(Minghui.org) بازارهای بزرگ جمعیت زیادی را به خود جذب میکنند، بنابراین سعی میکنم زمانم را طوری تنظیم کنم که اغلب بیرون بروم تا حقیقت آزار و شکنجه را به مردم بگویم و به استاد لی هنگجی (بنیانگذار دافا) کمک کنم موجودات ذیشعور را نجات دهند.
در آوریل۲۰۲۱، دیر به یک بازار رسیدم.شخصی را دیدم که برای کشیدن یک سهچرخه باری و یک دوچرخه دیگر تقلا میکرد.سعی کردم با او صحبت کنم، اما او از علائم دست استفاده میکرد. فکر کردم که ممکن است ازکارافتاده باشد، بنابراین پرسیدم که آیا میخواهد در هل دادن سهچرخه کمکش کنم. گرچه پیشنهاد کمک دادم، اما نگران بودم که وقتگیر باشد.
آن شخص همچنان از علائم دست استفاده و اشاره کرد که مایل است کمکش کنم سهچرخه را به کنار جاده ببرد تا مسیر سایر وسایل نقلیه را مسدود نکند.با اینکه واقعاً میخواستم با عجله به بازار بروم، بازهم کمکش کردم.
درحالیکه سهچرخه را به کنار جاده منتقل میکردم، او دوچرخه خود را حرکت داد و کنار آن پارک کرد.سپس لبخندی زد و با علامت دست تأییدم کرد.متوجه شدم که لولهای در گلویش فرو رفته است. بهنظر میرسید اخیراً جراحی کرده است.برایش متأسف شدم و گفتم نترس. گفتم: «مادرم خوب شد و ۱۷ سال بعد از عملش، زنده ماند.»بهنظر میرسید از حرفم خوشحال شده است.سپس گفتم که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن را ترک کند تا آیندهای روشن داشته باشد. وی لبخندی زد، با علامت دست تأییدم کرد و قبول کرد که حزب را ترک کند.
بعد از خداحافظی احساس شرمندگی کردم، چون بهخاطر خودخواهیام نزدیک بود این شخص دارای رابطه تقدیری را از دست بدهم. وقتی به بازار رسیدم، طبق معمول، تقریباً به همان تعداد همیشگی از مردم کمک کردم از حزب خارج شوند.
استاد لی بیان کردند:
«نجات مردم دقیقاً این است، نجات مردم، و اینکه دستچین میکردیم و انتخاب میکردیم مرحمتآمیز نمیبود.» («آموزش فا در کنفرانس فای بینالمللی نیویورک بزرگ ۲۰۰۹»)
هیچچیزی برای من تصادفی نیست، زیرا همهچیز توسط استاد نظم و ترتیب داده شده است.آیا این روندی از این نیست که خود را درحین روشنگری حقیقت تزکیه کنم؟وقتی هر گونه افکار خودخواهانه یا وابستگی به تأخیر ظاهر شود، باید آنها را از بین ببرم تا استاد را ناامید نکنم.هر چیزی که در سطح ظاهری درک میکنم واقعی نیست.حقیقت فقط زمانی ظاهر میشود که این عقاید و تصورات بشری را رها کنم، با همه نیکخواه باشم و خود را بهخوبی تزکیه کنم.