فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

رستوران کوچک من بستر بزرگی برای نجات مردم است

19 مه 2023 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در استان آنهویی (چین)

(Minghui.org) قبل از اینکه فالون دافا را تمرین کنم، به بیماری‌های زیادی مبتلا بودم، ازجمله روماتیسم مفصلی، گاستریت‌‌ (التهاب معده)، ازوفاژیت (التهاب مری(، و تومورهای اندام تناسلی. انواع مختلفی از درمان‌ها را امتحان کرده بودم، ازجمله طب سنتی چینی، طب غربی، ماساژدرمانی، و حتی ساحره‌ها و داروهای گیاهی، اما هیچیک از آن‌ها نتوانستند مرا درمان کنند.

در سال 1998 که شروع به تزکیه کردم، همه بیماری‌هایم ناپدید شدند و دیدگاهم نسبت به زندگی تغییر کرد. آنقدر خوشحال بودم که می‌خواستم به همه بگویم فالون دافا چقدر فوق‌العاده است!

در اوت2000، پس از بازداشت غیرقانونی به‌دلیل تمرین فالون دافا به خانه برگشتم و رستوران کوچکی افتتاح کردم. برای بیش از 20 سال، این رستوران با مساحت کمتر از 50 متر مربع (حدود 540 فوت مربع) بستری قدرتمند برایم بوده است تا درباره آزار و شکنجه به مردم بگویم. می‌خواهم برخی از این برخوردها را به اشتراک بگذارم.

استفاده از نقطه شروع درست

ازآنجاکه تمرین فالون دافا به من سلامتی و ظاهری جوان داد، می‌خواستم درباره دافا و چگونگی بهره‌مندی‌ام از آن به همه بگویم. پس از اینکه حزب کمونیست چین (ح‌.ک.‌چ) در ژوئیه۱۹۹۹ آزار و شکنجه این روش را آغاز کرد، بسیاری از مردم فریب دروغ‌های حزب را خوردند و برداشتی منفی از دافا پیدا کردند. بنابراین به هر مشتری‌ای که وارد رستورانم می‌شود سلام می‌کنم و سپس سعی می‌کنم بفهمم چه نوع شخصیتی دارد تا نقطه شروع مناسب را پیدا کنم و از آن طریق حقایق آزار و شکنجه را برایش روشن کنم.

برای مثال، افرادی که به ارزش‌های سنتی باور دارند، معمولاً حقیقت را به‌سرعت می‌پذیرند، اما گفتگو با افرادی که مرفه به‌نظر می‌رسند، چالش‌برانگیزتر است. اگر جوان و تحصیل‌کرده باشند، می‌توانم با صحبت درباره مولکول‌ها، اتم‌ها، فضا و غیره شروع کنم و سپس آن‌ها را به‌سمت پذیرش حقیقت راهنمایی کنم. اگر آن‌ها افرادی دارای کسب‌وکار یا مهندس باشند، درباره کسب تقوا صحبت می‌کنم.

پیدا کردن نقطه شروع خوب همیشه آسان نیست. ممکن است درحین غذا خوردن با مشتریان صحبت کنم؛ از موضوعات نامرتبط شروع کنم و سپس به موضوعات اجتماعی بپردازم، مانند اینکه چگونه این روزها هیچ‌کس جرئت ندارند به سالمندانی که در خیابان به زمین می‌خورند کمک کند و نیز ویرانی‌های ناشی از پاندمی. اگر با حرف‌هایم موافق باشند، می‌توانم درباره ارزش‌های سنتی چین و فرهنگ الهی صحبت کنم، سپس به‌طور طبیعی توضیح دهم که فالون دافا چیست، تمرین‌کنندگان چگونه از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی می‌کنند و چرا باید از ح.‌ک.‌چ کناره‌گیری کرد.

تاجری با من دست داد

یک شب حوالی ساعت 10 مردی میانسال وارد شد، نشست و درحالی‌که سرش پایین بود شروع به نوشیدن شراب کرد. او چیزی نخورد. وقتی جلو رفتم تا با او صحبت کنم، گفت که گرسنه نیست و فقط می‌خواهد بنوشد، زیرا حوصله‌اش سر رفته است.

به صحبت با او ادامه دادم و فهمیدم که تاجر است. گفتم: «این روزها تجارت سخت است. مردم چنین معیارهای اخلاقی پایینی دارند. بلایای طبیعی و ساخت دست بشر بسیار زیاد است و قلب مردم بد شده است.»

او حرف‌هایم را تأیید کرد و گفت: «مردم اکنون صادق نیستند. در تجارتم بیش از یک‌میلیون یوان سرم کلاه رفت. ناراحت هستم و نمی‌توانم بخوابم، بنابراین به اینجا آمدم تا مست کنم.»

با او ابراز همدردی کردم و گفتم: «عصبانی نباشید، قدیمی‌ها می‌گفتند: "ازدست دادن پول ممکن است از بلایای آینده جلوگیری کند." شما امروز پول از دست دادید، اما این جریان ممکن است کمک کند از فاجعه‌ای در امان بمانید. شاید پولی از زندگی قبلی خود بدهکار بودید و اکنون بدهی خود را پس دادید. وقتی می‌میریم نمی‌توانیم پول خود را همراه‌مان ببریم. آرامش و سلامتی نعمت واقعی است. به‌علاوه اگر چیزی مال شما باشد، به شما باز خواهد گشت.»

او سرش را به نشانه تأیید تکان داد. سپس درباره فالون دافا به او گفتم، اینکه چطور آن حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری را به مردم می‌آموزد، اما ح‌.ک‌.چ به مردم اجازه نمی‌دهد به آن باور داشته باشند.

