(Minghui.org) وقتی در دبیرستان تحصیل میکردم، روزی یکی از اقواممان را دیدم که در پارکی مشغول انجام نوعی تمرین چیگونگ بود. شخصی به من گفت این تمرین تو را ملزم نمیکند که همیشه تمرینات را انجام دهی، زیرا آن بهطور شبانهروزی تو را تزکیه میکند. بنابراین فکر کردم که فالون دافا تمرین خوبی است و شروع به یادگیریاش کردم. چیزی درباره تزکیه نمیدانستم، اما فکر میکردم که دافا باید تمرینی در سطح بالا باشد. فقط میخواستم آن را انجام دهم!
وقتی در کالج تحصیل میکردم، چند تن از معلمها و همکلاسیهایم را دیدم که در مقابل سالن بدنسازی تمرینات فالون دافا را انجام میدادند. پس از شروع آزار و شکنجه، مدرسه به همه گفت که اظهاریهای افتراآمیز درباره فالون دافا را امضا کنند. شنیدم معلمی که در کتابخانه کار میکرد و نیز معلم کامپیوتری که به من درس میداد دستگیر شدند. همچنین شنیدم که دانشجویان دانشگاه چینگهوا که دافا را تمرین میکردند، شکنجه شدند.
در آن زمان عقاید و تصورات بشری عادی خیلی زیادی نداشتم و فکر میکردم که حتی اگر شکنجهای مشابه شکنجه آن دانشجویان را متحمل شوم، باز هم از امضای اظهاریه انکار دافا اجتناب میکنم. از من خواسته شد با ناظر کلاس و مشاوران بخش صحبت کنم. پس از صحبت با آنها از امضای هرگونه اظهاریهای اجتناب کردم و هیچ چیز منفیای درباره دافا نگفتم. پس از عبور از میان همه اینها، هیچچیز بدی برایم اتفاق نیفتاد.
استاد لی بیان کردند:
«تمام شما در حال حاضر از اصل ایجاد متقابل و بازداری متقابل آگاه هستید. اگر شما نترسید، عاملی که باعث میشود بترسید از هستی باز خواهد ایستاد.» («آخرین وابستگی(هایتان) را از بین ببرید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
مادرم بهمنظور درخواست اجرای عدالت برای فالون دافا به پکن رفت. پس از بازگشت، در یک مرکز بازپروری معتادین به مواد مخدر بازداشت و سپس به اردوگاه کار اجباری ماسانجیا منتقل شد. مسیری طولانی را از میان مناطق ناآشنا طی میکردم تا به آن اردوگاه برسم. از هر طریق ممکن استفاده میکردم تا سخنرانیهای استاد را به دست مادرم برسانم. تا به امروز، آن مناظرِ بین راه را به یاد دارم. در آن زمان، نمیدانستم چرا مکانی که با چنان زیباییای احاطه شده است اینقدر شرارتبار است؟ ساختمانهای مسکونیای در اطراف اردوگاه برای خانوادههای افراد شاغل در آنجا وجود داشت. نمیدانستم چگونه نگهبانان میتوانند کارهایی را انجام دهند که اینقدر غیرانسانی است؟
پس از فارغالتحصیلی از کالج، در حالی که در نمایشگاه کار بهدنبال شغلی میگشتم، فشاری نامرئی را احساس کردم، حتی قدرت ایستادن نداشتم. با این حال، با کمک استاد، سرانجام در یک شرکت صنعتی پیشرو شغلی پیدا کردم، در حالی که شرکت اتاق و میز کاری هم در اختیارم قرار میداد.
استاد بیان کردند:
«من از تمام سختیهای مریدانم آگاه هستم. حقیقت این است که من بیشتر از آنچه شما خودتان را گرامی میدارید، گرامیتان میدارم.» («آخرین وابستگی(هایتان) را از بین ببرید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
گاهی، وقتی به عقاید و تصورات عادی خود وابسته هستیم و حتی میخواهیم تسلیم شویم، استاد هرگز رهایمان نمیکنند.
در طول سالهایی که مادرم در اردوگاه کار اجباری حبس بود، هنوز این فرصت را داشتم که همراه سایر تمرینکنندگان تمرینات را انجام دهم، گرچه تعداد دفعاتش کمتر بود. یک بار تمرینکنندهای به من گفت که دافا را بهطور جدی تزکیه نمیکنم. فکر کردم دارد مرا متهم میکند، اما پاسخی ندادم.
