(Minghui.org) درود استاد! درود همتمرینکنندگان!
سه سال و نیم پیش تمرینکنندگان در جلسات مطالعه گروهی فای من شروع به ازبر کردن کتاب جوآن فالون کردند. آن برایم خیلی سودمند بوده است؛ احساس میکنم ازبر کردن فا به من کمک کرد تا خودم را بهطور حقیقی تزکیه کنم.
من بهدلیل آزار و شکنجه، سالها در زندان بودم. پس از آزادی، اولین مشکلی که با آن روبرو شدم، یافتن شغل بود. در ابتدا، آنقدر زیاد برای کارم وقت و انرژی صرف میکردم که وقتی آموزهها را میخواندم نمیتوانستم آرام باشم. حتی زمانی که سرعت کار بعداً کند شد، همچنان در طول مطالعه فا، تمرکز کردن برایم مشکل بود و آن به یک مسئله جدی در تزکیهام تبدیل شد.
استاد از ما میخواهند که در مطالعه گروهی فا شرکت کنیم، اما من فقط دیگران را تشویق میکردم که به آن بپیوندند، زیرا فکر میکردم آن برای من ضرورت ندارد. فکر میکردم بدون آن هم خوب عمل میکنم. اما اگر آنطور که استاد میخواستند عمل نمیکردم، چگونه میتوانستم خود را تمرینکننده فالون دافا بدانم؟ این نشان میداد که بهطور کامل به استاد احترام نمیگذارم یا به ایشان ایمان کاملی ندارم.
تصمیم گرفتم خودم را اصلاح کنم و دنبال کسی بگردم که با او مطالعه کنم. سپس لینگ به دیدنم آمد. او گفت یکی از اعضای خانوادهاش بهطور غیرقانونی دستگیر شده و شایعهای شنیده است مبنی بر اینکه پلیس قصد دارد او را هم دستگیر کند. او از ترس آزار و اذیت شدن، جرئت نمیکرد در خانه خودش یا نزد بستگانش بماند. گفتم که میتواند پیش من بماند. او نگران بود که ممکن است مرا هم درگیر کند، اما به او اطمینان دادم که نگران نیستم. آن شب خیلی صحبت کردیم. خیالش راحت شد و به اهمیت محیط تزکیه گروهی اشاره کرد.
اینگونه بود که مطالعه گروهی فای ما متشکل از من، لینگ و خواهر بزرگم (که او نیز تمرینکننده است) شروع شد. بعد از اینکه تمرینکنندگان محلی درباره آن شنیدند، نگران شدند و گفتند ازآنجاکه ما سه نفر در فهرست سیاه پلیس هستیم، از دیدگاه ایمنیمان، درست نیست که هر روز با هم ملاقات کنیم.
اما من نگران نبودم. احساس میکردم استاد نظم و ترتیبی دادهاند که لینگ به خانه من بیاید، بهطوری که بتوانیم جلسات مطالعه گروهی فا داشته باشیم. همچنین معتقدم افکار ما تعیین میکند که آیا پلیس ما را هدف قرار میدهد یا نه. اگر آزار و شکنجه را تصدیق نکنیم، پلیس به ما توجه نخواهد کرد.
پس از یک بار مطالعه جوآن فالون با هم، لینگ پیشنهاد کرد که شروع به ازبر کردن آن کنیم. او یک جلسه سهنفره مطالعه گروهی فا را میشناخت که سالها بود فا را ازبر میکردند، و پلیس هرگز آنها را مورد آزار و اذیت قرار نداده بود. درباره اینکه آیا باید با آنها دیدار کنیم و تجربیاتشان را در این زمینه بشنویم یا خیر صحبت کردیم، اما اندکی بعد متوجه شدیم که این کار ضروری نیست. همه ما میدانستیم که ازبر کردن فا مفید است، و باید آن را انجام دهیم.
در ابتدا، تا حدودی ترسیده بودم و خواهرم بیشتر مردد بود. او طی 20 سال تمرین، بهندرت کتاب را میخواند و احساس میکرد حافظه خوبی ندارد. لینگ بیشتر از همه کتاب را خوانده و قبلاً یک بار آن را ازبر کرده بود. آشنایی ما با کتاب و تواناییهایمان متفاوت بود که هماهنگیِ آن را چالشبرانگیز میکرد. اغلب، پس از اینکه لینگ یک پاراگراف را ازبر میکرد، خواهرم بهسختی یک جمله را به خاطر میآورد. گاهی بابت اینکه لینگ باید منتظر ما میماند خجالت میکشیدم، اما او اهمیتی نمیداد. میگفت: «ما باید هنگام ازبر کردن فا، بدنی واحد شویم.»
