فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

رها کردن حسادت

13 اکتبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) می‌دانم که به حسادت وابستگی دارم، اما چون در گذشته نمی‌دانستم چگونه خودم را تزکه کنم، توجه چندانی به آن نداشتم. اتفاقی در سال گذشته باعث شد که متوجه شوم باید آن را جدی بگیرم و رهایش کنم. مایلم این ماجرا را برایتان تعریف کنم. اگر چیزی نادرست در تبادل تجربه‌ام وجود دارد، لطفاً به آن اشاره کنید.

زمانی که پدرشوهرم هنوز زنده بود برای نگهداری از او، با وی در خانه‌ای یک‌طبقه که ارتش به او داده بود زندگی می‌کردیم. پس از درگذشتش، ارتش بارها از ما خواست که خانه را تخلیه کنیم. شوهرم قمار می‌کند، بنابراین پول زیادی ندارد. من ازطریق آرایشگری (کوتاه کردن مو) درآمدی دارم و همچنین میوه و سبزیجات می‌کارم. در طول این سال‌ها، خیلی پس‌انداز نکرده بودیم و به خرید خانه فکر نمی‌کردیم. حالا که ارتش می‌خواست خانه را تخلیه کنیم، خیلی ناراحت و در تلاش بودم راهی برای خرید خانه پیدا کنم.

خواهرشوهرم (خواهر بزرگ‌تر شوهرم) دو خانه داشت که مالکیت خانه کوچک‌تر به برادر بزرگ‌تر شوهرم داده شد و خانه بزرگ‌تر به قیمت 600هزار یوان فروخته شد. وقتی پارسال به دیدار خواهرشوهرم رفتم، شنیدم که او 600هزار یوان را به برادرشوهرم داد، اما چیزی به شوهرم نداد.

فکر کردم او می‌دانست که ارتش می‌خواهد ما را از خانه بیرون کند و اینکه ما جایی برای رفتن نداریم. بااین‌حال به‌جای کمک به ما، تمام پول را به برادر دیگرش داد.

احساساتی منفی نسبت به او پیدا کردم، درحالی‌که فکر می‌کردم در طول این سال‌ها به او کمک کرده‌ام، و اکنون که به کمک نیاز داریم، او حاضر نیست کمکمان کند. بابت رفتارش احساس حسادت، عصبانیت، و رنجش داشتم.

چند روز سکوت کردم و بعد درباره این موضوع به شوهرم گفتم. او نمی‌توانست آنچه را که می‌گفتم باور کند و گفت: «تو تمرین‌کننده فالون دافا هستی! اگر او به تو پول بدهد، خوب است. اگر این کار را نکند، پس برایش نجنگ.»

حرف‌های شوهرم مثل ترکه هشداری بر سرم فرود آمد و فهمیدم حق با اوست. قلبم تحت تأثیر تعداد بسیار زیادی از وابستگی‌های بشری بود، و نحوه واکنشم کاملاً منطبق بر فا نبود. حتی می‌خواستم بر سر سود یا ضرر شخصی بحث و دعوا کنم. اگر همچنان این‌گونه فکر می‌کردم چه مقدار تقوا (دِ) از دست می‌دادم؟

درواقع اگر ارتش از ما نمی‌خواست که خانه را تخلیه کنیم، حتی به خرید خانه فکر نمی‌کردم، یا از خواهرشوهرم انتظار نداشتم کمکمان کند یا نمی‌خواستم با برادرشوهرم دعوا کنم. متوجه شدم که استاد با این اتفاق، وابستگی‌های بشری‌ام را آشکار ‌کردند تا بتوانم آن‌ها را شناسایی و رهایشان کنم.

یک بار خواب دیدم که یکی درِ خانه ما را از جا درآورده است. وقتی پرسیدم چه کسی این کار را انجام داده است، مردی ظاهر شد و گفت: «فوشیانگ (این اسم هم‌آوا با لذت بردن از شادی است) این کار را کرد.» وقتی از خواب بیدار شدم، فهمیدم که استاد به من اشاره می‌کنند. یک تزکیه‌کننده باید ازطریق سختی‌ها رشد کند. اگر شخص به‌دنبال راحتی در زندگی باشد هیچ راهی (هیچ دری) وجود ندارد که بتواند در تزکیه موفق شود.

وقتی درباره این اصل فا هشیار شدم، آرام شدم و نگرانی درباره خرید خانه را کنار گذاشتم. مدتی بعد ارتش به ما گفت که می‌توانیم خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کنیم اجاره کنیم. اجاره‌بها معقول و در حد بودجه ما بود.

از استاد بابت نظم و ترتیب مهربانانه‌شان بسیار سپاسگزارم. اکنون می‌دانم چگونه خودم را تزکیه کنم. همیشه به درون نگاه خواهم کرد و به تک‌تک افکارم توجه خواهم کرد تا یک مرید دافای واقعی و شایسته نجات نیک‌خواهانه استاد باشم.