(Minghui.org) درود استاد! درود همتمرینکنندگان!
تمرین فالون دافا را در سال 1996 پس از دیدن یک آگهی در روزنامه، درمورد کلاسهای رایگان یادگیری تمرینات دافا، شروع کردم. همچنین این افتخار را داشتم که در اولین سخنرانی استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) در استرالیا شرکت کنم.
استاد بیان کردند:
«کسی از من سؤال کرد: "معلم، شما چیزهای بسیار زیادی به ما آموختهاید و چیزهای بسیار زیادی به ما دادهاید. چهچیزی میخواهید؟" گفتم: "هیچچیزی نمیخواهم. فقط آمدهام تا شما را نجات دهم. فقط میخواهم قلب شما خوب و پاک شود و بتوانید صعود کنید."» (سخنرانی در سیدنی)
این سخنان استاد عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار داد. در آن زمان رسماً تمرین دافا را شروع نکرده بودم. در قلبم فکر کردم: «میخواهم فرد بهتری باشم و مایلم که رشد کنم.» از آن زمان، تمرین دافا را شروع کردم.
با نگاهی به روند تزکیهام، بابت نیکخواهی استاد فوقالعاده سپاسگزارم. من بهعنوان فردی پر از کارما و وابستگی، فرازونشیبهایی داشتهام، اما در مسیر تزکیه هستم که دائماً مرا پاکسازی میکند و مرا بهسوی الوهیت سوق میدهد.
بخش 1. مسئولیت
پس از اینکه شن یون تور استرالیای خود را در سال 2007 آغاز کرد، تقریباً تمام زمان مرخصیام، پنج تا شش هفته در سال، را صرف تبلیغ شن یون در مراکز خرید کردم. شش سال پیش، پس از بازنشستگی، خودم را بهطور کامل وقف تبلیغ شن یون کردم. در روزهای اول، تجربه فروش نداشتم و انگلیسیام به اندازه کافی خوب نبود. اولین چیزی که باید بر آن غلبه میکردم ترس و عدم اعتمادبهنفسم بود. بهعنوان یک تمرینکننده فالون دافا، کاملاً معتقدم که شجاعت و اعتمادبهنفس باید از دافا و بهبود در تزکیه بیاید.
متوجه شدم که تأثیر تلاشهای ما برای روشنگری حقیقت و نجات مردم، ارتباط نزدیکی با وضعیت مطالعه فا و تزکیه ما دارد. بنابراین قبل از ترویج شن یون، ابتدا باید وضعیت تزکیهمان را اصلاح کنیم و مطالعه فای خود را تقویت کنیم. درعینحال باید برخی از مهارتهای فروش را از افراد عادی بیاموزیم، تواناییهای خود را در ارائه خدمات به مشتریان بهبود بخشیم و از ذهنیت داوطلبانه به ذهنیت حرفهای بودن در فروش برسیم.
وقتی در فروش بلیت در مراکز خرید بهخوبی عمل میکنیم، بازتابی از تلاش و همکاری کلی ماست. وقتی ضعیف عمل میکنیم، باید به این دلیل باشد که نیاز است در جنبههایی از تزکیهمان رشد کنیم. هنگام تبلیغ شن یون در مراکز خرید، تمام تلاشم را میکنم تا شن یون را به همه کسانی که رابطه تقدیری دارند معرفی کنم. حتی اگر آنها فوراً در غرفه بلیت نخرند، بازهم میخواهم برداشت خوبی از شن یون داشته باشند. برخی از مردم با خوشحالی نزد ما برمیگردند و میگویند که خودشان بلیت را بهصورت آنلاین خریدهاند.
این فرصت برای تبلیغ شن یون در مراکز خرید را گرامی میدارم. وقتی فرصت داشته باشم، برای ترویج شن یون به مناطق دیگر نیز میروم. سال گذشته آخرین ایستگاه تور استرالیا شهری در جنوب بود. ازآنجاکه میدانستم کمبود نیروی انسانی دارند، پس از ارتباط با تمرینکنندگان آنجا، پروازهایم را از قبل رزرو کردم. پس از اجرای شن یون در سیدنی، با هواپیما به آنجا رفتم تا در فعالیتهایشان برای ترویج شن یون به آنها بپیوندم. ازآنجاکه غرفههای مرکز خرید کوچک بودند و صندلی وجود نداشت، مجبور بودم هر هفت روز هفته، هشت نه ساعت در روز، سر پا بایستم. گاهی یک بار در هفته هنگام خریدهای آخر شب، وقتی افراد کافی وجود نداشت، مجبور میشدم بیش از 10 ساعت، برای سه هفته متوالی، سر پا بایستم. بدون قدرتبخشی از جانب استاد، انجام این کار برای فردی بالای 60 سال بسیار دشوار خواهد بود.
