فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

پای آسیب دیده در نهایت درمان شد

23 سپتامبر 2022 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.orgدر اواسط ماه مه2020، من و شوهرم به خانه خواهرش رفتیم. در حین گفتگو، یک پشه سیاه بزرگ پرواز کرد و بازوی چپم را نیش زد. با دیدن برآمدگی قرمز متورم، خواهر شوهرم با عجله مقداری مایع اسانس گل روی محل گزیدگی پاشید. به گفته او، پشه‌هایی که با پنهان شدن در خانه‌ها از فصل زمستان جان سالم به در می‌برند، می‌توانند از طریق نیش خود سم خاصی را به انسان منتقل کنند. به او اطمینان دادم: «خواهر، نیازی به مایع اسانس گل نیست. جای گزیدگی خیلی زود ناپدید می‌شود.» همان وقت متوجه شدم که پشه روی پای چپم نیز برآمدگی قرمز رنگی به جا گذاشته است. همینطور که صحبت می‌کردیم، بدون این که توجهی به آن داشته باشم، مایع اضافی اسانس گل را از دست و پایم پاک کردم.

صبح روز بعد، برآمدگی قرمز روی بازویم فروکش کرده بود. اما گزیدگی روی پایم بزرگتر و شدت خارش نیز بیشتر شده بود. هر چه بیشتر آن را می‌خاراندم بیشتر احساس خارش می‌کردم. لکه‌های قرمز کوچک در سراسر سطح آن ناحیه برآمده و متورم پراکنده شد. لکه‌های ملتهب روی پوستم پخش شد، تا جایی که ساق پایم را تا 10 سانتی‌متر احاطه کرد، لکه‌ها در نهایت به رنگ قهوه‌ای خاکستری در آمدند. خارش به‌طور مداوم وجود داشت و مخصوصاً بلافاصله پس از حمام غیرقابل‌تحمل بود.

به سبب قصور در رعایت استانداردهای لازم برای یک تمرین‌کننده دافا از خودم بیزار شده بودم. با اینکه می‌دانستم نباید آن را بخارانم، برای تسکین خارش روی نواحی ملتهب دست می‌کشیدم. هر وقت با شدت آن را لمس می‌کردم، از جوش‌ها چرک بیرون می‌زد. بعداً، پیش از لمس آن، ناحیه را با لایه‌هایی از دستمال کاغذی پوشاندم. فقط دو، سه بار دست زدن به آن کافی بود که دستمال کاغذی کاملاً به چرک آغشته شود. این روش در عین دردناک بودن، در تسکین خارش و بهبود من موثر بود. چرک بوی بدی می‌داد به‌طوری که هر وقت مدیتیشن انجام می‌دادم بوی آن را حس می‌کردم.

وقتی داشتم این درمان را روی پایم انجام می‌دادم، نوه چهار ساله‌ام مرا دید و پرسید: «مادربزرگ، چرا پایت را نوازش می‌کنی؟» وقتی به او گفتم این کار باعث می‌شود احساس خارشم تسکین یابد، او گفت: «اوه، در پایت کارما وجود دارد. به آن بگو برود، اگر گوش نکرد، با کتک زدن او را وادار به فرار کن.» سپس دستان کوچکش را دراز کرد و گفت: «مادر بزرگ، بگذار کمکت کنم تا آن را بزنی و دورش کنی.» از ترس مسری بودن چرک و اینکه دانه‌های چرکی را به او منتقل کنم، به سرعت جلوی او را گرفتم که پایم را لمس نکند.