گفتم: «درباره‌اش فکر کنید، اگر همه از حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی کنند، چه کسی سرتان کلاه می‌گذارد؟»

او حرف‌هایم را درک کرد، گره قلبش باز شد و به‌آسانی از ح.‌ک.‌چ خارج شد. به او گفتم که به‌خاطر داشته باشد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است.» درنهایت خیلی تشکر کرد و قبل از رفتن با من دست داد.

تغییر یک فکر منفی

سه سال پیش به یک دانشجوی کالج توصیه کردم از سازمان‌های ح.‌ک.‌چ خارج شود. او نه‌تنها از گوش دادن به حرف‌هایم امتناع کرد، بلکه حتی مرا به پلیس گزارش داد. پس از آن، این فکر منفی در ذهنم شکل گرفت: نجات دانشجویان کالج آسان نیست.

به‌تازگی یک دانشجو چند بار به رستورانم آمد، اما حقیقت را برایش روشن نکردم. افکار منفی‌ام تقریباً مانع نجات یک زندگی ارزشمند می‌شد! برای ازبین بردن افکار بدم، افکار درست فرستادم و سپس از استاد لی خواستم که کمک کنند این مرد جوان را نجات دهم.

از او پرسیدم: «آیا دانشجو هستی؟ رشته تحصیلی‌ات چیست؟»

او گفت در رشته STEM (علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) تحصیل می‌کند و به‌نظر می‌رسید بدش نمی‌آید که با من صحبت کند، بنابراین احساس کردم فرصت خوبی است که نجاتش دهم.

به او گفتم: «مطمئناً می‌دانی که مولکول‌ها از اتم‌هایی تشکیل شده‌اند که نمی‌توانی آن‌ها را ببینی یا لمسشان کنی، اما آن‌ها به‌صورت مادی وجود دارند. بٌعدهای مختلف زمان‌های متفاوتی دارند و علم مدرن ثابت کرده است که بٌعدهای دیگری نیز وجود دارند. بنابراین باید ذهنت را باز نگه داری و به‌خاطر اینکه نمی‌توانی چیزی را ببینی یا لمسش کنی انکارش نکنی. پاندمی کنونی تصادفی نیست. بسیاری از پیشگوها در چین و غرب آن را پیشگویی کرده‌اند. مردم باید از اراده آسمان اطاعت کنند تا در امان بمانند.»

او پرسید: «خاله، این‌همه چیز را از کجا می‌دانید؟»

گرچه مستقیماً در مورد خدایان و بوداها صحبت نکردم، پوسته الحاد او را در هم شکستم. فرصت خوبی بود تا حقیقت آزار و شکنجه را به او بگویم. برایش توضیح دادم که قانون بزرگ جهان می‌تواند خرد بشر را بیدار کند.

با چشمانی بسیار متعجب آنجا نشسته بود. سپس چاپ‌استیک‌هایش را زمین گذاشت و می‌خواست بیشتر بشنود.

گفتم که حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری بالاترین قانون جهان را شکل می‌دهند و آن‌ها اصول راهنمای فالون دافا هستند. به او گفتم که عبارات: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» می‌تواند نجات‌بخش باشد و خِردش را باز کند. درباره اهمیت خروج از ح‌.ک‌.چ نیز به او گفتم و اینکه اجازه ندهد ‌هنگام نابود شدن حزب توسط آسمان، خودش نیز با حزب دفن شود.

او در پاسخ گفت: «می‌خواهم از ح‌.ک‌.چ خارج شوم. می‌خواهم همین حالا این کار را انجام دهم!» او اظهار کرد که به حزب نپیوسته، اما عضو لیگ جوانان و پیشگامان جوان است. «خاله، لطفاً کمکم کنید از این سازمان‌ها خارج شوم!»

او بارها از من تشکر کرد. در پاسخ گفتم از آقای لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا، تشکر کند. گفتم: «ایشان به من آموختند از خرد و نیک‌خواهی‌ای که با تمرین دافا تزکیه کرده‌ام برای کمک به نجات مردم استفاده کنم.»

مشتریان و تأمین‌کنندگان زیادی هر روز به رستوران کوچک من می‌آیند. باید به همه آن‌ها درباره فالون دافا بگویم. برخی از دوستانم می‌گویند که به‌خاطر اداره رستوران سرم بیش از حد شلوغ است و پیشنهاد کردند که این کسب‌وکار را بفروشم. می‌دانم که بدون رستوران زندگیِ بسیار آسان‌تر و نیز زمان بیشتری برای مطالعه آموزه‌های دافا خواهم داشت.

اما مأموریت دارم حقیقت را روشن کنم و مردم را نجات دهم. هر مشتری‌ای را که وارد رستورانم می‌شود، فردی می‌بینم که در انتظار نجات است. گاهی موفق نمی‌شدم یک مشتری را فوراً متقاعد کنم از ح.ک.چ خارج شود، بنابراین دفعه بعد که می‌آمد تلاشم را می‌کردم. از زاویه دیگری صحبت می‌کردم تا آن شخص حقیقت را بفهمد و با خروج از ح.ک.چ موافقت کند.

نمی‌دانم در طول این سال‌ها به چند نفر توصیه کرده‌ام از ح.‌ک.‌چ خارج شوند. گرچه در رستورانم، غرق کار می‌شوم، اما اغلب وقتی شادی مردم را بعد از نجات می‌بینم فراموش می‌کنم که چقدر خسته هستم. همچنان به انجام سه کاری که تمرین‌کنندگان باید انجام دهند، انجام مأموریتم و پیروی از استاد برای بازگشت به خانه واقعی‌ام ادامه خواهم داد.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.