فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

آنچه بعد از دو تصادف شدید، به آن آگاه شدم

2 اکتبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در کالیفرنیا (ایالات متحده)

(Minghui.org) من فا را در سال 1995 کسب کردم و به‌تازگی از سرزمین اصلی چین، به ایالات متحده مهاجرت کردم. معتقدم در محیطی مانند سرزمین اصلی، خوب انجام دادن سه کار می‌تواند آزار و شکنجه را کاهش دهد. هر زمان که هر سه کار بهتر انجام می‌شود، مداخله کمتری را تجربه کرده‌ام و همه‌چیز به‌آرامی پیش می‌رود. برعکس، اگر فا را خوب مطالعه نمی‌کردم، به‌موقع افکار درست نمی‌فرستادم، یا درگیر مشغله‌های کاری می‌شدم، توسط کمیته محله و پلیس مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتم و تأثیر روشنگری حقیقتم خیلی خوب نبود. در چنین محیط خشنی، کوچک‌ترین سستی می‌تواند مشکلاتی را ایجاد کند. مشکل اصلی تمرین‌کنندگان در سرزمین اصلی چین، دستگیر شدن است. وقتی به خارج از کشور می‌آییم، محیط آرام است و می‌تواند به‌دلیل وابستگی‌مان به راحتی، باعث سست شدنمان شود.

در ابتدای ماه آوریل، در یک اردوی آموزشی اینفلوئنسر شبکه‌های اجتماعی کمک می‌کردم. یک روز آنقدر خسته بودم که درحین رانندگی چرت زدم و ماشینم با ماشینی که از روبرو می‌آمد برخورد کرد و سپس قبل از توقف، به ماشین دیگری در کنار جاده اصابت کرد. در آن زمان، احساس کردم آتشی به‌سمت صورتم هجوم می‌آورد، اما سپس توسط چیزی مسدود شد و صورتم را نسوزاند. بعد از آن تصادف، حالم خوب بود، اما ماشینم نابود شده بود. می‌دانستم که استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، بودند که از من محافظت کردند. وگرنه با وجود خرابی شدید ماشین می‌مردم.

می‌دانستم هیچ اتفاقی در تزکیه‌ام تصادفی نیست. این سانحه شدید رانندگی مرا متوجه چه چیزی می‌کرد؟ نیروهای کهن از کدام وابستگی من سوء‌استفاده می‌کردند که باعث ‌شد اینقدر بی‌رحمانه عمل کنند؟ این سانحه رانندگی در طول اردوی آموزشی اینفلوئنسر شبکه‌های اجتماعی رخ داد و من یکی از مربیان اصلی بودم، بنابراین باید به آن مربوط می‌شد.

ازآنجاکه چنین سانحه بزرگی رخ داد، مسئول اردو، هماهنگ‌کننده پروژه و سایر تمرین‌کنندگان درک‌هایشان را از دیدگاه فا با من به اشتراک گذاشتند. آن‌ها گفتند که به درون نگاه کنم و اینکه این نوع فاجعه مهلک معمولاً به این دلیل اتفاق می‌افتد که یک تمرین‌کننده ممکن است مشتاق انجام کاری باشد. به یاد آوردم که در آن زمان به خودم افتخار و فکر می‌کردم که این پروژه اینفلوئنسر شبکه‌های اجتماعی موفق خواهد بود، بنابراین به‌طور جدی به درون نگاه نکردم.

ده روز بعد از آن تصادف، یک بعدازظهر با دوچرخه برقی به کلاس می‌رفتم و از کنار جاده شنی رد می‌شدم و می‌خواستم عجله کنم، بنابراین سرعتم را افزایش دادم. دوچرخه ناگهان شتاب گرفت و چرخ‌ها نمی‌توانستند روی زمین بمانند و دوچرخه از زیر من پرواز کرد و بیرون پرید. سمت چپ صورتم به‌شدت روی سنگریزه‌ها فرود آمد و احساس می‌کردم مغزم درحال ترکیدن و خارج شدن از سرم است. صورتم ورم کرده بود، اما به‌طرز عجیبی صورتم فقط کمی خراشیده شده بود و خونریزی هم نداشت. در نیمه چپ بدن، آرنج، ران و زانو درد شدیدی داشتم. از آستین لباسم و پاره‌های شلوارم خون جاری بود. ماشین‌های زیادی در جاده توقف کردند و یک راننده اتوبوس به من کمک کرد تا بلند شوم و بارها از من پرسید که آیا به کمک نیاز دارم. سرم گیج می‌رفت، اما می‌دانستم حالم خوب می‌شود. آهسته به‌سمت کنار جاده رفتم و نشستم و فکر کردم که نباید مانع رفت‌وآمد ماشین‌ها شوم.

