فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

درباره نظارت بر تلفن همراه

22 اکتبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) این مقاله را نوشتم تا به تمرین‌کنندگان یادآوری کنم: کسانی که هنوز از تلفن همراه برای انجام کارهای دافا استفاده می‌کنند، یا از کدهایی برای برقراری ارتباط با سایر تمرین‌کنندگان استفاده می‌کنند، تلفن همراه خود را به جلسات مطالعه گروهی فا می‌آورند و غیره، لطفاً به ایمنی توجه کنند!

چند سال پیش شوهرم من و دخترم را با ماشینمان به یک بازار بزرگ برد. در مسیر از جی‌پی‌اس برای مسیریابی استفاده کردیم. با نزدیک‌تر شدن به مقصدمان، دستورالعمل‌های جی‌پی‌اس را که به ما می‌گفت دور بزنیم، دنبال نکردیم. وقتی آن را نادیده گرفتیم، با صدای بلند گفت: «هی زن زیبا، دور نزدی.» فکر کردیم خنده‌دار است، چون شوهرم رانندگی می‌کرد. بعداً متوجه شدیم که از جی‌پی‌اس روی تلفن دخترم استفاده می‌کنیم.

تقریباً در نیمه دوم سال گذشته، شوهرم با ماشینمان مرا به ایستگاه راه‌آهن پرسرعت برد، زیرا می‌خواست به من نشان دهد که آن چقدر خوب ساخته شده است. آن روز افراد کمی آنجا بودند، بنابراین اطراف ایستگاه قدم زدیم. سپس به‌سمت خانه حرکت کردیم و به یک خروجی نزدیک شدیم، اما چون شوهرم می‌دانست که خروجی‌های دیگری هم وجود دارد، از آن خارج نشدیم. وقتی شوهرم به رانندگی ادامه داد، بلندگو فریاد زد: «برگرد، برگرد. جلوتر هیچ جاده‌ای وجود ندارد.» ابتدا فکر کردیم که به راننده دیگری اشاره می‌کند، زیرا می‌دانستیم که جلوتر جاده‌ای هست. بااین‌حال بلندگو نام شوهرم را صدا زد و به او گفت که دور بزند. ما قبلاً دور زده و به بلندگو گوش نکرده بودیم و درعوض از خروجی دیگری خارج شدیم. فکر کردیم چون تلفن همراه شوهرم در ماشین بود، بلندگو توانست نام او را صدا بزند.

امروز صبح وقتی صبحانه می‌خوردیم شوهرم گفت: «یادم رفت ترشی خردل بخرم.» گفتم: «چرا آنلاین خرید نمی‌کنی؟» سپس شوهرم تلفن همراهش را برداشت تا در اینترنت دنبال ترشی بگردد. او گفت اگر بیشتر بخریم ارزان‌تر است و چند بسته رایگان می‌گیریم. گفتم: «پس بیا دو بسته بخریم.» حتی قبل از اینکه حرفم را تمام کنم، تلفنِ شوهرم قیمت دو بسته ترشی خردل را نشان داد.

درحالی‌که می‌خواستیم هزینه خریدمان را پرداخت کنیم، شوهرم گفت ساعت 2 بامداد کتفش به‌شدت درد می‌کرد. همانطور که این را می‌گفت، سفارشش را تکمیل می‌کرد. بلافاصله آگهی دارویی برای درد شانه‌ در گوشی‌اش ظاهر شد.

شوهرم یاد تمرین‌کننده‌ای افتاد که چند روز پیش درباره حادثه‌ای صحبت می‌کرد. پسر این تمرین‌کننده به خانه آمد، اما فراموش کرد ریش‌تراشش را بیاورد. این تمرین‌کننده به پسرش پیشنهاد کرد برای خرید ریش‌تراش به یک فروشگاه محلی برود. پسرش گفت: «خوب است.» صبح روز بعد، آگهی یک ریش‌تراش در گوشی او ظاهر شد، زیرا تلفن دائماً ما را زیر نظر دارد. شوهرم گفت: «کسی که تلفن همراه ما را شنود می‌کند خیلی سریع است!» او شوکه شده بود. وقتی صحبت‌های این تمرین‌کننده را در آن روز شنید، زیاد به آن فکر نکرد. امروز واقعاً متوجه شد که نظارت بر تلفن‌های همراه چقدر فراگیر است. درواقع، شوهرم دو بار به‌دلیل شرکت در تالارهای گفتگوی آنلاین مسدود شد.

حالا شوهرم دیگر کنار موبایلش درباره چیزی نظر نمی‌دهد. امروز، واقعاً به میزان نظارت بر تلفن همراه و شنود آن پی بردم، و این درست است که ما دائماً ازطریق تلفن همراه خود تحت نظارت و مراقبت هستیم.

مطالب فوق تجربیات شخصی‌ام است، لطفاً به هر مورد نامناسب اشاره کنید.