با توجه به تلاش کلی و همکاری همه تمرینکنندگان، بهمدت دو هفته در یکی از مراکز خریدِ برتر بودیم. یکی از مشتریان مسن از خدمات ما بسیار راضی بود و سه دسته گل برای ما خرید. او گفت که در عمرش ندیده سه خانم اینقدر عالی با هم کار کنند. او گفت که در اطراف ما احساس آرامش و نیکخواهی میکند. گرچه سال گذشته تقریباً پنج ماه بهعنوان فروشنده تماموقت در یک مرکز خرید کار میکردم، نمیتوانم شادی قلبم را هنگام مشاهدۀ اینکه مردم با تماشای شن یون نجات مییابند، توصیف کنم. بابت این فرصت سپاسگزارم.
بخش 2. رشد در تزکیه
در طول یک دهه گذشته یا بیشتر، در روند ترویج شن یون در مراکز خرید، فرصتهای زیادی برای تزکیه و بهبود وجود داشته است. اولین قدم رهایی از ترس از موانع، عقیده و تصور بشری شهرت، و وابستگی به امیال و راحتطلبی بود. گاهی ممکن بود یک سفر سه چهار ساعت طول بکشد؛ از ساعت 7 صبح بیرون میرفتم و وقتی ساعت 7 غروب به خانه برمیگشتم خسته بودم؛ مخصوصاً زمانی که چندین ساعت در مرکز خرید میایستادم و بهرغم تلاشم هیچ بلیتی فروخته نمیشد. وقتی ناامید هستید، ممکن است بهراحتی به بیرون نگاه کنید. باید افکار درست خود را از فا بیابید، وابستگیهای مختلف خود را بیابید و خود را بهبود بخشید.
در روزهای اولیه، وقتی میدیدم همتمرینکنندگان دیر میآیند و زودتر میروند، یا وقتی بعد از یک روز کامل در غرفه هیچ فروشی وجود نداشت، آیا تحتتأثیرقرارنگرفته باقی میماندم؟ ابتدا با خودم فکر میکردم: اجارهبها گران است و آنها هنوز برای این فرصت ارزش قائل نیستند. اگر این کسبوکار خودشان بود آیا بازهم اینگونه بودند؟ هرچه بیشتر به آن فکر میکردم عصبانیتر میشدم. درواقع پشت حس مورد بیانصافی قرار گرفتن من، عقاید و تصورات حسادت، تحقیر دیگران و ناشکیبایی وجود داشت.
وقتی بهتدریج این وابستگیها را رها کردم، این پدیدهها ناپدید شدند. هر تمرینکنندهای سخت کار میکند و درحال بهبود است. ما باید همتمرینکنندگان را درک کنیم و نسبت به آنها باملاحظه باشیم و با حسن نیت، براساس پدیدههای سطحی قضاوت عجولانهای نکنیم. نباید اجازه دهیم نیروهای کهن از چیزها سوءاستفاده کنند، و درنتیجه تصورات نادرست ایجاد کنند و بین تمرینکنندگان فاصله بیندازند. هر تمرینکنندهای دارای نقاط قوتی است و شما نمیتوانید از نقاط قوت خود برای بررسی کاستیهای دیگران استفاده کنید.
گرچه بیش از 30 سال است که در استرالیا زندگی میکنم، که بیشتر از زندگیام در چین است، رد پای فرهنگ حزب هنوز خود را در من نشان میدهد.
یک بار، تمرینکنندهای که رابطه خوبی با من داشت، پیشقدم شد تا جای مرا در وقت ناهار بگیرد. این تمرینکننده در توزیع فلایرها استثنایی بود. میتوانست به هر مشتریای که از آنجا عبور میکرد، یک فلایر بدهد. پس از تلاشهای او، تعداد زیادی فلایر باقی نمانده بود. متأسفانه ما هیچ موجودیِ دیگری نداشتیم و نمیدانستیم که فلایرها چه زمانی تجدید چاپ میشوند. درباره این وضعیت به او گفتم و پیشنهاد کردم که ابتدا باید با مشتریان صحبت کنیم و اگر آنها علاقهمند بودند، میتوانیم به آنها یک فلایر بدهیم. اما ازآنجاکه مدتی طولانی در تلاشش موفق بود، به حرفم گوش نکرد. چارهای نداشتم جز اینکه از او بخواهم برود، حتی به این بهانه که در آن روز در فهرست نبود و لباسش به اندازه کافی حرفهای نبود.
