فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

ازبین بردن رنجش و غلبه بر دشواری‌ها

14 اکتبر 2024 |   تمرین‌کنندۀ فالون دافا در چین

(Minghui.org) وقتی در سال ۱۹۹۶، بلافاصله پس از فارغ‌التحصیلی از مدرسه، با فالون دافا آشنا شدم، بسیار خوشحال شدم. در ذهنم عقاید و تصورات یا وابستگی‌های زیادی نبود و به شهرت و منفعت هم چندان توجهی نداشتم. هر روز فا را مطالعه می‌کردم و تمرینات دافا را انجام می‌دادم و با خوشحالی زندگی بی‌دغدغه‌ای داشتم! تا اینکه مشکلاتی با همسایگانمان پیش آمد.

تمرین‌کنندگانی که از حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی می‌کنند، می‌توانند واقعاً رفتاری صمیمانه، مهربان و شکیبا داشته باشند و کاملاً پاک و ازخودگذشته باشند، اما من هنوز فاصلۀ زیادی با این الزامات دارم. می‌خواهم تجربیات تزکیه‌ام را در سال‌های متمادیِ درگیری با همسایگانمان به اشتراک بگذارم و امیدوارم وابستگی‌هایم به رنجش، منفعت‌ و جنگیدن را آشکار و متلاشی کنم.

پدر مرحومم مرد مهربانی بود که به همسایگانمان خیلی کمک می‌کرد. زمانی که اداره جنگلبانی درحال تخریب خانه‌ها بود، پدرم به همسایه‌ای کمک کرد تا خانه‌ای خالی را که درست در سمت چپ ما قرار داشت به دست آورد. این همسایۀ جدید با پدرم توافق کرده بود که خانه‌اش را در همان سطح زمین خانۀ ما بسازد. اما پس از فوت پدرم، او خانه‌اش را ده سانتی‌متر بالاتر از خانۀ ما ساخت. او همچنین اغلب زباله، برف و آب کثیف را جلوی خانۀ ما می‌ریخت. در زمستان، جادۀ یخی بسیار لغزنده می‌شد. از او خواستم که از ریختن آب کثیف به‌سمت خانۀ ما خودداری کند، اما او تا 6 متر فاصله از خانه‌اش را به‌عنوان منطقۀ عمومی برای ریختن زباله در نظر می‌گرفت.

سال گذشته، زمین خانه‌ام ده سانتی‌متر پایین آمد، زیرا او در اطراف دیوار آجر و سنگ می‌گذاشت که باعث شد دیوار خم شود و سپس تخته‌های چوبی بزرگی را با میخ به دیوار زد تا فضا را بپوشاند. از سرپرست محله و کمیتۀ ساخت‌وساز خواستیم با او صحبت کنند، اما او حاضر به برداشتن تخته‌ها نشد. فکر می‌کردیم او غیرمنطقی است. یکی از دوستانمان برایمان متأسف بود و گفت که این همسایه خانه‌اش را با کمک پدرتان به دست آورده و نباید بعد از فوت پدر و مادرتان، شما و برادرتان را اذیت کند.

همسایۀ سمت راستمان نیز با اینکه هر زمان به کمک نیاز داشت به او کمک می‌کردم و حتی به او پول قرض می‌دادم، گاهی اوقات رفتار دوستانه‌ای نداشت. می‌خواستم یک انباری را در همان مکان قبلی در سمت راست حیاطمان بسازم. اما او بهانه آورد که انباری مانع ورود نور خورشید به خانه‌اش می‌شود و اجازه نداد آن را بسازم. حتی به من اجازه نداد یک جعبۀ چوبی را که کمتر از یک متر ارتفاع داشت، بیرون پنجره‌ام بگذارم، چراکه می‌گفت این جعبه جلوی نور خورشید را می‌گیرد.

در بهار امسال، شش نفر را برای تعمیر انباری در حیاطمان استخدام کردم. همسایگان هر دو طرف اجازه ندادند این کار انجام شود. همسر همسایۀ سمت چپ یک بیل در دست گرفت، آن را برایمان تکان داد و با صدای بلند ناسزا گفت و ادعا کرد که این مکان متعلق به اوست و اجازه نداریم آن را تعمیر کنیم. بستگانم فکر می‌کردند که سروکار داشتن با آن‌ها بسیار نابخردانه است و پیشنهاد کردند که خانه‌مان را بفروشیم و در جایی دیگر زندگی کنیم.

