(Minghui.org) من 78 سال دارم و از سال 1997 فالون دافا را تمرین میکنم. در طول 26 سال تزکیهام، همیشه آموزههای استاد لی هنگجی را در نظر داشتهام. سعی میکنم فا را زیاد مطالعه کنم، برای زمانی که در اختیار داریم ارزش قائل باشم، و برای انجام سه کار تمام تلاشم را بهخوبی به کار بگیرم. درحین کمک به استاد در اصلاح فا، مسیر تزکیه رشد و بهبود شخصیت و (شینشینگم) را محکم و استوار میپیمایم.
از سال 2010 که تازه یاد گرفته بودم پادکستهای رادیو مینگهویی را دانلود کنم، به آنها گوش دادهام. از آن زمان محتوای پادکستها غنی و غنیتر شده است و از این قالب رسانهای بسیار بهرهمند شدهام.
یادگیری چگونگی دانلود فایلهای صوتی
هنگامی که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) تازه شروع به آزار و شکنجه فالون گونگ کرده بود و وضعیت در بدترین حالت بود، من و شوهرم (او هم تمرینکننده دافاست) مجبور شدیم شهر خود را ترک کنیم و به منطقهای دورافتاده برویم تا از آزار و شکنجه در امان باشیم. شش سال آنجا ماندیم.
استاد محیط تزکیه بسیار خوبی را برای ما نظم و ترتیب دادند و ما توانستیم فا را زیاد مطالعه و ازبر کنیم که پایه خوبی برای اعتباربخشی به فا در آینده برایمان ایجاد کرد. واقعاً آن ایام گرانبها را گرامی میداشتیم، اما پس از بازگشت به زادگاهمان در سال 2008، شوهرم بهدلیل آزار و اذیت، مدتی طولانی تحت فشار بود. سلامتیاش رو به افول گذاشت و در بهار 2009 دراثر آزار و شکنجه توسط نیروهای کهن، به شکل کارمای بیماری، درگذشت.
پس از مرگ شوهرم، دوران سختی در تزکیه داشتم، اما با هدایت دافا و محافظت استاد توانستم از این محنت عبور کنم.
با وجود اینکه فرزندانم در جاهای دیگر وضعیت خوبی داشتند و میتوانستم با آنها زندگی کنم، متوجه شدم که بهترین کار برای تزکیهام این است که بهتنهایی در خانه خودم زندگی کنم.
در آن زمان، بسیار مصمم بودم که دافا را تمرین کنم، و احساس رسالت و مسئولیتم باعث شد که ساکت نمانم. سپس به فکر تولید فلایر افتادم. با کمک بستگانی که حقیقت دافا را میدانستند، یک کامپیوتر و یک چاپگر خریدم و یاد گرفتم که مطالب روشنگری حقیقت را تولید کنم. توانستم به وبسایت مینگهویی بروم و بروشورها و کتابچههای روشنگری حقیقت را دانلود و چاپ کنم. سپس از وجود پادکستهای رادیو مینگهویی باخبر شدم، بنابراین شروع به دانلود آنها کردم و محتویات را روی کارتهای حافظه ذخیره کردم. سپس میتوانستم پادکستها را با دستگاه پخش صوت گوش کنم. از آن زمان تاکنون، گوش دادن به رادیو مینگهویی بخش مهمی از زندگیام بوده است.
اولین چیزی که دانلود کردم مجموعهای از پادکستهای روشنگری حقیقت بود. مقالههای بعدی از کنفرانسهای فا در سال 2010 و 2011 در واشنگتن دیسی و کنفرانس فا در سال2010 در نیویورک بود. سالهاست که به آنها بارها و بارها گوش کردهام و هنوز هم آنها را دارم.