استاد بیان کردند:
«معمولاً وقتی شخصی تزکیه را شروع میکند، میخواهد آن را ادامه دهد. هرکسی سرشت بودایی و قلبی برای تزکیه دارد. ازاینرو بسیاری از تمرینکنندگان بعد از یادگیری آن، در طول زندگیشان تزکیه میکنند. حتی اگر فرد نتواند در تزکیه موفق شود یا فا را کسب کند، قلبی برای دنبال کردن دائو دارد و همیشه میخواهد آن را تزکیه کند.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
وقتی دوباره این پاراگراف از فا را مطالعه کردم، اولین واکنشم این بود که شاید کوشا نباشم، اما تزکیه را رها نمیکنم. این تجربه تأثیر عمیقی بر من گذاشت. اگر بهخاطر تمرینکنندهای که صریح صحبت میکرد، نبود احتمالاً متوجه نمیشدم که زندگیام از دافا جداییناپذیر است. نمیخواستم عقب بمانم.
مادرم در سال 2005 از اردوگاه کار اجباری آزاد شد. من از کارم استعفا دادم، به خانه برگشتم و در همان نزدیکی شغلی پیدا کردم. محیطی میخواستم که بتوانم دافا را با مادرم تمرین کنم. قدرت فا با هیچچیزی تعویضپذیر نیست. مادرم گفت که پس از بازگشت به خانه کتابهای دافا را نخواهد خواند، اما پس از خواندن برخی از سخنرانیهای استاد، بلافاصله به مسیر تزکیه بازگشت.
در شغل جدیدم فرازونشیبهایی داشتم. یکی از همکاران مرا به رئیس شرکت گزارش داد، زیرا در محل کار حقایق را برای کارکنان روشن میکردم، که منجر به اخراجم شد. قبل از اینکه برای شغل دیگری به مصاحبه بروم، در طول مسیر مطالب اطلاعرسانی دافا را با قلبی پاک توزیع کردم. مصاحبه بهخوبی پیش رفت و به شغل تدریس در دانشگاه مشغول شدم.
دانشگاه از من خواسته بود که برای معاینه جسمی به بیمارستان مشخصی بروم. از کودکی به هپاتیت ب مبتلا بودم و داروهای مختلفی مصرف کرده بودم، اما پس از تمرین فالون دافا بهطور طبیعی مصرفشان را کنار گذاشتم. اگرچه نتیجه معاینه هنوز ابتلا به هپاتیت ب را نشان میداد، توانستم بهطور معمول کار کنم.
وقتی دانشگاه معاینه جسمی دیگری را برنامهریزی کرد، همچنان نگران بودم، اما سپس با خودم فکر کردم که مریدان دافا بیماری ندارند، بنابراین هیچ ویروسی در بدنم وجود ندارد. وقتی نتایج حاضر شد، من سالمترین کارمند دفترم بودم. هیچ نشانهای از هپاتیت ب وجود نداشت.
بیش از ده سال است که دارو مصرف نکردهام و درخواست مرخصی استعلاجی هم نکردهام. وقتی چند بار ازبین بردن کارمای بیماری را تجربه کردم، یا مداخلهای رخ میداد، آنها را جدی نمیگرفتم و طبق معمول به سر کار میرفتم. همه اینها بهخاطر قدرت دافا بود.
وقتی تازه تمرین فالون دافا را شروع کرده بودم، بهطور مرتب فا را مطالعه نمیکردم یا تمرینات را انجام نمیدادم. وقتی محیطی برای مطالعه فا و تزکیه ایجاد شد، بهآرامی دیگران را دنبال کردم. برای مدتی فکر میکردم که باید فا را از بر کنم، بنابراین شروع کردم هر روز یک صفحه را از بر کنم. اولین بار توانستم جوآن فالون را ظرف یک سال از بر کنم.
از آنجا که تمرینها را بهطور مرتب انجام نمیدادم، از اول ژانویه امسال متعهد شدم که هر روز هم فا را از بر کنم و هم تمرینها را انجام دهم. اگر به هر دلیلی هر یک از اینها را انجام نمیدادم، زمانی برای جبرانشان پیدا میکردم. امسال تاکنون، حتی یک روز را هم برای ازبر کردن فا یا انجام تمرینات از دست ندادهام.
مطالعه فا پایه و اساس تزکیه است. فقط زمانی که اصول فا را درک کنم خواهم دانست که چگونه تزکیه کنم. وقتی بخش فا درباره حسادت را میخواندم، باور داشتم که حسود نیستم. فقط بعداً متوجه شدم که حسادتم بسیار قوی است.