چند روز بعد، کاشی‌های انباری جابجا شدند و باعث شد هنگام بارندگی، سقفِ آن نشتی داشته باشد. یکی از دوستان برای کمک به تنظیم کاشی‌ها آمد. درحالی‌که دوستم مشغول کار بود، همسایۀ سمت راست بیرون آمد و گفت اجازۀ انجام این کار را نداریم. او ناسزا گفت و به دیوارِ چوبی ضربه زد. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و با او دعوا کردم و درنهایت با پلیس تماس گرفتم. او بعد از رسیدن پلیس، همچنان به ناسزا گفتن ادامه داد. فشار خون برادرم به‌دلیل عصبانیتش بالا رفت. درنهایت، پس از اینکه به او گفتم فشار خون برادرم بالا رفته و نیاز دارد به بیمارستان برود، از سرزنش ما دست کشید و به خانه‌اش رفت.

بسیار عصبانی بودم و رنجشم سر برآورد. این همسایگان لطف خانواده‌ام را با کارهای بدشان جبران کردند. در نظر داشتم با آن‌ها مقابله کنم، اما متوجه شدم که نباید مانند آن‌ها رفتار کنم و نباید تحت تأثیر نظم و ترتیب‌های مخرب نیروهای کهن قرار بگیرم.

این بخش از فای استاد را بیش از صد بار تکرار کردم:

«به‌عنوان یک تزکیه‌کننده
فرد همیشه باید به دنبال اشتباهات خود باشد
این مؤثرترین راه برای رها شدن از وابستگی‌ها است
هیچ راهی برای گریز از سختی‌ها نیست، بزرگ یا کوچک
[در طول یک تضاد، اگر بتوانید به یاد بیاورید:]
"حق با اوست،و من اشتباه می‌کنم،"
چه چیزی برای جر و بحث وجود دارد؟»
(«حق با چه کسی است، چه کسی اشتباه می‌کند»، هنگ یین ۳)

هنگام مطالعۀ بخش ازدست‌دادن و به‌دست‌آوردن در سخنرانی چهارم جوآن فالون، متوجه شدم که این گرفتاری به‌دلیل کاستی در تزکیه‌ام و حفظ شهرت، منفعت و احساسات به وجود آمده است. این واقعاً تجربه‌ای دلخراش و دردناک بود که علاوه‌بر تلاش برای رها کردن میل به منفعت، باید بر آن غلبه می‌کردم.

چند تمرین‌کننده از وضعیتم مطلع شدند و آمدند تا درک‌های خود را دربارۀ چگونگی بهبود براساس فا، با من در میان بگذارند. برخی افکار درست فرستادند تا با ازبین بردن عوامل اهریمنی که با مطالعۀ فا و انجام تمریناتم مداخله می‌کردند، میدان بُعدی مرا پاک‌سازی کنند. یکی از تمرین‌کنندگان ماجرایی را برایم تعریف کرد که به من انگیزه داد تا به‌جای تمرکز بر چیزهای اهریمنی و افراد بد، افکار درست را در ذهنم حفظ کنم. آن ماجرا را برای برادرم تعریف کردم و او هم کاملاً آن را قبول داشت.

با مطالعۀ مداوم فا، متوجه شدم که همه‌چیز نتیجۀ علت و معلول است. مهم نیست که اکنون همسایه‌ها چگونه با من رفتار می‌کنند، نباید از آن‌ها دلخور باشم، زیرا ممکن است در گذشته، به آن‌ها آسیب رسانده باشم. باید هر بدهی کارمایی را که از زندگی‌های گذشته بدهکارم بپردازم. باید قدردان باشم که آن‌ها با ایجاد درگیری‌ها، فرصت‌هایی برایم فراهم کردند تا شخصیتم را اصلاح کنم و به من کمک کردند وابستگی به منفعت را رها کنم و شکیباتر شوم.

پس از اینکه درکم از وضعیت تغییر کرد، همه‌چیز کم‌کم بهبود یافت. همسایگان هر دو طرف می‌خواستند با من و برادرم آشتی کنند. آن‌ها گفتند که بستگان دور به اندازۀ همسایگان نزدیک اهمیت ندارند، پس باید با هم خوب کنار بیاییم. همسایۀ سمت راست به من گفت که می‌توانم هر زمان که بخواهم یک انباری بسازم، چه بلند و چه کوتاه. عذرخواهی کردم و اعتراف کردم که اشتباه کردم آن روز با آن‌ها بحث کردم و به آن‌ها هدایایی دادم تا دوستی‌ام را نشان دهم. آن‌ها بسیار خوشحال شدند. این واقعاً مانند سخن استاد بود:

«پس از عبور از سایه‌های تاریک درختان بید، گل‌های روشن و روستای دیگری پیش رو خواهد بود!» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

فهمیدم که تزکیه و شین‌شینگ در میان آزمون‌های سخت پالایش می‌شوند. از استاد بسیار سپاسگزارم که در طول ۲۸ سال تزکیه‌ام، فا را به من آموزش دادند و مرا برای ازبین بردن رنجش و عبور از محنت‌ها به‌سوی آینده‌ای روشن هدایت کردند.