(Minghui.org) نکروز سر استخوان ران اغلب بهعنوان «سرطان لاعلاج» در نظر گرفته میشود، یک بیماری صعبالعلاج که بر استخوان ران، بزرگترین استخوان بدن که از لگن تا زانو کشیده میشود، تأثیر میگذارد. این وضعیت عمدتاً بهدلیل قطع یا آسیب خونرسانی به سر استخوان ران ایجاد میشود که ممکن است منجر به مرگ سلولهای استخوان و مغز استخوان و تغییرات ساختاری در استخوان شود.
طب مدرن نمیتواند استئونکروز سر استخوان ران را درمان کند. بیمارانی که در مراحل پایانی این عارضه هستند، عموماً درد شدیدی دارند و عضلات قسمت پایین ساق پا بهتدریج تحلیل میروند. برخی ممکن است محدودیت حرکت لگن، گامهای کوتاه لنگان و حتی فلجشدن را تجربه کنند. آنها اغلب وضعیت فلاکتباری دارند و در ناامیدی زندگی میکنند.
اما، برخی از بیماران، پس از تمرین فالون دافا، توانستند زنده بمانند و زندگی سالمی داشته باشند. برخی از بیماران فقط با تکرار مداوم و صمیمانه عبارت «فالون دافا خوب است، و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» درمان شدند.
(ادامه ازقسمت ۳)
نور سپیدهدم در تاریکی بدبختی
وقتی ۲۶ ساله بودم، بهدلیل آسیب قبلی در محل کار، دچار نکروز آسپتیک در سر فمور شدم. با وجود اینکه داروهای گیاهی مصرف کردم و طب سوزنی انجام دادم، اما هیچ چیز باعث بهبودی نشد.
پزشکی کششدرمانی را توصیه کرد. او برای صرفهجویی در هزینه، پیشنهاد داد که درمانها را در خانه انجام دهم. تصمیم گرفتیم آن را امتحان کنیم. در آن مدت در رختخواب دراز کشیدم درحالیکه همسرم از من و همه چیز مراقبت میکرد. بارها مخفیانه گریه کردم، به امید اینکه سریع بهبود پیدا کنم. اما، پس از دو ماه درمان، وضعیت بهبود نیافت.
یکی از پزشکان رادیوگرافی گرفت و گفت که فقط جراحی تعویض مفصل میتواند علائم مرا کاهش دهد. مفصل مصنوعی فقط پنج تا ۱۰ سال دوام میآورد، به این معنی که هر پنج یا ۱۰ سال یک بار نیاز به جراحی داشتم. همسرم با آن موافق نبود و گفت که برای درمان بهتر باید به پزشکان مختلف در شهرهای دیگر مراجعه کنیم. ما فقط در صورتی جراحی میکردیم که واقعاً راه دیگری وجود نداشت.
سپس درباره یک بیمارستان معروف استخوان شنیدیم. بهعنوان آخرین امید به آنجا رفتم و درمان ۱۰ ماهه را شروع کردم. هر روز داروهای گیاهی زیادی مصرف میکردم. سپس مشکلاتی در رودههایم ایجاد شد و درد مکرر و شدیدی داشتم. فکر کردم شاید به بیماری جدیدی مبتلا شدهام. آنقدر ترسیده بودم که جرئت ادامه مصرف داروی گیاهی را نداشتم.
رادیوگرافی دیگر نشان داد که گردن استخوان رانم پوسیده و تغییر شکل داده است. تمام امید بهبودی از بین رفت. نمیخواستم تحت هیچ درمان دیگری قرار بگیرم. و ازآنجاکه نمیتوانستم کار کنم یا از خانوادهام حمایت کنم، هیچ هدفی برای زندگیام وجود نداشت - فقط باعث میشدم دیگران بیشتر رنج ببرند. به خودکشی فکر کردم.
نمیخواستم والدین و همسرم نگرانم باشند، بنابراین وضعیت ناامیدکننده استخوانهایم را به آنها نگفتم. دروغ گفتم و به آنها گفتم که حالم خیلی بهتر است. عصاهایم را دور انداختم و وانمود کردم که حالم خوب است.
