فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

تمرین‌کننده جوان: یاد گرفتم که به‌طور واقعی دافا را تمرین کنم

9 مه 2023 |   یک تمرین‌کننده فالون گونگ در ایالات متحده آمریکا

(Minghui.org) من دانشجوی سال سوم علوم داده‌ها در کالج فی‌تیان در میدل ‌تاون هستم. امروز می‌خواهم تجربیات مربوط به قبل و بعد از رفتنم به دانشگاه را به‌طور خلاصه با شما به اشتراک بگذارم.

ورود به کالج فی‌تیان

قبل از ورودم به کالج فی‌تیان، دانش‌آموز رقص در آکادمی هنرهای شمالی بودم. به‌عنوان دانش‌آموز ارشد، قدم خیلی بلندتر از قدم در کلاس ششم نبود. علاوه‌بر قد، با هیچ‌یک از الزامات یک رقصنده در زمینه تکنیک، انعطاف‌پذیری، پشتک زدن و معلق زدن یا حتی حرکات مطابقت نداشتم. از کلاس هفتم درس‌های ویولن را رها کردم، بنابراین می‌دانستم که شانسم برای ورود به کالج فی‌تیان کم است. درست مثل هر شخص دیگری، می‌خواستم در یک کالج معتبرِ مردم عادی قبول شوم. دلیل انتقال دبیرستانم از فی تیان در تایوان، به آکادمی شمالی در ایالات متحده این بود که می‌خواستم برای قبولی در یکی از کالج‌های ایالات متحده، یک برنامه پشتیبان داشته باشم.

گرچه می‌خواستم وارد کالجی معتبر شوم، اما نمراتم آن‌طور که باید خوب نبود. بعد از سال‌ها اقامت در تایوان، انگلیسی‌ام کمی پسرفت کرده بود. علاوه‌بر این، زمانی که در آکادمی فی‌تیان تایوان بودم، توجه کمی به دروس آکادمیکم داشتم، بنابراین پایه خوبی [در دروس دشوار] نداشتم. با معدل و نمرات امتحانی‌ام برای پذیرش در شش یا هفت دانشگاه اقدام کردم و فقط در سه کالج پذیرفته شدم که یکی از آن‌ها کالج فی‌تیان بود. دو دانشگاه دیگر بورسیه‌های بسیار جذابی ارائه کردند و من فقط به چندهزار دلار برای تأمین مخارج مسکن و شهریه نیاز داشتم. یکی از آن‌ها حتی مدرک افتخاری ارائه می‌کرد. گرچه این دانشگاه‌ها فقط دانشگاه‌های متوسط یا متوسط به بالا محسوب می‌شدند، در مقایسه با درکم از فی تیان، دست‌کم گزینه‌های امن‌تری به‌نظر می‌رسیدند.

در آن زمان پیش یک استاد دانشگاه زندگی می‌کردم که از دوران دبیرستان از من می‌پرسید آیا به فی‌تیان می‌روم یا خیر؟ در مسیرمان به خانه، او اغلب نظرات و دیدگاه‌هایش را با من در میان می‌گذاشت. برای مثال می‌گفت: «فی تیان مدرسه‌ای است که استاد راه‌اندازی کردند، یعنی یک پروژه است. اگر در این مدرسه خوب یاد بگیری، راه دیگری برای اعتباربخشی به فا است.» همچنین اشاره می‌کرد که چگونه مدارس مردم عادی بسیار آشفته هستند و دانشجویان اغلب درگیر مصرف مواد مخدر، رابطه جنسیِ غیرمعمول و غیره هستند و می‌گفت: «چرا می‌خواهی به کالجی بروی که اعتباری ندارد؟» همچنین اشاره می‌کرد که کالج فی‌تیان بسیار کوچک است، بنابراین استادان می‌توانند در مقایسه با سایر کالج‌ها راهنمایی و کمک بیشتری به‌صورت انفرادی ارائه دهند. دلایلش بسیار قانع‌کننده‌ بود و من با بیشتر صحبت‌هایش موافق بودم. اما وقتی زمان انتخاب رسید، همچنان بلاتکلیف بودم.