بعداً، همتمرینکنندگان از جاهای دیگر به ما دستگاههای پخش صوتی دادند که نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، متلاشی شدن فرهنگ حزب کمونیست، بحثهایی درباره فرهنگ حزب کمونیست، و داستان تزکیه بودا میلارپا رویشان ضبط شده بود. همه آنها را خیلی دوست دارم. در این سالها، بارها و بارها به آنها گوش دادهام و مطالب زیادی از آنها را از بر شدهام که در روشنگری حقیقت برای مردم بسیار مفید بوده است.
استفاده از پادکست در روشنگری حقیقت
به اولین مجموعه پادکستهای روشنگری حقیقت بارها گوش دادم. میخواستم آنها را از بر کنم تا بتوانم بهطور مؤثر حقیقت را برای مردم روشن کنم. در آن زمان، نمیدانستم چگونه متن اصلی مقالات را پیدا کنم، بنابراین همانطور که گوش میدادم، آنها را رونویسی میکردم. سپس مطالب را مرتب و از بر میکردم.
سپس فکر کردم: «آیا بهتر نیست از دستگاه پخش صوت، برای پخش آنها با صدای بلند برای مردم استفاده کنم؟» بنابراین این مجموعه از پادکستها را روی کارت حافظه ذخیره کردم و به خاطر سپردم که کدام عدد با کدام پادکست مطابقت دارد، بنابراین میتوانستم با توجه به موقعیت، محتوای متفاوتی را برای فرد پخش کنم. از این روش برای روشنگری حقیقت برای بستگانم و همچنین دانشآموزانم در دورهمیها استفاده کردهام.
یک بار دانشآموزان کلاسی که زمانی من معلمشان بودم با هم جمع شدند و به دیدن من آمدند. بعد از اینکه وارد شدند، گفتم: «بیایید ابتدا به چند پادکست رادیویی گوش کنیم.» همه در سکوت به «خروج از ح.ک.چ برای حفظ امنیت» و «سنگنوشته باستانی پیشگویی نابودی ح.ک.چ» گوش دادند. به آنها گفتم: «خروج از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن شما را در امان نگه میدارد. بهعنوان معلم شما، برای همه شما آرزوی سلامتی و آیندهای روشن دارم.» یک نفر سریع بلند شد و گفت: «بیایید به حرف معلممان گوش کنیم و ح.ک.چ را ترک کنیم!» در آن روز، 18 دانشآموز از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند. برخی از دانشآموزان دیرتر آمدند. بنابراین دوباره آن پادکستها را پخش کردم و آنها نیز حزب و سازمانهای وابسته را ترک کردند.
در آوریل2016، دو نفر از اداره 610 شهرستان برای یک بهاصطلاح «بررسی منزل» به خانه من آمدند. بعد از اینکه پادکستهای «خطاب به افراد در ادارۀ 610» و «خطاب به افراد در سیستم کمیته امور سیاسی و حقوقی» را پخش کردم، یکی از آنها گفت: «خانم، آیا تمام شد؟» گفتم: «یکی دیگر را گوش کن. این یکی خیلی مهم است.» میدانستم که مورد بعدی برای افرادی در نیروی پلیس، دادستانی و سیستمهای قضایی است. همه را گوش کردند. سپس به آنها توصیه کردم که ح.ک.چ را ترک کنند تا در امان بمانند. آنها جرئت نکردند، اما لبخند زدند و گفتند: «بعداً در مورد آن صحبت میکنیم.» اما از بیان آنها متوجه شدم که شنیدن حقیقت آنها را تحت تأثیر قرار داده است.
محتوایی که درحالحاضر در پادکستهای رادیو مینگهویی پخش میشود غنیتر و غنیتر میشود و مایلم به هر قسمت گوش دهم. آنها هر سال مقالات کنفرانس تبادل تجربه تمرینکنندگان چین در مینگهویی، مقالات روز فالون دافا، داستانهایی از یادآوری رحمت عظیم استاد، مقالات تبادل تجربه تزکیه و مقالات کنفرانس فای خارج از چین را ضبط میکنند و من به همه آنها گوش میدهم. گاهی اوقات، پس از چند بار گوش دادن به آنها، بازهم میخواهم دوباره آنها را بشنوم و هر بار شجاعت بیشتری به من میدهند تا پیشرفت کنم. اغلب آنقدر تحت تأثیر قرار میگیرم که اشکهایم جاری میشود.
