(Minghui.org) قدرت شفابخشی معجزهآسای فالون دافا، که فالون گونگ نیز نامیده میشود، بسیار معروف است. میخواهم چند ماجرای شگفتانگیز را که برای اعضای خانوادهام رخ دادهاند، به اشتراک بگذارم. ماجراهایی که زیبایی دافا را نشان میدهند.
خواهر بزرگم از سرطان بینی نجات یافت
خواهر 70سالهام کشاورزی بیسواد است. او در میانه جنبش اصلاحات ارضی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) (1950-1948) به دنیا آمد، در دوره جهش بزرگ رو به جلو (1962-1958) رشد کرد و در زمان انقلاب فرهنگی (1976-1966) از تحصیل محروم شد.
در پاسخ به فراخوان ح.ک.چ با عنوان «سختکارکردن برای ثروتمندشدن»، خواهرم هر روز با وعدههای غذایی کمتر از معمول، ساعتهای طولانی کار میکرد، اما خانوادهاش همچنان بسیار فقیر بودند.
این سختکوشی مداوم در طول سالها به سلامت خواهرم آسیب زد و سرانجام در یک روز گرم، در مزرعه گندم ناگهان از حال رفت. اما پس از بههوش آمدن به کار خود ادامه داد. پس از آن حادثه، اغلب غش میکرد. یک بار هنگام دوچرخهسواری در خیابان از هوش رفت و بهسرعت به بیمارستان منتقل شد. اما خیلی زود به خانه برگشت، چراکه توانایی پرداخت هزینههای زیاد درمان را نداشت. چند روز بعد، هنگام برداشت بادامزمینی دوباره غش کرد.
من و شوهرم برای برداشت محصول به کمکش رفتیم. درحین کار با او گفتوگو میکردیم. قبل از اینکه به موضوع قدرت شفابخشی فالون دافا بپردازیم، درباره فرهنگ سنتی چین و رویدادهای بینالمللی صحبت کردیم. او این بار با حرفهایمان مخالفت نکرد و درنهایت از لیگ جوانان خارج شد. وقتی خانهاش را ترک میکردیم، گفت میخواهد دافا را تمرین کند. بسیار خوشحال شدیم و دستگاه پخش صوت حاوی فایلهای سخنرانی استاد را به او دادیم.
خواهرم بعداً تعریف کرد که یک شب درحال گوشدادن به سخنرانیها خوابش برد و در خواب دید که استاد (بنیانگذار فالون دافا) ظاهر شدند و همراه او به مکانهایی که در آنها کار کرده بود پرواز کردند. وقتی از خواب بیدار شد، گرفتگی بینیاش که چند دهه آزارش میداد، برطرف شده بود و احساس میکرد بسیار پرانرژی شده است.
خواهرم همچنین گفت: «هرگز به شما نگفتم. تشخیص پزشک، سرطان بینی بود، اما توان پرداخت هزینههای درمان را نداشتیم. بهلطف دافا، اکنون بهبود یافتهام.»
او اکنون 70 سال دارد، هنوز میتواند با سهچرخه برقیاش سبزی بفروشد و حقایق را در خیابان روشن کند.
بیماری کولیت همسر برادرم درمان شد
برادر کوچکترم در شهر دیگری، مغازه اغذیهفروشی دارد. روزی به خواهر بزرگترم گفت که همسرش به کولیت (التهاب روده) مبتلاست که ممکن است به سرطان تبدیل شود. آنها مقدار زیادی از پولشان را که بهسختی بهدست آورده بودند، خرج هزینههای درمان کرده بودند. اما وضعیت او بهتر نشده بود.
بعداً همسر برادرم برای مراقبت از پدرش که بهعلت سنگ کیسه صفرا در بیمارستان بستری بود به زادگاهش بازگشت. در آن دوره، خواهرم را ملاقات کرد و با تجربه شخصی او درباره قدرت شفابخشی فالون دافا آشنا شد. ازآنجاکه همسر برادرم سالها بدون حصول نتیجهای در بیمارستان تحت معالجه قرار گرفته بود، شک داشت که تمرین این روش برایش فایدهای داشته باشد.