ابتدا از خودم پرسیدم هدفم از رفتن به دانشگاه چیست؟ در نظرم، دانشگاه فقط برای کسب برخی اطلاعات، آماده شدن برای شغل، و پیدا کردن چند دوست بود. از این منظر، چون تجربه‌ای در دانشگاه نداشتم، تردیدهایی در مورد توانایی تدریس در فی‌تیان داشتم. شک داشتم که بتوانم با سطح شناخت و شهرت فی‌تیان در جامعه، شغل خوبی پیدا کنم. از قبل نیز بسیاری از دانشجویان آنجا را می‌شناختم، پس آیا این کمی خسته‌کننده نبود؟ اما بدون توجه به اینکه هدفم از رفتن دانشگاه چه بود، از خودم پرسیدم: «مهم‌ترین چیز در زندگی‌ام چیست؟»

استاد بیان کردند:

«می‌توانم این را به شما بگویم: آنچه برای دستیابی به برخی اهداف شخصی خودتان و ارضا کردن علایق و تمایلات خودتان انجام می‌دهید وابستگی‌ها هستند، درحالی‌که چیزهایی که برای عموم انجام می‌دهید، برای صلاح همگانی، برای دیگران، یا در تلاش برای انجام کاری خوب در محل کار و مدرسه، چیزهایی هستند که باید انجام دهید.» («آموزش فا و پاسخ به پرسش‌ها در گوانگ‌جو»، تشریح فای جوآن فالون)

می‌دانستم که تمایل برای داشتن شغلی خوب وابستگی نیست، اما این درست است که کمی به کالج‌های سطح بالا وابسته بودم. درعین‌حال در عمق وجودم، می‌دانستم که هیچ ‌چیزی مهم‌تر از تزکیه و خوب انجام دادن سه کار نیست. مصاحبه‌های آنلاین با دانشجویان کالج‌های برتر را خوانده بودم. برخی از دانشگاه‌ها فعالیت‌های به‌اصطلاح دویدن برهنه (برهنه دویدن) را برگزار می‌کنند و سایر کالج‌ها فعالیت‌هایی برگزار می‌کنند که با ارزش‌های اخلاقی سنتی همخوانی ندارد. دلیل خوبی برای رفتن من به آن مکان‌ها وجود نداشت. اما بازهم، حتی اگر به آن مدارس می‌رفتم، به این معنی نبود که باید در فعالیت‌های آن‌ها شرکت می‌کردم. و آیا ایجاد یک کلوب فالون دافا در یک دانشگاه نیز فرصتی برای اعتباربخشی به فا نبود؟ این افکار در ذهنم شکل می‌گرفت و سردرگمی‌ام روزبه‌روز بیشتر می‌شد.

گرچه سعی می‌کردم دلایل را با فا ارزیابی کنم، اما هنوز در مورد این تصمیم مطمئن نبودم. درنهایت با نزدیک شدن به مهلت مقرر، از شهودم به‌عنوان پشتوانه، و از آرزویم برای یک محیط تزکیه خوب در کالج، به‌عنوان یک دلیل استفاده کردم و تصمیم گرفتم به کالج فی‌تیان بروم.

اما سپس مشکلی پیش آمد، زیرا مادرم کسی بود که هزینه دانشگاه را پرداخت می‌کرد. ابتدا بدون توجه به اینکه چه می‌گفتم، او نظرش را تغییر نمی‌داد. در طول چند هفته، سه گفتگوی تلفنی داشتیم که همگی به مشاجره ختم شدند، بدون اینکه به اجماعی برسیم. در آن زمان فکر می‌کردم دیدگاه‌ها و استدلال من کاملاً روشن است، بنابراین نمی‌دانستم چرا مادرم این‌گونه بود.