وقتی سوار تاکسی به‌سمت خانه می‌رفتم، فکر کردم که باید توجه کنم؛ دو تصادف در عرض فقط ده روز! در شب دوم بعد از سانحه دوم، خواب استاد را دیدم. در یک سالن، شش یا هفت مرید دافا دور استاد نشسته بودیم و استاد با مهربانی با ما صحبت می‌کردند. وقتی از خواب بیدار شدم، چیز زیادی از صحبت‌های استاد را به خاطر نمی‌آوردم، اما فقط یک جمله را خیلی واضح به یاد داشتم. استاد بیان کردند اساس هر کاری که اکنون انجام می‌دهید نجات موجودات ذی‌شعور است. متوجه شدم هر کاری که انجام می‌دهیم، باید مبنایش را بر نجات موجودات ذی‌شعور بگذاریم؛ منابع دافا و زمان مریدان دافا بیش از حد باارزش و محدود است.

چند سال پیش در چین، ویدئوهای کوتاه می‌ساختم. تقریباً هر ویدئو براساس بیدار کردن افکار خوب مردم، ترویج فرهنگ سنتی و گسترش این اصل بود که خوبی پاداش می‌گیرد و پلیدی مجازات می‌شود. عمداً به‌دنبال افزایش تعداد کلیک و کسب درآمد نبودم، اما تعداد فالوئرها و درآمد به‌طور پیوسته افزایش می‌یافت. بعد از اینکه به خارج از کشور آمدم، هنوز ویدئوهای کوتاهی می‌ساختم، اما نقطه شروعم کسب درآمد بود. برای اینکه میل به پول را پنهان کنم، به یک توجیه خیلی خوب فکر کردم و آن این بود که هر چیزی که بتواند افراد بیشتری را جذب کند باید انجامش دهیم.

تصادفی نیست که بعد از آن تصادف، خواب استاد را دیدم. آموزش استاد در آن خواب مرا بیدار کرد. متوجه شدم که ‌دلیلم برای ساخت ویدئوهای کوتاه، اشتباه است!

استاد بیان کردند:

«همۀ‌ آنچه انجام می‌دهیم برای هدف نجات مردم است. جهان قدیم این طور است که هست؛ بگذارید باشد. مسئولیت شما این است که موجودات را به‌سوی جهان جدید نجات دهید.» («بیدار شوید»)

درک می‌کنم که آنچه استاد می‌خواهند و به ما می‌آموزند برای نیازهای آینده است! استاد به من این توانایی را دادند که ویدئوهای کوتاه بسازم، نه برای اینکه بتوانم به خارج از کشور بیایم و کسب درآمد کنم، بلکه برای اینکه از توانایی‌هایی که از فا به دست آورده‌ام برای نجات مردم استفاده کنم. باید از این توانایی‌هایی که استاد به من داده‌اند استفاده کنم تا در پلتفرمی که استاد برای آینده بشریت ایجاد کرده‌اند تعداد بیشتری از مردم را جذب و حفظ کنم و نجات دهم.

چگونه می‌توانیم افراد بیشتری را نجات دهیم؟ ساخت ویدئوهای کوتاه و باکیفیت به هریک از تولیدکنندگان محتوایمان متکی است. به‌عنوان مریدان دافا و ولاگرها در طول دوره اصلاح فا، باید آثار بیشتر و بهتری تولید کنیم و آن‌ها را در پلتفرم گنجینگ ورد منتشر کنیم. این مأموریت من است.

اگر حفاظت استاد نبود، ممکن بود در هریک از این تصادفات بمیرم.

استاد بیان کردند:

«در حال حاضر، خواه ازبین بردن کارما باشد یا مداخله از طرف عوامل شیطانی، تمام آن کار نیروهای کهن است. کاملاً یکسان است– فقط نامشان فرق می‌کند. من مخالف تمام کارهایی هستم که نیروهای کهن انجام می‌دهند. هیچ‌یک از آن‌ها را تصدیق نمی‌کنم. و حتی کمتر اینطور است که مریدان دافا باید مجبور به تحمل چنین زجرهایی شوند.» («آموزش فا در کنفرانس فای 2013 نیویورک بزرگ»)

مسیر تزکیه ما درواقع بسیار باریک است. ما فقط باید کاری را انجام دهیم که استاد می‌گویند. در روند رهایی از وابستگی‌ها، باید نیروهای کهن را کاملاً انکار کنیم، سه کار را با افکار درست و اعمال درست انجام دهیم، موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم و به عهد خود وفا کنیم!