(Minghui.org) تمرین تزکیه بسیار جدی است و ما باید به چیزهای کوچک و تکتک افکارمان توجه کنیم. در اینجا میخواهم چند نمونه را به اشتراک بگذارم.
لینگ به دلیل روشن کردن حقایق درمورد فالون دافا دستگیر شد، بنابراین وقتی آزاد شد به دونگ گفت: «منطقه ما خطرناک است. فقط باید در خانه بمانیم و آموزشها را مطالعه کنیم. بیرون نرو و درباره فالون دافا با مردم صحبت نکن.»
دونگ گفت: «ما قطعاً باید فا را خوب مطالعه کنیم و به ایمنی توجه کنیم. اما میترسم درست نباشد که به این دلیل دست از روشنگری حقایق برداریم.»
لینگ متوجه شد که دونگ درست میگوید، و همچنان درباره فالون دافا و اهمیت خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) به مردم میگفت. او چند روز بعد با فهرستی از اسامی افرادی که با ترک سازمانهای ح.ک.چ موافقت کرده بودند، برگشت. این بار به دونگ گفت: «ما هر روز این کار را انجام میدهیم (به مردم کمک میکنیم از ح.ک.چ خارج شوند). نمیدانم چرا باید این کار را انجام دهیم.»
دونگ به او یادآوری کرد: «این چیزی است که استاد (بنیانگذار فالون دافا) از ما خواستهاند. چرا فکر میکنی لازم نیست؟ بههرحال تعداد بسیار زیادی از مردم چین توسط ح.ک.چ شستشوی مغزی داده شدهاند و وقتی تاریخ، این رژیم را از بین ببرد، آنها در خطر خواهند بود. برخی از تمرینکنندگان بیش از ده سال و برخی دیگر نزدیک به بیست سال این کار را انجام دادهاند. آنها هرگز متوقف نشدهاند، زیرا میدانند که چقدر مهم است.»
از آن زمان، لینگ تقریباً هر روز سختکوشانه بیرون میرود تا حقایق را برای مردم روشن کند و از آنها بخواهد از ح.ک.چ خارج شوند.
چیائو حدوداً 70ساله اخیراً علائم دیابت داشت. بیناییاش بهسرعت بدتر میشد و برایش مشکل بود که از خودش مراقبت کند. وقتی کانگ به ملاقات او رفت، چیائو گفت: «اگر باید کارمایم را اینگونه بازپرداخت کنم، صرفاً آن را میپذیرم.»
کانگ به او یادآوری کرد که بهعنوان تمرینکنندگان دافای دوره اصلاح فا، همه ما مأموریتهایی داریم که باید انجام دهیم. اگر چیائو کور میشد، آن نظم و ترتیبات نیروهای کهن میبود که با او مداخله میکرد. بنابراین او نباید آن را تصدیق کند. چیائو حرف وی را تأیید کرد. او افکار درستش را تقویت کرد و زمان و تلاش بیشتری را صرف مطالعه آموزههای استاد و انجام تمرینها کرد. بیناییاش بهسرعت بهبود یافت.
وقتی چند تمرینکننده در حضور دیگران با فانگ با بیاحترامی صحبت کردند، او ناراحت شد. وقتی فانگ در این خصوص شکایت میکرد، رونگ به او یادآوری کرد که باید این را چیز خوبی در نظر بگیرد، زیرا آن تمرینکنندگان کمکش کردند که رشد کند. فانگ بدون فکر کردن گفت: «من به کمک آنها نیازی ندارم!» اما به محض اینکه این کلمات از دهانش خارج شد، پشیمان شد، زیرا آنچه را که استاد آموزش دادهاند به یاد آورد. از این گذشته، اگر استاد این آزمون را نظم و ترتیب دادهاند، آیا او درحال رد کردن کمک استاد نبود؟ او به درونش نگاه کرد و اندکی پس از تشخیص وابستگیهای متعددش، آنها را رها کرد.
زن و شوهری با فرزندان خود گرفتار مصائب سخت و پایانناپذیری بودند. شوهر گفت: «ترجیح میدهم طنابی بیابم و خودم را حلقآویز کنم. دیگر نمیخواهم با این موضوع سر و کار داشته باشم.» زن هم همین فکر را داشت و حتی پرسید که آیا ممکن است اول او بمیرد؟ بعد از اینکه سایر تمرینکنندگان درباره این موضوع شنیدند، به این زوج یادآوری کردند که باید گفتار خود را تزکیه کنند و نباید برای مصیبت درخواست کنند، ناگفته نماند که خودکشی خلاف آموزههای فالون دافاست. این زوج متوجه شدند که نباید از مشکلات فرزندان خود اجتناب کنند. درعوض باید با آنها روبرو شوند و آنها را با پیروی از تعالیم دافا حلوفصل کنند. آنها از آن زمان بهطور چشمگیری بهبود یافتهاند و آن محنتها دیگر بهندرت آنها را اذیت میکند.