وقتی همه‌چیز به بن‌بست رسیده بود، می‌دانستم که باید به درون نگاه کنم. درواقع تزکیه چیزی است که خودم باید انجام دهم و فرد دیگری نمی‌تواند به‌جای من تزکیه کند. حتی گرچه محیط تزکیه ممکن است تا حدودی روی فرد تأثیر بگذارد، یک تکه طلا همیشه به هر کجا که برود طلا می‌ماند. می‌خواستم از محیط تزکیه در کالج فی‌تیان استفاده کنم تا وضعیت ضعیف تزکیه‌ام را مخفی، و از میان‌برهایی در تزکیه استفاده کنم. اگر نقطه شروعم درست نمی‌بود، پس مطمئناً مشکلاتی وجود می‌داشت. پس از درک این موضوع سعی کردم این نگرانی را از خود دور کنم که نمی‌توانم در محیطی که کمتر سخت‌گیرانه‌ است، به‌خوبی تزکیه کنم.

می‌دانستم که نباید در مورد دانشگاهی که قرار است در آن تحصیل کنم وسواس داشته باشم. باید بعد از اینکه نظرم را برای پدر و مادرم روشن کردم، به تمام نظم و ترتیبات استاد گوش می‌دادم و با جریان طبیعی پیش می‌رفتم. حتی اگر فکر می‌کردم کار درستی انجام می‌دهم، بازهم باید صلح‌جویانه و منطقی صحبت می‌کردم.

می‌دانم که وقتی نظراتم را به مادرم می‌گفتم، با نیک‌خواهیِ رها از منیت این کار را نکردم. فقط از منظر خودم به مسائل نگاه می‌کردم و نگرانی‌های مادرم در مورد هزینه را درنظر نمی‌گرفتم. پس از نگاه به درون، بخش اعظم نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌هایم را رها کردم. و صد البته همه‌چیز به‌سمت بهتر شدن پیش رفت.

بار چهارم که تلفنی با مادرم صحبت کردم، او گفت که شب قبل خوابی دیده که جزئیاتش را به یاد نمی‌آورد، اما سپس با آرامش با تصمیم من برای تحصیل در کالج فی‌تیان موافقت کرد.

با نگاهی به این روند، فکر می‌کنم مهم‌ترین چیز نتیجه نبود، بلکه این روند بود.

از این حادثه آموختم که هر چقدر هم دیدگاه فرد کاملاً صحیح به‌نظر برسد، هر چقدر هم استدلالش قانع‌کننده باشد، و هر چقدر هم که دیگران با او دچار سوء‌تفاهم شده باشند، همیشه باید با مهربانی و نیک‌خواهی اظهارنظر کند. اگر طرف مقابل به حرف‌های ما گوش نمی‌دهد یا حتی حرف‌های ما را اشتباه تفسیر می‌کند تا جایی که به بحث‌وجدل کشیده می‌شویم یا شروع به دعوا می‌کنیم، بازهم باید ابتدا به درون خود نگاه کنیم تا ببینیم آیا مشکلی در سمت ما وجود دارد یا خیر. اگر مشکلی نداریم، آیا قلبمان در طول این روند تکان خورده است یا خیر؟

باید رها کنیم و حتی به 0.001 درصد از یک وابستگی یا نشانه‌ای از خودخواهی توجه کنیم. فقط در صورتی که قلبمان در برخورد با سوء‌تفاهم تکان نخورَد، می‌توانیم واجد شرایط قبولی در آزمون شین‌شینگ باشیم.

وابستگی به محیط

وقتی کوچک‌تر بودم، گهگاه شایعاتی می‌شنیدم دال بر اینکه هم‌تمرین‌کننده جوانی تمرین دافا را کنار گذاشته و فرد بدی شده است. نمی‌دانستم که اگر بزرگ شوم آیا شبیه آن‌ها می‌شوم و تمرین دافا را کنار می‌گذارم یا بدتر از مردم عادی می‌شوم. در گذشته می‌توانستم وضعیت تزکیه‌ام را در حد استاندارد نسبتاً قابل‌قبولی حفظ کنم، اما پس از رفتن به دانشگاه متوجه شدم که وضعیت قبلی تزکیه‌ام اصلاً استوار نبود.