شوهرم قبلاً افرادی را با علائم من دیده بود. او به من گفت که مردم محلی آن را «پای پوسیده کهنه» می‌نامند و ناحیه آسیب‌دیده تا زمانی که به استخوان برسد گسترش می‌یابد. او توصیه کرد که برای درمان به بیمارستان مراجعه کنم، اما من نپذیرفتم. نوه چهار ساله‌‌ام به من یادآوری کرد که این به وضوح نشانه از بین رفتن کارما است، در حالی که من فکر می‌کردم وضعیتم فقط ناشی از گزش پشه‌ای سمی است. اگر چرک واقعاً سمی بود، ناحیه آسیب‌دیده به بقیه پایم سرایت می‌کرد. حتی بدون تحریک جوش‌ها، آن ناحیه دائماً چرک ترشح کرده و جوراب‌هایم را کاملاً خیس می‌کرد. عینک مطالعه‌ام را به چشم زدم و ناحیه ملتهب را با دقت بیشتری بررسی کردم. در کمال تعجب، حباب‌های هوای کوچکی را در داخل جوش دیدم. استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، سعی داشتند بدنم را از شر این گاز سمی خلاص کنند. اما من متوجه این موضوع نشده بودم و روی بهبود شین‌شینگم کار نکرده بودم. بدون این کار، استاد چگونه می‌توانند به من کمک کنند؟

استاد سه بار مرا از مرگ نجات داده بودند. ایشان بیماری سخت مرا درمان کرده بودند، پس از آن در دو تصادف رانندگی جانم را نجات دادند. با این همه کار که برایم انجام دادند، چه دلیلی داشتم که به استاد و دافا شک کنم؟ با بازگشت دوباره ایمانم، مصمم بودم که این رنج کوچک را تحمل کنم و درک و سطحم را ارتقا دهم.

از آن روز به بعد دیگر زیاد به وضعیتم فکر نکردم. وقتی خارش پریشانم می‌کرد، مطالعه می‌کردم و فا را می‌خواندم . وقتی خارش آنقدر شدید می‌شد که تمرکزم را مختل می‌کرد، پاهایم را می‌کوبیدم و به مطالعه فا ادامه می‌دادم. هر وقت در خواندن اشتباه می‌کردم، از نو هر قسمت را دنبال می‌کردم و مطمئن می‌شدم که کلمه به کلمه آن را درست خوانده‌ام. از لمس گزیدگی با دست خودداری کرده و خودم را مجبور می‌کردم که آن را نادیده بگیرم. در عوض، تمام تمرکز و انرژی‌ام را به مطالعه فا اختصاص می‌دادم.

چند روز بعد، شوهرم به من یادآوری کرد: «اگر به بیمارستان نروی، پایت بهتر نمی‌شود. الان به آنجا می‌برمت، آن را به زور بیرون نکش. هیچ سودی برایت نخواهد داشت.» پاسخ دادم: «پایم در حال بهبود یافتن است. چند روز است که به آن دست نزده‌ام.» شوهرم اصرار داشت که ناحیه آسیب دیده را ببیند. به آرامی لبه شلوارم را بالا زدم تا به او نشان دهم. او شگفت‌زده شد. واقعاً بهبود یافته است. چطور به این سرعت خوب شد؟» به او گفتم استاد مرا شفا داده‌اند.

شوهرم مرا باور کرد، زیرا او هم به نوبه خود از قدرت فالون دافا بهره برده بود. سال‌ها پیش، در مقطعی حساس که حجم کارش بیش از حد سنگین بود، دچار آپاندیسیت شد. مشتریان زیادی برای دریافت کالا درخواست‌های فوری داده بودند و او زمانی برای انجام عمل جراحی نداشت. به او توصیه کردم که از استاد کمک بخواهد و بعد از اینکه کارهایش حل و فصل شد، می‌تواند برای جراحی به بیمارستان مراجعه کند. به او توصیه کردم که دو عبارت «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» را تکرار کند. شوهرم این عبارات را تا زمانی که خوابش برد مجدانه تکرار کرد. وقتی از خواب بیدار شد، درد از بین رفته بود. بیش از ده سال گذشته است، اما درد دیگر هیچ وقت عود نکرد. شوهرم اغلب در جمع می‌گفت: «فالون دافا خوب است! خانواده من برکت یافته‌اند زیرا همسرم فالون گونگ را تمرین می‌کند.»

در واقع، در تمام این مدت به پایم بی‌توجه بودم. وقتی به شوهرم پاهایم را نشان دادم، خودم نیز از تعجب زبانم بند آمده بود. چگونه در عرض چند روز تا این حد بهبود یافته بود؟ پوست ساق پایم روشن و براق شده بود. در آن ناحیه هیچ اثری از جای زخم و پوست خراب یا مرده نبود. واقعاً شگفت‌انگیز است!

دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.