دیگر برایم اهمیتی نداشت که آیا نمایش وانمود به خوببودن من فشاری روی پاهایم میآورد یا نه. حتی گاهی خودم را به کار در مزرعه میکشاندم. هر قدمی که برمیداشتم، درد شدیدی روی پاهایم ایجاد میکرد، و نمیدانستم چقدر دیگر میتوانم این نمایش ناشیانه را ادامه دهم.
در پایان سال ۱۹۹۸، به اندازه کافی خوششانس بودم که تمرین فالون دافا را شروع کردم. انتظار نداشتم وضعیتم خوب شود. فقط احساس کردم که دافا خوب است و من خوششانس هستم که تا زمانی که هنوز زنده هستم چنین آموزههای عالی را مطالعه میکنم. حدود دو ماه بعد، یک روز متوجه شدم که دیگر پاهایم درد نمیکنند. پس از چند سال تحمل رنج و عذاب و از دست دادن امید به بهبودی، اکنون کاملاً بهبود یافتهام.
هیچ کلمهای نمیتوانست هیجان مرا بیان کند. از اعماق قلبم گریه کردم، «سپاسگزارم استاد لی، برای نجات من! سپاسگزارم که بدن سالمی به من دادید و خانوادهام را نجات دادید!»
فالون دافا به من این امکان را داد که با وضعیت فلاکتبارم وداع کنم. توانستم کار کنم، با انرژی بسیاری که بهسختی میتوانستم از همه آن استفاده کنم. تمام روستای من شاهد بهبودی معجزهآسایی بودند که توسط دافا به وجود آمد، و مردم یکی پس از دیگری شروع به کسب دافا کردند.
از نکروز تا راهرفتن روی هوا
خانم ژائو شیولان از استان جیلین، ۶۷ ساله، معلم بازنشسته دبیرستان است. او قبلاً دچار نکروز سر استخوان ران و سیاتیک بود. تقریباً در ۴۰ سالگی ناتوان شد و حتی در تابستان گرم مجبور بود شلوارهای ضخیم بپوشد. اگرچه او هم طب غربی و هم طب چینی و همچنین جراحی را امتحان کرد، بهنظر میرسید هیچ چیز به او کمک نکرد. و داروهایی که مصرف کرد، عوارض جانبی شدیدی برایش به همراه داشت.
یکی از همسایگان بعداً خانم ژائو را با فالون دافا آشنا کرد. خانم ژائو ابتدا با عصا به محل تمرین گروهی رفت. او بهتدریج توانست در وضعیت لوتوس کامل یعنی با هر دو پا به حالت ضربدر مدیتیشن کند و برای گردش در اطراف شهر دوچرخهسواری کند.
خانم ژائو گفت که از فالون دافا بسیار بهره برده است و به همین دلیل احساس کرد که باید به مردم بگوید که دولت با فالون گونگ به ناحق رفتار کرده است.
بهبودی شگفتانگیز پرستاری فلج
من پرستاری ۶۳ ساله هستم. از ۳۳ سالگی بدنم درگیر بیماریهای مختلفی بود.
در سال نوی چینی ۱۹۸۹، سمت راست بدنم فلج شد. بهطور مبهم حرف میزدم و در خوردن و آشامیدن مشکل داشتم. ماهیچههای اطراف چشم و دهانم بهطور غیرقابل کنترلی افتادگی پیدا کردند و شبیه کسی شدم که انگار سکته کرده است. مدام آب دهانم میچکید. بیشتر از همه درد شدیدی داشتم.
روی تخت بیمارستان محبوس بودم، در آنجا سیتی اسکن سایهای را به اندازه بلوط روی جدار لوب سمت راست مغزم نشان داد. به من گفتند که ممکن است تومور مغزی داشته باشم. تمام خانوادهام درخصوص وضعیت سلامتیام میترسیدند. متخصصان تشخیص دادند که مبتلا به اماس هستم و دوز بالایی از استروئیدها را برای درمان تجویز کردند.