وضعیت تزکیه فرد برای نمایش دادن نیست و چیزی نمایشی نیست که به‌دلیل فشار بیرونی، شرایط و غیره اجرا کنیم. متوجه شدم که پس از ترک محیط تزکیه گروهی، وضعیت تزکیه‌ام بسیار ضعیف شد. هر ساعت در دبیرستان این حس را داشتم که همه‌چیز برنامه‌ریزی شده است، و من فقط باید مانند قطعات یک ماشین، کارهایی تکراری را انجام دهم. حالا که در دانشگاه بودم، وقت کلاس‌هایم کمتر بود، اما تکالیفم سخت‌تر شده بود و اغلب زمان بیشتری نیاز داشت. جدا از زمان کلاس، نحوه تنظیم و متعادل کردن مطالعاتم، پروژه‌های دافا، تزکیه و بسیاری از جنبه‌های دیگر به آزمون بزرگی برایم تبدیل شده بود.

از نظر مدیریت زمان وحشتناک عمل می‌کردم و در بسیاری از موارد سه کار را در اولویت قرار نمی‌دادم. آن مرا متحیر می‌کرد که می‌خواستم خوب کار کنم، اما همیشه از برنامه خارج بودم و زمان را تلف می‌کردم. سعی کردم به درون نگاه کنم تا دلیلش را بیابم، و فهمیدم وضعیت تزکیه‌ای که قبلاً نشان می‌دادم، گاهی نتیجه وابستگی‌ام به حفظ وجهه بود. شاید قصدم این نبود که همه فکر کنند من فوق‌العاده کوشا هستم، اما همچنین نمی‌خواستم مردم مرا به‌عنوان تمرین‌کننده‌ای ببینند که سخت‌کوش نیستم، زیرا می‌ترسیدم که درباره‌ام منفی فکر کنند. این تزکیه خودخواهانه بود و نه تزکیه حقیقی. آن تزکیه به‌خاطر دیگران بود.

علاوه‌بر این، من مجبور نیستم از یک برنامه دقیق در کالج پیروی کنم. درنتیجه اغلب وقتم را با خوابیدن یا گشت‌وگذار در اینترنت تلف می‌کنم. وابستگی پنهان من به‌راحتی آشکار شد، که به‌طور جدی بر توانایی من برای انجام خوب سه کار و حتی گاهی جنبه‌های دیگر تزکیه یا زندگی تأثیر می‌گذاشت. برای مثال، گاهی تکالیفم را به روز آخر مؤکول می‌کنم یا به‌ندرت محل زندگی‌ام را تمیز می‌کنم.

قبل از اینکه به کالج بروم، گوشی هوشمند یا رایانه شخصی نداشتم و حداکثر چیزی که استفاده می‌کردم کروم‌بوک تنظیم‌شده توسط مدرسه بود. اکنون می‌توانستم همه‌چیز را در اینترنت، در هر زمان، هر مکان و بدون هیچ محدودیتی مرور کنم.

وقتی شروع به تماشای ویدئوهای آنلاین می‌کردم، مدتی طولانی تماشا می‌کردم و همه‌چیز را تماشا می‌کردم. مغزم به‌طور فزاینده‌ای با مقدار بیشتر و بیشتری از چیزهای مردم عادی پر می‌شد. این جریان به‌طرزی ماهرانه‌ بر فرستادن افکار درست، مطالعه فا و انجام تمریناتم تأثیر می‌گذاشت، درحالی‌که داشتن ذهن روشن دشوارتر می‌شد. اغلب بدون توجه به اینکه روزم چقدر شلوغ بود، حتی اگر پروژه‌ها یا تکالیف ناتمام داشتم، قبل از خواب به تلفنم نگاهی می‌کردم.