وقتی همتمرینکنندگان درباره خاطرات خوششان در «یادآوری رحمت عظیم استاد» صحبت میکردند، احساس میکردم که خودم آنجا هستم. بارها و بارها گریه کردم و قلبم مملو از سپاس بیکران از استاد بود. هنگام گوش دادن به داستانهای تأثیرگذار همتمرینکنندگانی که با افکار و اعمال درست بر مصیبتها غلبه کردند تشویق میشدم که بهدنبال کاستیهایم باشم و آنها را براساس فا اصلاح کنم.
داستانهایی درباره روزهای اولیه وبسایت مینگهویی
بارها به پادکستهای «داستانهای مربوط به روزهای اولیه وبسایت مینگهویی» گوش دادم و بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. بسیاری از داستانها شبیه به تجربیات خودم بود. در قسمت 4 وقتی شنیدم: «در حوالی سپتامبر2000، ما دو مقاله را از وبسایت مینگهویی دانلود کردیم. یکی از آنها "جیانگ زمین نمیتواند از زیر بار مسئولیت آزار و شکنجه فالون گونگ شانه خالی کند" بود. ما صدها هزار نسخه چاپ کردیم و آنها را در هر گوشهای از استان خود توزیع کردیم. تلاشهای ما برای علنی کردن حقایق آزار و شکنجه به نقطه عطف جدیدی رسید.» این مرا به یاد صحنههایی از نحوه توزیع مطالب روشنگری حقیقت در منطقه خودمان انداخت. آنها هنوز در ذهنم زنده هستند.
مایلم یکی از آنها را تعریف میکنم: یک روز حدود ساعت 11 صبح بود که همتمرینکنندهای جوان برای صحبت با شوهرم آمد و گفت که تمرینکنندگان از منطقه دیگری دو کیسه مطالب روشنگری حقیقت را به منطقه ما آوردند و پرسیدند که آیا میشود آنها را در خانهمان نگه داریم؟ در آن زمان، ما تنها زوج در منطقه بودیم که زن و شوهر هر دو دافا را تمرین میکردیم. اعضای خانواده تمرینکنندگان دیگر مخالفت میکردند، بنابراین شوهرم بدون تردید با آن موافقت کرد. همتمرینکنندگان دو کیسه بزرگ را با موتورسیکلت آوردند. آنها آنقدر بزرگ بودند که یک نفر بهسختی میتوانست یک کیسه را حمل کند. در خانه من فقط سه اتاق هست، دو اتاق نشیمن و یک اتاق کوچک. پس از تحویل گرفتن دو کیسه، آنها را در اتاق کوچک قرار دادیم.
با توجه به آزار و شکنجه گسترده در آن زمان، ما تا حدودی در مورد نگهداری این همه مطالب روشنگری حقیقت احساس مسئولیت میکردیم، اما در قلبمان بسیار محکم و مصمم بودیم که بدون توجه به آنچه ممکن بود اتفاق بیفتد، از این مطالب گرانبها محافظت کنیم. من بهسرعت برخی از آنها را مرتب کردم و به تمرینکنندگان مختلف دادم تا توزیع کنند، اما تعداد آنها بهقدری زیاد بود که نمیشد همه آنها را در مدت زمان کوتاهی توزیع کرد. بنابراین برای اقدامات ایمنی، من و شوهرم مطالب را شبانه جابهجا کردیم و آنها را در یک مخزن آبِ بدون استفاده، در بالای اتاق کوچک، ذخیره کردیم.
