فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

ماجراهایی درباره افرادی که در میان آزار و شکنجه، از تمرین‌کنندگان فالون دافا حمایت و حفاظت می‌کنند

19 اکتبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) گَنگ و همسرش مین تمرین فالون دافا را قبل از شروع آزار و شکنجه در سال 1999 آغاز کردند. آن‌ها با پیروی از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری تلاش می‌کنند افراد بهتری باشند. آن‌ها به‌خوبی از بستگان مسن خود مراقبت و دو فرزندشان را بزرگ کرده‌اند و آن‌ها از دانشگاه فارغ‌التحصیل و صاحب مشاغل موفقی شده‌اند. سایر روستاییان می‌گویند که آنان همسایه خوبی هستند. این دو و سایر تمرین‌کنندگان همگی افراد خوبی هستند.

اگرچه حزب کمونیست چین (ح‌.ک.چ) در ژوئیه1999، شروع به سرکوب دافا کرد، هیچ مسئول یا ساکنی تمرین‌کنندگان را به مقامات گزارش نکرد. تمرین‌کنندگان به تمرین ادامه دادند و تحت تأثیر تبلیغات افتراآمیز ‌‌ح.ک.چ قرار نگرفتند. تمرین‌کنندگان قبل از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، به مسئولان روستا درباره فالون دافا گفته بودند و برخی از مقامات، جوآن فالون، آموزه‌های اصلی فالون دافا، را خوانده بودند. آن‌ها می‌دانند که این روش تزکیه مردم را به‌سمت خوب بودن هدایت می‌کند و هیچ‌کس از سیاست آزار و اذیت ‌‌ح.ک.چ برای بدرفتاری یا گزارش دادن با تمرین‌کنندگان پیروی نمی‌کند.

زمانی که مقامات شهرستان به نحوی شنیدند که تعدادی تمرین‌کننده فالون دافا در ‌‌این روستا هستند، به مسئولان ‌‌روستا دستور دادند تا اقدام کنند و اطلاعات دقیقی ارائه دهند. دبیر حزب گفت که هیچ تمرین‌کننده‌ای در روستا وجود ندارد. روز بعد او به دیدن گنگ و مین رفت و گفت که حتی اگر به معنای ازدست دادن شغلش باشد، تمرین‌کنندگان را گزارش نمی‌کند.

ازآنجاکه گنگ و مین به‌عنوان تمرین‌کننده فالون دافا شناخته‌شده هستند، مقامات بالاتر اگر بررسی می‌کردند به‌راحتی می‌توانستند متوجه این موضوع شوند. به همین خاطر، برخی از مقامات روستا به دیدن آن‌ها رفتند و لیستی از تمرین‌کنندگان محلی را خواستند و قول دادند که هیچ‌کس دچار مشکل نشود. گنگ به آن‌ها گفت: «ما شروع به تمرین فالون دافا کردیم، زیرا می‌خواهیم افراد بهتری باشیم. چگونه می‌توانیم در طول آزار و شکنجه دیگران را تحویل دهیم؟ سایر روستاییان چه فکری درباره ما می‌کنند؟» مسئولان روستا تأیید کردند و دیگر به سراغشان نرفتند.

یک روز بیش از 10 مقام از کمیته امور سیاسی و حقوقی شهرستان (PLAC)، دفتر قضایی و اداره پلیس به روستا آمدند. گنگ در خانه نبود و مین با خرد، این موضوع را مدیریت کرد. او از امضای هرگونه سندی مبنی بر نفی تمرین فالون دافا خودداری کرد. این مقامات چاره‌ای جز رفتن نداشتند، اما گفتند که گنگ باید به اداره 610 شهرستان مراجعه کند.

بعد از رفتن آن‌ها، دهیار ‌‌روستا به مین گفت: «لطفاً به آنجا [به اداره 610] نروید. در غیر این صورت، ما جریمه خواهیم شد.»

بار دیگر چندین مقام از شهرستان گفتند که به‌دنبال گنگ هستند. ‌‌دهیار جدید روستا از قبل به مین اطلاع داد و از او خواست که درِ خانه را قفل و فوراً آنجا را ترک کند. در آن زمان، چند تمرین‌کننده از مناطق دیگر در خانه گنگ بودند و درباره پروژه‌های دافا گفتگو می‌کردند. به‌لطف این اطلاع‌رسانی، آن‌ها در امان ماندند.

سایر تمرین‌کنندگان در روستا نیز در امان بوده‌اند. یک بار سه تمرین‌کننده از مرکز شهرستان به بازار کشاورزان آمدند تا درباره دافا به مردم بگویند. شخصی آن‌ها را به پلیس گزارش داد. یک ون پلیس آمد و این سه تمرین‌کننده را سوار کرد؛ پلیس آن‌ها را با ون، از این سر ‌‌روستا به آن سر دیگر برد. سپس ‌‌مأموران پلیس از این تمرین‌کنندگان خواستند که آنجا را ترک کنند و دفعه بعد مراقب باشند. این نمونه‌ای است که چگونه مقامات پس از درک حقایق درمورد دافا و آزار و شکنجه، از تمرین‌کنندگان محافظت کرده‌اند.

داستان‌های جالب زیادی هست. یک بار که مین مطالب دافا را در ‌‌روستا توزیع می‌کرد، مردی از این سر ‌‌روستا به آن سر دیگر او را تعقیب کرد و یک نسخه از نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست را درخواست کرد. وقتی او از مین بابت کتاب تشکر کرد، اشک‌های مین جاری شد.

یک روز وئی با شخصی در بازار کشاورزان درباره دافا و ترک سازمان‌های ‌‌ح.ک.چ صحبت کرد. وقتی آن مرد از بازار بیرون ‌رفت و آماده ورود به خانه‌اش بود، به‌سمت وئی برگشت و با صدای بلند صدا زد: «من عضو حزب هستم و اسمم فلانی است. لطفاً به من کمک کن حزب را ترک کنم.»

بار دیگری که مین به شهر زادگاهش رفت، چند پوستر درباره دافا روی یک تیر برق در ورودی ‌‌روستا نصب کرد. وقتی به عقب برگشت، مردی را دید که پشت سرش ایستاده بود و پوستر را به‌دقت می‌خواند. مین با او درباره فالون دافا گفتگو کرد و یک دی‌وی‌دی حاوی ویدئوهایی به او داد که تبلیغات افتراآمیز ‌‌ح.ک.چ را بی‌اعتبار می‌کرد. آن مرد بارها از او تشکر کرد.

یک روز چند تمرین‌کننده مسن در محل ساخت‌وسازی درباره دافا صحبت می‌کردند. سرکارگر یک کیسه مطالب خواست و بین کارگران تقسیم کرد.

لان در کنار یک جاده اصلی زندگی می‌کرد. افرادی که سوار دوچرخه‌های برقی بودند، گهگاه می‌ایستادند و از او می‌خواستند که در شارژ کردن دوچرخه‌شان کمک کند. لان به آن‌ها کمک می‌کرد و هزینه‌ای دریافت نمی‌کرد و درمورد فالون دافا به آن‌ها می‌گفت و درعین‌حال توصیه می‌کرد که سازمان‌های ح.ک.چ را ترک کنند. مردم همیشه بسیار سپاسگزار وی بوده‌اند.

این تجربیات نشان می‌دهد که چگونه مردم پس از یادگیری حقایق ازطریق افراد درستکار، از آن‌ها حمایت می‌کنند. مردم جهان ‌‌ح.ک.چ را به‌خاطر اعمال شرورانه‌اش محکوم می‌کنند. لطفاً برای آینده‌ای بهتر، از رژیم دوری کنید.