همه این‌ها مشکلات ظاهری بود. اگر واقعاً می‌خواستم مشکل را حل کنم، نمی‌توانستم فقط علائم را درمان کنم و نه بیماری را. ابتدا فکر می‌کردم که صرفاً مطالعه بیشتر فا و فرستادن بیشتر افکار درست‌ مشکل را حل می‌کند، اما فقط می‌توانستم به‌طور موقت وضعیت تزکیه بهتری را حفظ کنم. هر زمان که به‌دلایل مختلف نمی‌توانستم زمان زیادی را صرف مطالعه فا یا فرستادن افکار درست کنم، به‌نظر می‌رسید که نمی‌توانم هیچ کاری انجام دهم. گاهی افکاری در این خصوص داشتم که نمی‌خواهم فا را مطالعه کنم، و حتی گرچه می‌خواستم از افکار درست برای نفی آن‌ها استفاده کنم، همیشه اثر نداشت و نمی‌دانستم کجا گیر کرده‌ام.

درک شخصی‌ام این است که افکار درست از یک پایه محکم مطالعه فا سرچشمه می‌گیرد، بنابراین دلیل اینکه افکار مثبتی برای عبور از این مانع نداشتم این بود که واقعاً فا را کسب نمی‌کردم. پس از نگاهی به درون، به این نتیجه رسیدم که علاوه‌بر مطالعه ناکافی فا، دو عامل دیگر نیز وجود دارد. اولین مورد این بود که چیزهای مردم عادی بسیار زیادی در ذهنم داشتم که در طول مطالعه فا حواسم را پرت می‌کرد.

دلیل دوم به انگیزه‌ام برای تزکیه مربوط می‌شد. اگر هنگام مطالعه فا، افکار و نیات ناخالصی داشته باشم، خدایان و بوداها محتوای فا را برایم آشکار نخواهند کرد.

هریک از ما ممکن است برداشت متفاوتی از اینکه چرا باید فا را مطالعه کنیم، داشته باشیم، مانند: مطالعه فا بخشی جدایی‌ناپذیر از تزکیه است، یا مطالعه فا یکی از سه کاری است که استاد از ما می‌خواهند انجام دهیم، یا مطالعه فا تنها راه برای حفظ وضعیت تزکیه‌مان است تا بتوانیم مردم را نجات دهیم. اما وقتی سعی کردم از خودم بپرسم که چرا می‌خواهم فا را مطالعه کنم، متوجه شدم که پاسخ‌هایی که می‌دهم بسیار سطحی هستند. درواقع حتی نمی‌دانستم که چرا فا را مطالعه می‌کنم. بنابراین از خودم پرسیدم: «چرا می‌خواهم تمرین کنم؟ دلیل اینکه می‌خواهم تمرین کنم چیست؟»

یاد گرفتم به‌طور واقعی دافا را تمرین کنم

وقتی بچه بودم فقط پدر و مادرم را دنبال می‌کردم و تشریفات را طی می‌کردم و به احتمال زیاد نمی‌فهمیدم چه‌کار می‌کنم. بعداً وقتی در جامعه مردم عادی دچار احساس سردرگمی شدم و خواستم وضعیتم را تغییر دهم، تمایل پیدا کردم که تزکیه کنم. از این منظر، دلایل اساسی‌ام برای تمایل به تمرین را تغییر نداده بودم. فقط برای کسب منافع و بهبود اخلاقیاتم تمرین می‌کردم. فقط می‌خواستم فرد خوبی باشم، کاستی‌هایم را از بین ببرم تا دیگران مرا بپذیرند و از من متنفر نباشند. فقط می‌خواستم برای زندگی هدفی داشته باشم، و با قلبی ناپاک وارد دافا شدم، بنابراین اصلاً چیزی به دست نیاوردم.

حالا که فهمیده بودم هدف اساسی‌ام از تزکیه نادرست است، هدفم باید چه می‌بود؟ می‌توانستم پاسخی بدهم که آن را پاسخی استاندارد می‌دانستم، مثلاً هدف از تمرین تزکیه بازگشت به خود واقعی و نجات موجودات ذی‌شعور درحین کمک به استاد در اصلاح فا است. اما نمی‌توانستم صرفاً با گفتن آن، ذهنم را تغییر دهم. چگونه می‌توانستم هدف اساسی‌ام از تزکیه را تغییر دهم؟