رفتارم او را عصبانی کرد و با صدای بلند بارها در مرکز خرید به من گفت: «امروز نمیتوانی حتی یک بلیت بفروشی» و «نمیتوانی اینگونه در این دوره زندگیات تزکیه کنی.» با دیدن نگاههای عجیب و غریب مشتریان رهگذر، خودم را مجبور کردم آرامشم را حفظ کنم. پس از رفتن او، گرچه تلاش زیادی برای فروش بلیت کردم، احساس کردم که میدان بُعدی اطرافم تغییر کرده است و نمیتوانم به قدرتی که برای نجات مردم نیاز دارم برسم. آن روز تنها روزی بود که طی آن دو هفته هیچ بلیتی در آن مرکز خرید نفروختیم.
به همین دلیل، برای مدتی طولانی نتوانستم این تمرینکننده را ببخشم. به عبارت دیگر، با این آزمون تا مدتها نتوانستم وابستگیها را رها کنم و در تزکیهام پیشرفت کنم.
استاد در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر به ما آموختند:
«آیا پی میبرید تا هنگامی كه یک تزكیهكننده هستید، در هر محیطی یا تحت هر شرایطی، از هر دشواری یا چیزهای ناخوشایند كه با آن مواجه میشوید- حتی اگر شامل كار برای دافا باشد یا مهم نیست فكر میكنید چقدر خوب و مقدس هستند- برای ازبین بردن وابستگیهای شما و نشان دادن سرشت اهریمنیتان استفاده خواهم كرد بهطوری كه آن بتواند از بین برده شود، برای اینكه پیشرفت و بهبود شما مهمترین چیز است.
اگر قادر باشيد به اين طريق در رشد خودتان موفق شويد، هر چيز كه بعد از آن انجام میدهيد، با قلبی خالص، بهترين و مقدسترين خواهد بود.» («فهم بیشتر»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
خیلی طول کشید تا مشکلم را ببینم. از یک وابستگی برای مخفی کردن وابستگی دیگر استفاده میکردم. به بهانه خوب عمل کردن در کارهای دافا، از «استدلال» خاصی برای سرکوب دیگران استفاده میکردم. با عقیده و تصور منیت، و میلم به اثبات خودم، سخنانم خالص نبود. نهتنها نتوانستم همتمرینکنندهام را متقاعد کنم، بلکه او را عصبانی کردم. متوجه شدم که باید ادراکات و احساساتم درمورد همتمرینکنندگان را نیز رها کنم. تزکیه یعنی رهایی از عقاید و تصورات بشری و برخورد نیکخواهانه با هرگونه چالشی. محیط برای تمرین دافا توسط هریک از ما که حقیقتاً خود را تزکیه میکنیم، حفظ میشود. نمیتوانیم انجام یک سری کارهایی را که فکر میکنیم «درست» هستند جایگزین تزکیه کنیم.
چسبیدن به وابستگیها برای مدتی طولانی به معنی این است که بهطور مصنوعی به آن وابستگیها و عقاید و تصورات خوراک میدهیم. آن تنبلی و کوشا نبودن در تزکیه است. این بیمسئولیتی در قبال تزکیه خود و بیمسئولیتی در قبال موجودات ذیشعوری است که مسئولشان هستیم. وقتی متوجه مشکلم شدم واقعاً خوشحال شدم، انگار بار سنگینی از دوشم برداشته شده باشد.
قسمت 3. وفا به عهدم و کمک به مردم برای وصل شدن به شن یون
شن یون قدرت زیادی برای نجات مردم دارد و بیشتر موجودات ذیشعور را میتوان پس از یک اجرا نجات داد. در روند ترویج شن یون، همیشه میتوانم احساس کنم که همه مشتاق این فرصت برای نجات یافتن هستند که میلیونها سال منتظرش بودهاند. اما این فرصت به تلاشهای مریدان دافا برای کمک به مردم، بهمنظور ارتباط با این تقدیر مقدس بستگی دارد.
یک بار مردی چند بار از کنار غرفه شن یون رد شد. من و سایر تمرینکنندگان سعی کردیم با او صحبت کنیم، اما او نپذیرفت و گفت که از آن خبر دارد و نمیخواهد آن را ببیند، بنابراین سعی نکردیم بیشتر برایش توضیح دهیم. یک روز که داشتیم کار را تمام میکردیم، او جلو آمد تا به من سلام کند. شاید چون بارها لطف ما را رد کرده بود، وقتی توضیح میداد که مادر 90سالهای دارد و بیرون رفتن برای دیدن یک نمایش برایش راحت نیست، کمی خجالت میکشید. من و او درمورد معنای شن یون صحبت کردیم و اینکه چگونه نمیتوان برخی چیزها در زندگی را از دست داد. او ناگهان گفت: «تو مرا قانع کردی! الآن پول ندارم، میروم از خانه پول بیاورم.»