ما به زمان نیاز داریم تا از هر لایه بٌعدی عبور کنیم، که هریک از آنها الزامات متفاوتی برای بهبود شینشینگ ما دارند. همچنین باید دائماً خودمان را براساس فا بررسی کنیم و یادآوریهای مهربانانه همتمرینکنندگان را جدی بگیریم. همچنین میخواهم از وبسایت مینگهویی برای ارائه یک محیط تبادل تجربه ناب تشکر کنم. گاهی احساس میکردم که میتوانم چیزها را بهسرعت درک کنم، بنابراین اغلب به دیده تحقیر به سایر تمرینکنندگان نگاه میکردم. با این حال، پس از خواندن مقالات تبادل تجربه در وبسایت مینگهویی، متوجه شدم که این جلوهای از حسادتم هست؛ باید متواضع میبودم.
در چین امروز، محیط دانشگاه بسیار پیچیده است. برخی از معلمان بهمنظور رقابت برای کسب رتبه، در بیان تواناییهای خود اغراق میکنند و اغلب مرتکب تقلب میشوند. وقتی معلمانی که در کلاس به دانشجویان دروغ میگفتند، ترفیع میگرفتند و عناوین بسیار حرفهای کسب میکردند و اغلب به دیگران تهمت میزدند، ناراحت میشدم. اکنون میدانم که آنها کمکم میکردند که تزکیه کنم. چگونه میتوانستم از آنها دلخور باشم؟
وقتی شینشینگم بهبود یافت، محیط نیز بر این اساس تغییر کرد. معلمی که با من رقابت میکرد به جای دیگری منتقل شد و رئیسی که با من دشمنی داشت کاملاً تغییر کرد. حالا معلمان پیشکسوت مدرسه رفتار دوستانهای با من داشتند و معلمان جدید نیز به من احترام میگذاشتند. همهچیز را استاد نظم و ترتیب میدادند. هر چیزی رخ دهد، باید طبق گفته استاد کارها را انجام دهم:
«برای یک تزکیهکننده، نگاه کردن به درون یک ابزار جادویی است.» («آموزش فا در کنفرانس بینالمللی فای واشنگتن دیسی 2009»)
یک روز مطلع شدم که نوزاد یکی از همکارانم که تازه به دنیا آمده بود بیماریای جدی دارد و زنده نمیماند. همکارم که تازه مادر شده بود نمیتوانست این واقعیت را قبول کند و بسیار ناراحت بود. من و مادرم به دیدارش رفتیم، حقیقت دافا را به او گفتیم و برایش توضیح دادیم که چرا باید حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را ترک کند، و نشان یادبود دافا و نسخهای از جوآن فالون را به او دادیم. او و مادرش نیز موافقت کردند از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شوند. او کمی بعد دوباره باردار شد و نوزاد سالمی به دنیا آورد. اکنون سایر والدین و معلمان در مهدکودک، اغلب کودکش را تحسین میکنند. همه اینها واقعاً برکات دافا برای افرادی است که حقیقت را درک میکنند.
کالجها و دانشگاهها در چین کنترل شدیدی بر اینترنت در محوطه دانشگاه دارند. برخی از معلمان شنیدند که من نرمافزاری برای عبور از فایروال اینترنت دارم و از من خواستند آن را در اختیارشان قرار دهم. سایر معلمان دیویدیهای شن یون را از من خواستند. دانشجویی هیجانزده فریاد زد که معلمش دروغهای ح.ک.چ را باور نمیکند و پس از عبور از فایروال چین، از وبسایت دافا دیدن کرد.
روشنگری حقیقت نیز روند تزکیه است. برخی از مردم ممکن است بترسند که خروج از ح.ک.چ منافع شخصیشان را تحت تأثیر قرار دهد، در حالی که برخی دیگر ما را سرزنش میکنند و سخنان ناخوشایندی بر زبان میآورند. با نگاهی به گذشته، میدانم که بسیاری از مشکلاتم ناشی از عقاید و تصورات بشریام بود. وقتی کسی پشت تلفن سرزنشم میکرد، اغلب با او دعوا میکردم. بعداً متوجه شدم وابستگیام به رقابت است که باعث میشود طرف مقابل چنین رفتاری داشته باشد.
تمرینکنندگان دافا امیدوارند که همه مردم بتوانند نجات یابند. اما ما باید خود را بهخوبی تزکیه کنیم تا بتوانیم در نجات مردم به استاد کمک کنیم.
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.