پس از صحبت با تمرین‌کننده‌ای که تقریباً هم‌سن من است، او نیز سردرگمی خود را در این زمینه بیان کرد. سپس، یک روز که فا را مطالعه می‌کردم، ناگهان درک کردم. متوجه شدم که تزکیه به معنای تغییر اجباری ذهنمان برای رها کردن نیست، و نیز صرفاً درباره حذف سرسختانه افکار بد، کارمای فکری یا عقاید و تصورات نیست. درباره نگاه به درون و یافتن ریشه مشکل، انگیزه اصلی، علت وابستگی‌های دیگر و سپس رها کردن وابستگی اساسی است. نیازی نیست به انگیزه‌های جایگزین برای تزکیه فکر کنم و خودم را مجبور کنم به آن‌ها ایمان بیاورم، زیرا این چیزی ساختگی است. علاوه‌بر این، نمی‌توانم خودم را مجبور کنم 100 درصد مواقع به استاد ایمان داشته باشم، زیرا این رویکرد درست نخواهد بود. چیزی که به آن نیاز دارم جایگزین کردن نیست، و نیازی هم ندارم که پاسخ‌های به‌اصطلاح «درست» را به خودم تحمیل کنم. کاری که باید انجام دهم این است که انگیزه‌های نادرستم برای تزکیه، وابستگی به منیت و وابستگی به افکار و نظرات دیگران درباره خودم را رها کنم.

ازطریق نگاه به درون، همچنین متوجه شدم که چرا نمی‌توانم بسیاری از مشکلاتم را تغییر دهم و چرا نمی‌توانم وابستگی‌هایم را رها کنم. فقط سعی می‌کردم خودم را به‌طور سطحی کنترل کنم، انگار از قانون استفاده می‌کردم تا افکار و رفتارهای نادرست خود را یک‌به‌یک کنترل کنم، نه اینکه تغییرات واقعی از درون ایجاد کنم و واقعاً آن چیزهای کثیف را رها کنم. آیا به‌اصطلاح تزکیه من صرفاً نوع دیگری از اجرای قانون نبود که برای خودم وضع کرده بودم؟ در تزکیه نباید به‌دنبال نتیجه باشیم. ما باید بدون در طلب بودن، به دست آوریم.

حتی بعد از اینکه همه این‌ها را فهمیدم، هنوز فضای بسیار زیادی برای پیشرفت در تزکیه و انجام مداوم سه کار وجود داشت. گاهی می‌توانم درحین مطالعه فا ذهن آرامی داشته باشم، اما اغلب نمی‌توانم. خجالت می‌کشم که بگویم هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت از استاندارد برای انجام تمرینات و فرستادن افکار درست بسیار دور هستم. گاهی حتی وقتی سه کار را انجام می‌دهم، هیچ نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود، زیرا فقط خیال‌پردازی می‌کنم. گاهی احساس می‌کنم که می‌توانم درحین کار روی پروژه‌ها، افکار درستم را حفظ کنم، اما بیشتر اوقات مثل این است که یک شغل را به‌عنوان بخشی از یک روال معمول انجام می‌دهم.

جدا از این موارد، هنوز چیزهای کوچک زیادی وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کنم، مانند بهداشت فردی، مدیریت زمان، تزکیه گفتار و نیز جنبه‌های مختلف دیگر. همچنین وابستگی‌های زیادی دارم، مانند وابستگی به حفظ آبرو، شهوت، شغل و بسیاری دیگر که هنوز آن‌ها را از بین نبرده‌ام، بنابراین درکم محدود است.

امیدوارم در آینده بتوانم به ازبین بردن آن وابستگی‌های ایجادشده پس از تولد ادامه دهم؛ وابستگی‌هایی که اجازه نمی‌دهند منِ واقعی‌ام به رشد در فا و رشد در تزکیه ادامه دهند تا بتوانم یک مرید دافای حقیقی در دوره اصلاح فا باشم.

اگر مطب نادرستی در مقاله‌ام می‌بینید لطفاً به آن اشاره کنید.

(کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای کالج فی‌تیان 2023)