بعد از ۱۰ ماه، وضعیتم ثابت شده بود، اما هنوز نمیتوانستم دست و پای راستم را حرکت دهم. بدتر از آن، فقط یک سال و نیم بعد به عارضه شدیدی مبتلا شدم: نکروز آسپتیک سر استخوان ران. ران چپم تغییر شکل داد.
پزشکان تشخیص خود را توضیح دادند و به من گفتند که فوراً استراحت کنم. به من گفته شد که اصلاً راه نروم، در غیر این صورت، باید چند عمل جراحی انجام دهم تا سر استخوان رانم با استخوان مصنوعی جایگزین شود.
با شنیدن این حرف احساس کردم که صاعقه به من خورد و فروپاشیدم. مدت زیادی گریه کردم. تقریباً جرئت ادامه زندگی را از دست دادم.
یک سری درمانهای طولانی را برای استخوان ران چپم آغاز کردم. در یک رژیم گیاهی روزانه شرکت کردم. شش بار در ماه، مجبور بودم تحت درمان کاهش فشار ران چپ قرار بگیرم. دکتر حتی سر استخوان ران مرا تحت هدایت اشعه ایکس سوراخ کرده و دارو را به باسنم تزریق کرد. این درمان به قدری دردناک بود که مجبور شدم تا ۳ روز بعد از عمل مسکن مصرف کنم.
و حتی بعد از مراجعه به همه این مکانها و صرف این همه هزینه برای درمان، هیچ تأثیری ندیدم. برای بیش از سه سال، دردی شدید داشتم.
سپس، با فالون دافا آشنا شدم. آموزههای استاد لی به من امید داد، مثل چراغی از نور که در این دریای رنج بر من تابید. بلافاصله تصمیم گرفتم که فالون دافا را تمرین کنم.
در همان شب، وقتی خواندن جوآن فالون را تمام کردم، ناگهان درد شدید غیرقابل تحملی در پشت و سینهام احساس کردم. از شدت درد از تختم روی زمین غلتیدم. دکتر کشیک آمد و طب سوزنی انجام داد و دو آمپول مسکن قوی به من تزریق کرد که فایدهای نداشت. صبح روز بعد، پزشک سونوگرافی انجام داد، اما هیچ مشکلی پیدا نکرد. ازآنجاکه چاره دیگری نداشتم، تصمیم گرفتم فقط دندانهایم را به هم فشار دهم و تحمل کنم.
شش روز این شکنجه را تحمل کردم. در روز هفتم، درد ناگهان قطع شد و احساس کردم فرد جدیدی هستم. در روز هشتم، انفجار مرموزی از قدرت، مرا تشویق کرد تا با دوچرخه به محل تمرین گروهی بروم. خودم بهسختی میتوانستم آن را باور کنم. بعداً متوجه شدم که استاد لی در آن شش روز بدنم را پاکسازی میکردند. از آن زمان، اعتماد به نفس و عزمم برای تمرین فالون دافا بسیار قویتر شده است.
من بارها و بارها جوآن فالون را خواندم. هر روز به محل تمرین گروهی میرفتم، چه هوا بارانی بود یا آفتابی. در هر کاری که انجام میدادم خودم را با استانداردهای دافا میسنجیدم و تلاش میکردم تا در مسیر تزکیه خود به جلو بروم.
یک سال و ده ماه بعد تکلمم خوب شد. از ماندن در بستر بیماری به دوچرخه سواری رسیدم. مچ پا و انگشتان پایم را میتوانستم سریع حرکت دهم و درد باسنم ناشی از بیماری استخوان ناپدید شد. اسکن بعدی تأیید کرد که سر استخوان رانم طبیعی شده است.
بالاخره از سرطان لاعلاجم خلاص شدم
طی تصادفی در ۲۸ سال پیش، استخوان رانم شکست و شریانها و رگهایم پاره شدند.
بهسرعت به بیمارستان منتقل شدم و نزدیک به هفت ساعت تحت عمل جراحی قرار گرفتم و ۳.۲ لیتر خون به من تزریق کردند.
قبل از ترخیص از بیمارستان، بهدلیل شکستگی قبلی که به موقع درمان نشده بود، نکروز آواسکولار آسپتیک در سر استخوان رانم تشخیص داده شد.