خواهرم گفت: «اینهمه پول خرج کردی و هیچ اتفاقی نیفتاد. تمرین فالون دافا کوچکترین هزینهای برایت ندارد. چرا امتحانش نمیکنی؟»
خواهرم ویدئو سخنرانی استاد را برای همسر برادرم پخش کرد. او ویدئو را تماشا کرد و کمکم به خواب رفت. وقتی از خواب بیدار شد، به خواهرم گفت که خواب دیده دایرهای در زیر شکمش میچرخد و میچرخد.
خواهرم با هیجان گفت: «عالی است. استاد از تو مراقبت میکنند.»
همسر برادرم پس از بازگشت به شهر محل سکونتش، داروهایش را کنار گذاشت. با اینکه علائم جدی وجود خون در مدفوع داشت، مصمم بود که دیگر دارو مصرف نکند. این وضعیت تقریباً سه ماه طول کشید و سپس بهبود یافت. بعداً فهمید که استاد درحال پاکسازی بدنش هستند.
خانواده سهنفرهاش که شاهد معجزات دافا بودند، تمرین فالون دافا را شروع کردند.
بیماری هایپرپلازی استخوان پدرخانم پسرم درمان شد
پسرم در 30سالگی ازدواج کرد و یک سال بعد صاحب پسری شد. یک روز پدرخانمش با او تماس گرفت و گفت که هایپرپلازی استخوان دارد و عصب سیاتیکش تحت فشار قرار گرفته و از شدت درد نمیتواند کمرش را صاف کند. او گفت که تمام پساندازش را برای درمان مصرف کرده و چندهزار یوان هم به مدیرش در محل کار بدهکار است. مدیر این بدهی را بخشیده، اما از او خواسته آنجا را ترک کند.
پسرم از چند آشنای خوب کمک خواست تا کمک کنند والدین همسرش با قطار به منزل من بیایند. وقتی به خانه ما رسیدند، پدرخانمش کاملاً فلج شده بود و نمیتوانست حرکت کند. من و پسرم مجبور شدیم کمک کنیم تا او را به طبقه بالا ببریم. او در همه مواقع حتی هنگام غذاخوردن و خوابیدن، فقط میتوانست روی شکم دراز بکشد.
عروسم نسبت به والدینش بسیار وظیفهشناس و بامحبت است. او پس از ازدواج با پسرم، بهسرعت در دافا جذب شد و گفت که برای دافا آمده است. او نگران وضعیت پدرش نبود و حقیقت دافا را برای او روشن کرد. روز بعد، به پدرش گفت که هنگام مطالعه جوآن فالون (کتاب اصلی فالون دافا) به او گوش کند، چراکه پدرش بیسواد بود.
مادرش در ابتدا از اینکه ما برای درمان شوهرش کاری نمیکردیم شاکی بود. اما در روز سوم وقتی دید شوهرش میتواند بنشیند، آرام شد. در روز چهارم میتوانست بایستد و تمرینات دافا را با دخترش انجام دهد. روز پنجم به توالت رفت و خودش دوش گرفت و روز ششم با همسرش به خیابان رفت.
نگهبانان ساختمان محل سکونت ما نیز از تغییرات او شوکه شده بودند. مردی فلج ظرف یک هفته بدون دارو و درمان به فردی توانمند تبدیل شده بود. آنها متوجه شدند که فالون دافا واقعاً درباره چیست و تصمیم گرفتند از دستورات نظارت بر تمرینکنندگان در این مجتمع مسکونی پیروی نکنند. همچنین از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند. آنها درباره فالون دافا اطلاعات بیشتری خواستند و چند بار برای خانوادههای خود، نشان یادبود دافا درخواست کردند.
