رهایی از وابستگیهایم باید به درون نگاه کنم. رقابت، حسادت، در طلب بودن، ترس، خودنمایی، شور و اشتیاق بیش از حد و غیره را پیدا کردم. اما، وضعیتم بهتر نشد.
یک شب وقتی از خواب بیدار شدم و ناگهان به یاد مرحوم پدرم افتادم. بعد از فوت مادرم با بیوهای در همسایگی ما ازدواج کرد و زندگی جدیدی را با هم شروع کردند. همسر جدید او مشکلات زیادی را در خانواده ما ایجاد کرد و آرامش خانۀ ما را از بین برد. پدرم انگار آدم دیگری شده بود و توجهی به اتفاقات خانه نداشت.
یک بار نامادریمان مخفیانه وسایل خانه را دزدید، اما پدرم، من و شوهرم را مقصر دانست. بعد از دعوای شدید، نامادریام با نفرین ما در مقابل تصویر الهۀ اجاق حواس همه را پرت کرد تا خطاهایش را بپوشاند. تحمل رفتار او بسیار سخت بود و زندگی در چنین محیط پرتنش و فشار را تقریباً غیرقابل تحمل میکرد. ما اغلب گریه میکردیم و از هر دوی آنها عصبانی بودیم.
اگر فالون دافا را تمرین نکرده بودم، هرگز آنها را نمیبخشیدم.
نگاه به درون
تا آن شب، هرگز در مواجهه با مسائل خانوادگیام عمیقاً به درون نگاه نکرده بودم. خاطرات ناخوشایند مرا به یاد تمام مواقعی انداخت که به ما صدمه زدند و در حق ما بیانصافی کردند. من از منظر آنها به وضعیت نگاه کردم، اما همچنان رنجش داشتم و معتقد بودم که حق با من است.
در حقیقت، سخنان و رفتار من در میان آن اختلافات از فا منحرف شد. تلافی کردم و من هم آنها را آزار دادم.
با درک همه اینها، در نهایت از دیدگاه متفاوتی برای ارزیابی خودم استفاده کردم. تشخیص دادم که مطابق با الزامات فا رفتار نکردم. من خودم را قربانی میدانستم و از کلام و اعمال ناپسندم که ناشی از رنجش بود، غافل شده بودم. رفتار بدم این درگیریها را تشدید کرد.
در نظر گرفتن دیگران
شروع کردم به بررسی اوضاع از منظر مرحوم پدر و نامادریام. حتماً خیلی سخت بوده که همسرشان را از دست بدهند و بعد دوباره ازدواج کنند. بدون فکر کردن عمیق، وضعیت را در ظاهر قضاوت کردم. وقتی اختلافاتی پیش می آمد، اغلب چیزها را بر اساس تصورات خودم در نظر میگرفتم و هرگز نمیدانستم که آنها چه احساسی دارند. من همچنان فکر میکردم که همه چیز غیرمنصفانه است و حتی بیشتر عصبانی میشدم.
وقتی متوجه شدم اشتباه من در عدم نگاه به درون و نداشتن تزکیه محکم است، با تأسف گریه کردم که اینقدر طول کشید تا مشکلم را تشخیص دهم. از پدر و نامادری مرحومم صمیمانه عذرخواهی و از ایشان طلب بخشش کردم. من همچنین به روابط کارمایی در خانوادهام فکر کردم.
از منظر تزکیه، زندگی مردم تحت تأثیر روابط پیچیده تاریخی آنهاست. اگرچه پدر و نامادری مرحومم به ما آسیب رساندند و کار را برایمان سخت کردند، اما این میتوانست ناشی از روابط کارمایی باشد. ممکن است در زندگیهای قبلیام به آنها آسیب بیشتری وارد کرده باشم.
با این وجود، مردم باید از والدین خود برای تربیتشان سپاسگزار باشند. اگر پدر و نامادریام زنده بودند، از نو شروع میکردم و مسائل را از منظر آنها در نظر میگرفتم. با قلبی پاک و مهربان با آنها همدردی میکردم و در سالهای پیریشان از آنها حمایت میکردم.
درمان آرتریت پس از رفع رنجش
بعد از اینکه دیدگاهم را در مورد پدر و نامادریام تغییر دادم، ناگهان در میدان بُعدی سرشار از نیکخواهی و آرامش غوطهور شدم. از درون و بیرون احساس راحتی و گرمی کردم. قلبم مملو از آسایش، آرامش و سکون شد، چیزی که قبلاً هرگز تجربه نکرده بودم.
کینه من نسبت به پدرم فوراً از بین رفت - و همینطور علائم روماتیسم مفصلی. دست و پاهایم بهخوبی بهبود یافتند.
از آنجا که من واقعاً آرزو داشتم تزکیه کنم، معتقدم استاد کمکم کردند تا این اختلافات خانوادگی را بهخاطر بیاورم تا بتوانم رنجشم را برطرف و مشکلات درازمدتم را حل کنم. سپس قدرت جادویی نگاه به درون و مهربانی واقعی را تجربه کردم.
اصلاح باشکوه فا به زودی قدرت عظیمش را نشان خواهد داد. زمان باقی مانده بسیار باارزش است. بهعنوان تمرینکنندگان فالون دافا، باید تلاش خود را برای انجام این سه کار، نجات افراد بیشتر و انجام مأموریتمان دو چندان کنیم.
اگر کارها را بهخوبی انجام دهیم، استاد از نتایج راضی خواهند بود.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.