در ذهنم افکار درست فرستادم. او بعد از مدتی برگشت و دو بلیت خرید. وقتی نمایش را تماشا میکرد او را در سالن تئاتر دیدم و خیلی خوشحال بود که مادر 90سالهاش را به من معرفی میکرد. او به مادرش گفت که من بلیتها را به او فروختم و باید از من تشکر کنند، زیرا از شن یون خیلی خیلی لذت بردند.
بخش 4. قدردانی از همه موجودات ذیشعور
یک بار مرد جوانی از کنار غرفه ما رد میشد. او دانشجوی کارشناسی ارشد بود که در رشته فرهنگ آسیایی تحصیل میکرد. با او درباره معنای فرهنگ و روح یک ملت صحبت کردم. او تحت تأثیر قرار گرفت و دو بلیت خرید و آماده بود مادرش را برای دیدن شن یون ببرد. بسیاری از اوقات، وقتی افکار درست کافی داشته باشیم و وضعیت تزکیهمان خوب باشد، استاد به ما خرد و توانایی میدهند.
او کمی بعد از خرید بلیت برگشت و یک کیسه بزرگ میوه به من داد. بعداً نسخهای از نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست به زبان انگلیسی را به او دادم. وقتی آنچه را که باید انجام دهیم، انجام دهیم، و وقتی موجودات ذیشعور بفهمند که ما بهطور خستگیناپذیر کار میکنیم تا آنها بتوانند آیندهای بهتر داشته باشند، سمت آگاه آنها حمایتش را از نجات توسط دافا به طرق مختلف ابراز میکند. گاهی مشتریان برای سپاسگزاری گل، ناهار، میوه، شیر چایی و قهوه به من میدهند، اما مهمتر از همه اینها در آغوش گرفتن و سپاسگزاریشان است.
از سال گذشته، مردم چین، ازجمله برخی از متخصصان رقص، بستگان افراد مشهور چینی که مقیم خارج از چین هستند، و مالکان، شروع به خرید بلیت برای تماشای شن یون کردهاند و حمایت خود را از ما اعلام کردهاند.
داستانهای بسیار بیشتری درمورد نجات مردم وجود دارد، اما در اینجا به جزئیات بیشتر نمیپردازم.
در طی روند فروش بلیت در مرکز خرید، متوجه شدم که افکار ما بسیار مهم هستند. هنگام فروش بلیت، باید افکار خود را متمرکز کنیم، میدان بُعدی خود را پاکسازی کنیم و اجازه ندهیم افکار مزاحم با ما مداخله کنند. با افکار درست قوی، آنچه میگوییم قدرت نفوذ زیادی خواهد داشت.
کلام آخر
با نگاهی به روند تزکیهام درحین ترویج شن یون، طی بیش از ده سال گذاشته، میدانم از فردی ترسو که فقط در غرفه مینشستم، به یک فروشنده باتجربه تبدیل شدهام. همچنین از فردی که نمیدانست چگونه تزکیه کند یا به درون نگاه کند، به شاگردی تبدیل شدهام که یاد گرفته به درون نگاه کند و تزکیه کند تا عقاید و تصورات، افکار و احساسات بشری را تزکیه کند. در طول این مسیر میتوانم مراقبت و برکات نیکخواهانه استاد را احساس کنم.
از استاد سپاسگزارم که این افتخار عالی را به شاگردان دادند و این فرصت و نعمت نادر را برای تزکیه به ما بخشیدند. همچنین از همتمرینکنندگان برای بردباری و همکاریشان متشکرم.
اخیراً مقاله جدید استاد، «تزکیه در دافا جدی است»، را مطالعه کردم و عمیقاً شکافها و تنبلی را در تزکیهام احساس کردم. در مسیر تزکیه پیشرو، دائماً از فا استفاده خواهم کرد تا به خودم یادآوری و خودم را تشویق کنم، بهطور مداوم خودم را بهبود ببخشم و خودم را خوب تزکیه کنم، به استاد برای نجات همه موجودات ذیشعور کمک کنم و در پایان تزکیه، با استاد به خانه واقعیام برگردم.
مطالب فوق تجربه تزکیه من در سطحی محدود است، لطفاً اگر برخی از بخشها مطابق با فا نیستند، مرا اصلاح کنید.
استاد، متشکرم! همتمرینکنندگان، متشکرم!
(ارائهشده در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه فالون دافای استرالیا 2023)