از آن پس، جزوهها را شبها دستهبندی و مرتب و روزها توزیع میکردیم. یک بار در یک بازار بزرگ، با یکی از دوستانم برخورد کردم و یک نسخه از «جیانگ زمین نمیتواند از مسئولیت آزار و شکنجه فالون گونگ شانه خالی کند» را به او دادم. او خیلی تعجب کرد و سریع جزوه را تا کرد و در جیبش گذاشت. سپس با ترس و نگرانی به من گفت: به کسی نمیگویم که تو این را به من دادی. در آن زمان، کمتر کسی مطالب روشنگری حقیقت را دیده بود.
دو همتمرینکننده بعداً راه دیگری پیدا کردند. آنها یک بسته بزرگ از کیف پولهای کوچک و مستطیلی زیپدار خریدند. جزوهها را مرتب میکردیم و در کیف پولها میگذاشتیم، بعد شب بیرون میرفتیم و توزیعشان میکردیم. وقتی مردم این کیف پولهای کوچک زیپدار را میدیدند، آنها را برمیداشتند و داخل آن را نگاه میکردند. به این ترتیب، توانستیم چند روستا و شهر را تحت پوشش قرار دهیم و طولی نکشید که همه جزوهها توزیع شد. این یک نقطه عطف برای ما بود! از آن زمان به بعد بود که منطقه ما شروع به توزیع مطالب روشنگری حقیقت در مقیاسی وسیع کرد.
همچنین برخی از مقالات تبادل تجربه در پادکستهای رادیو مینگهویی وجود داشت که در هفتهنامه مینگهویی منتشر نمیشدند. بنابراین سعی میکردم مقالات اصلی را پیدا کنم و آنها را چاپ کنم تا در اختیار تمرینکنندگانی قرار دهم که نمیتوانستند به پادکستها گوش دهند.
در «داستانهای مربوط به روزهای اولیه وبسایت مینگهویی – قسمت 3» ذکر شد که در 18ژوئیه2000، بخش تحریریه مینگهویی «استاد نیکخواه و محترم ما» را منتشر کرد. این مقاله برای تمام تمرینکنندگان نوشته شده بود و حقایق تاریخی عمیقی را آشکار میکرد. ما این مقاله مهم را بهدلیل آزار و شکنجه شدید در آن زمان ندیدیم، اما زمانی که ازطریق پادکست مینگهویی در مورد آن مطلع شدم، مقاله را پیدا و آن را چاپ کردم و با سایر تمرینکنندگان به اشتراک گذاشتم. همچنین نسخههایی را به تمرینکنندگان در روستاهای اطراف دادم.
سخن پایانی
من در 13 سال گذشته، تنها زندگی کردهام و گوش دادن به پادکستهای رادیو مینگهویی بخشی از زندگی من بوده است. در اوقات فراغت، درحین تمیز کردن، شستن لباس، آشپزی و زمان صرف غذا به آنها گوش میدهم. در صبحانه و ناهار، به پادکستهای مینگهویی گوش میدهم و هنگام شام، ویدئوهای گروه کر شن یون را تماشا میکنم. 10 سال است که هر روز این کار را انجام میدهم و از آن بسیار سود بردهام.
همچنین کارتهای حافظه با پادکستهایی از مقالات فاهویی چین در مینگهویی و مقالات روز جهانی فالون دافا را در اختیار همتمرینکنندگان قرار دادم. آنها به من گفتند که از گوش دادن به آنها خیلی نفع بردهاند.
بهدلیل سطح محدودم، بیان تمام احساسات و تجربیاتم از گوش دادن به پادکستهای رادیو مینگهویی برایم دشوار است. به گوش دادن به آنها ادامه خواهم داد، سختتر تلاش خواهم کرد تا سه کار را بهخوبی انجام دهم و با استاد به خانه آسمانی واقعیام بازگردم.
این تجربیات بر اساس درک شخصیام است. اگر چیزی نامناسب است، لطفاً به آن اشاره کنید.
ممنون استاد! از شما همتمرینکنندگان متشکرم!
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.