(Minghui.org) من و مادرم در ابتدای سال 2007 تمرین فالون دافا را آغاز کردیم. استاد نیکخواه خانوادهمان را برکت بخشیده و مورد محافظت قرار دادهاند.
شوهرم فالون دافا را تمرین نمیکند، اما از من حمایت میکند. او سالم است و شغل ثابتی دارد. پسرم از سن کم فا را مطالعه میکرد و تمرینات را با ما انجام میداد. دافا به او خرد عطا کرد. او به دانشگاه مورد علاقهاش رفت و در رشته مورد علاقهاش تحصیل کرد.
بسیاری از بستگانم که از حقایق پشت آزار و شکنجه آگاهی یافتند و عبارات فرخنده «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را بیان کردند، نیز برکت یافتند. میخواهم یکی از این ماجراها را به اشتراک بگذارم.
برادرزادهام و همسرش به تازگی صاحب پسری شدهاند. آنها یک دختر هم دارند. شادی خانواده زیاد طول نکشید چرا که خیلی زود مشخص شد که نوزاد تازه متولد شده به زردی و کم خونی شدید مبتلا شده است. در نخستین ماه زندگیاش او را مدام به بیمارستان میبردند. دکتر به آنها توصیه کرد که برای درمان به یک بیمارستان معتبر در شهر بزرگتری بروند.
مادر نوزاد را به شهر محل زندگی من آورد و با هم به بیمارستان بزرگی رفتیم. پس از معاینه، دکتر گفت که دچار همولیز نوزادی است و ممکن است نیاز به عوض کردن کامل خون باشد. بعد از بستری شدن نوزاد، مادرش در خانه من ماند.
مادرم که با من زندگی میکند، در گذشته با همسر برادرزادهام درباره دافا صحبت کرده بود و او از حزب کمونیست چین (حکچ) و سازمانهای جوانان آن خارج شده بود. اما شوهرش که در یکی از بخشهای اداره پلیس کار میکند، تا حد مرگ ترسیده بود و به او اجازه نمیداد که «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را در خانه تکرار کند.
من و مادرم این بار بیشتر از قبل تبلیغات افتراءآمیز حکچ علیه دافا را برای عروس برادرم افشا کردیم. به او گفتیم که فالون دافا درباره چیست و چگونه در سراسر جهان گسترش یافته است. همچنین درباره این که چگونه حکچ دافا و تمرینکنندگان آن را مورد آزار و شکنجه قرار داد و همچنین کمپینهای سیاسی پیشین علیه شهروندان چینی صحبت کردیم. در پایان، ماجراهایی را از افرادی که به خاطر حمایتشان از دافا برکاتی دریافت کردند، برای او تعریف کردیم. او این بار موضوع را کاملاً فهمید و آن شب شروع به تکرار عبارات «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» کرد.
صبح به ما گفت که پس از این که عبارات را بیش از ۵۰ بار در شب قبل تکرار کرد، به خوابی عمیق و آرام فرو رفت. مدت زیادی بود که به این خوبی نخوابیده بود. هنگامی که او اواخر همان روز برای دیدن پسرش رفت، دکتر به او گفت که کودک میتواند غذا بخورد و بخوابد اما سطح هموگلوبینش همچنان در حال پایین آمدن است. به او گفتم ناامید نشو و به تکرار عبارات خوشیمن ادامه بده.
روز سوم، بیمارستان به او گفت که آزمایشات خون پسرش بدون هیچ درمانی به حالت عادی بازگشته و میتواند مرخص شود.
آنها چند روز دیگر در خانه ما ماندند. حال نوزاد خیلی خوب شد و هم خودش و هم مادرش خیلی خوب خوابیدند.
به عروس برادرم گفتم این استاد دافا بود که پسرش را نجات داد و از او خواستم به برادرزادهام بگوید تا درباره فالون دافا و آزار و شکنجه بیشتر مطلع شود و اطمینان حاصل کند که در آزار و شکنجه دافا و تمرینکنندگان آن دخالتی ندارد. چند روز بعد برادرزادهام آمد تا همسر و پسرش را به خانه ببرد. او شاهد این معجزه بود و وقتی من و مادرم دوباره حقیقت را برای او روشن کردیم بسیار پذیرا شد.
دیدگاههای ارائه شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپی رایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی به طور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.