از وخامت این بیماری آگاه بودم. وقتی مرخص شدم، دکتر به من هشدار داد که ممکن است مجبور باشم تا آخر عمر با عصا راه بروم، زیرا این بیماری هنوز غیرقابل درمان است. حرفهای او اغلب در گوشم زنگ میزد.
من میانسال بودم و فرزندم مدرسه راهنمایی میرفت. با فکرکردن به موقعیتم مضطرب و بیقرار شدم. نمیتوانستم خوب بخورم یا بخوابم.
طولی نکشید که بیماریهای بیشتری شروع به ظهور کردند. دچار پیلونفریت حاد شدم، ادرارم خونی بود و تمام بدنم ورم کرد. موهایم ناگهان خاکستری شد و مثل شخصی ۶۰ ساله به نظر میرسیدم.
اگر تمام بار خانوادهام به دوش همسرم میافتاد، از زندگیام خجالت میکشیدم. بنابراین، داروهای زیادی مصرف کردم و از افراد زیادی برای درمان درخواست کردم. اما هر بار با امید رفتم و با ناامیدی برگشتم.
در ژوئیه۱۹۹۷، یکی از دوستان فالون دافا را به من معرفی کرد. دو بار اول که سعی کرد درباره آن با من صحبت کند، او را باور نکردم. بار سوم گفت که اگر بخواهم تمرین کنم میتوانم نزد او بروم و بعد از آن دیگر مرا متقاعد نمیکند. وقتی در آن زمان ابراز تمایل کردم که آن را امتحان کنم، او کتاب جوآن فالون را به من داد.
استاد بهمحض شروع تمرین بدنم را پاکسازی کردند. چند بار پدیده ازبینرفتن کارما را تجربه کردهام. هر بیماری در طول ازبینرفتن کارما تظاهرات متفاوتی خواهد داشت. برخی بهصورت علائم شدید ظاهر شدند و برخی دیگر بسیار خفیف بودند. اما من فقط به مطالعه فا و انجام تمرینات ادامه دادم.
بهتدریج دیگر به عصایم نیازی نداشتم و واقعاً احساس فوقالعاده عاری از بیماری را داشتم.
خانوادهام مغازه کوچکی داشتند که برای مشتریان گاز مایع پر میکرد. برای ارائه خدمات خوب به مشتریان، مخازن خالی را از مشتریان برمیداشتم و پس از پرشدن، مخازن را به آنها برمیگرداندم. یک مخزن پر حدود ۳۰کیلو وزن داشت. حتی یک مرد جوان ممکن است نتواند آن را به یکباره به طبقه ششم برساند. اما، من میتوانستم این کار را بدون تعریق انجام دهم.
در یک مورد، زمانی که برای انجام مأموریت بیرون بودم، به یکی از همکارانم برخورد کردم. او از وضعیت جسمانی من تعجب کرد و از من پرسید که چگونه و کجا پایم درمان شده است. درباره معجزه فالون دافا به او گفتم. فالون دافا نه تنها پای مرا درمان کرد، بلکه به حفظ سلامتیام نیز کمک کرد. او را با مسائل زیادی درباره دافا آشنا کردم و توضیح دادم که چرا حکچ فالون دافا را مورد آزار و اذیت قرار داده است.
او گفت: «فالون دافا شگفتانگیز است، و تو باید به تمرین ادامه دهی.»
(پایان.)
* * * * * * *
فالون دافا خارقالعاده و باشکوه است و قدرت عظیم آن هم در جهان ماکروسکوپی و هم در عالم میکروسکوپی متجلی میشود.
ماجراهایی که در این مقاله به تفصیل شرح داده شدند، فقط تجلی کوچکی از قدرت دافا در سطح جهان مادی است. درحالیکه دافا میتواند برکاتی را برای نوع بشر به ارمغان بیاورد، خارقالعاده بودن و شکوه دافا برای خدمت به هدفی بالاتر در نظر گرفته شده است: فراهم کردن راهی برای بازگشت مردم به مبدأ واقعی خود.
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.