پدرخانم پسرم اکنون دوباره در محل کار قبلیاش کار میکند. بستگان و همکارانش میدانند که فالون دافا خوب است.
نوه کوچک من
نوهام اکنون تقریباً پنجساله است. او از زمان تولدش هر روز به تعالیم فای استاد گوش داده است. وقتی توانست صحبت کند، عروسم به او یاد داد که جوآن فالون را بخواند. او همچنین میتوانست چند شعر از هنگ یین را بخواند.
نوهام به ما گفت که با استاد به این دنیا آمده است. او گفت که بهشت مکانی جالب است و خانههای آنجا، درست مانند خانههایی که در شن یون میبینیم زیبا هستند.
ما پنج نفر با هم زندگی میکنیم، من و شوهرم و خانواده سهنفره پسرم. اما نوهام گفت که شش نفر هستیم که شامل استاد نیز میشود. او هر شب قبل از خواب به استاد شببهخیر میگوید. یک روز پس از برگشتن از مدرسه، از سردرد شکایت کرد. او در ذهنش عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است»را تکرار کردو سپس به خواب رفت. وقتی از خواب بیدار شد سردردش برطرف شده بود.
صاحب فروشگاه لباس: تکرار عبارات دافا برای برکتیافتن کافی است
خواهرم که ماجرایش را در ابتدا بیان کردم، اغلب برای روشنگری حقایق در مورد دافا بیرون میرفت. یک بار با صاحب یک فروشگاه لباس صحبت کرد. بسیاری از تمرینکنندگان درباره دافا برایش توضیح داده بودند. او موافق بود که فالون دافا خوب است، اما همچنان در مورد قدرت شفابخشی عبارات فرخنده «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است»شک داشت.
فروشگاه او برای مدتی تعطیل و چند ماه بعد دوباره باز شد. او درباره تجربهاش به خواهرم گفت که دافا زندگی و کسبوکار او را نجات داد.
پس از وقوع زلزلهای در منطقه، دولت برای قربانیان کمک مالی ارسال کرد. مقدار یارانهها براساس تعداد خانوار محاسبه میشد و بسیاری از زوجها طلاق میگرفتند تا بهصورت دو خانواده مجزا از مزایای بیشتری برخوردار شوند. آنها پس از دریافت کمکهای مالی دوباره ازدواج میکردند. صاحب مغازه لباس و همسرش هم طلاق صوری انجام دادند. اما همسرش بهطور غیرمنتظرهای طلاق صوری را به واقعیت تبدیل کرد و با تمام پسانداز خانواده از آنجا رفت. پسرشان هم در آن زمان مفقود شد. این پیرمرد بدون هیچ پولی تنها ماند. او با شنیدن این خبر، از شدت خشم و ناراحتی از حال رفت.
برادر کوچکترش او را به بیمارستان برد، اما پزشک هیچ مشکلی در او پیدا نکرد. این مرد در حالت گیجی به یاد عبارات دافا افتاد و شروع به تکرار آنها کرد. پزشک گفت: «اینجا بیمارستان است. اگر به فالون دافا اعتقاد دارید، در خانه تمرین کنید.» و سپس به این بهانه، او را از بیمارستان مرخص کرد.
آن مرد پس از برگشتن به خانه، این عبارات را بارها و بارها تکرار کرد. کمکم حالش بهتر شد و توانست از تخت بلند شود. سرانجام سلامتیاش را به دست آورد و برای کسبوکار، مغازه را دوباره باز کرد.
به خواهرم گفت: «خدایا! تکرار عبارات دافا واقعاً میتواند بیماریها را از بین ببرد! فالون دافا واقعاً فای بودا است! اگرچه الآن چیزی ندارم، همین که عبارات را تکرار میکنم کافی است.»
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظر یا درک خود نویسنده است. تمام مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.