هر روز، قبل از اینکه فا را ازبر کنیم، نیم ساعت را صرف فرستادن افکار درست میکردیم. روال ما این بود که هر پاراگراف را ده بار با هم با صدای بلند بخوانیم و سپس آن را بهصورت جداگانه حفظ کنیم. وقتی همه میتوانستیم آن را دقیق بخوانیم، به پاراگراف بعدی میرفتیم.
این جریان مخصوصاً برای خواهرم که مجبور بود زمان بیشتری را صرف ازبر کردن کند، چالشبرانگیز بود. اندکی بعد شاهد قدرت فا بودیم. بعد از اینکه خواهرم اولین سخنرانی را با سختی فراوان از بر کرد، درحالیکه روی سخنرانی دوم کار میکردیم، به نظر میرسید آگاه شده است و با ما همگام شد.
برای من چالش برعکس بود. سخنرانی اول را بهخوبی ازبر کردم، اما سخنرانی دوم برایم سختتر بود. متوجه شدم که بدون درونی کردن معنای فا، بهصورت مکانیکی میخوانم.
همچنین متوجه پدیده جالب دیگری شدم. گاهی احساس میکردم یک پاراگراف را بهخوبی ازبر کردهام، اما وقتی آن را با صدای بلند میخواندم اشتباهاتی داشتم. چنین چیزی هر روز رخ میداد، و متوجه شدم که آن اشتباه معمولاً مربوط به یک جمله یا مفهومی بود که در آن بهخوبی عمل نمیکردم یا زمانی که استاد سعی میکردند مرا به چیزی آگاه و روشن کند. چنین چیزی برای لینگ و خواهرم هم رخ میداد. با بررسی اشتباهات خاصی که مرتکب میشدیم، اغلب به مشکلات دیرینهای که داشتیم پی میبردیم.
برای مثال، وقتی سعی میکردم پاراگراف اول از بخش «ذهن پاک و شفاف» را ازبر کنم، بهرغم تلاشهای فراوان، با مشکل روبرو میشدم. متوجه شدم به این دلیل است که ذهنم بیش از حد فعال است و نمیتوانم آرام باشم.
بارها این جمله از سخنرانی ششم، «زیرا تمرین چیگونگ تمرین فیزیکی نیست...»، را بهاشتباه بهصورت «... تمرین چی گونگ مشابه تمرینات فیزیکی معمولی است...» میخواندم. متوجه شدم که استاد به من یادآوری میکنند که اگر هنگام انجام تمرینها ذهنی پاک را حفظ نکنم، آنها صرفاً به حرکات فیزیکی تبدیل میشوند.
لینگ یک بار این جمله از سخنرانی دوم، «بهطوری که هرگز دوباره زجر نکشید و آزاد شوید...»، را بهاشتباه اینگونه خواند: «بهطوری که هرگز دوباره زجر نکشید و از یک زندگی خوب بهرهمند شوید...». او به درون نگاه کرد و وابستگی عمیقاً پنهانش را پیدا کرد؛ اینکه امیدوار بود دافا کمال معنوی و شادی ابدی را برایش به ارمغان بیاورد.
خواهرم هنگام خواندن جملات زیر در سخنرانی اول، «بدون توجه به اینکه خوابیده باشید، در حال قدمزدن یا سر کار باشید...»، اغلب عبارت «درحال غذا خوردن باشید» را اضافه میکرد. او همچنین چندین بار «غذا» را در قسمت دیگری از سخنرانی اضافه کرد.
خواهرم همیشه گرسنه بود. او چندین بار در روز غذا میخورد، اما همچنان احساس گرسنگی میکرد. او متوجه این موضوع نشد تا اینکه ما به این مسئله اشاره کردیم. وقتی مصمم شد وضعیت را تغییر دهد، کمتر غذا میخورد و احساس گرسنگی نمیکرد.
ازبر کردن فا به ما کمک میکند وابستگیها را از بین ببریم و حالت ذهنی خود را اصلاح کنیم. ازطریق ازبر کردن، فا را بهتر درک میکنیم. در گذشته، ممکن بود روزانه دو سخنرانی بخوانیم، بدون اینکه بدانیم چه چیزی یاد گرفتهایم.
یکی دیگر از جنبههای مهم ازبر کردن فا، دقت است. هر کلمه باید دقیق باشد، زیرا فقط در این صورت است که زندگی و بدنهای کیهانی مربوطه ما میتوانند بهطور کامل جذب دافا شوند.
ماهها بعد با دو چالش روبرو شدیم. پلیس یک مرکز تهیه مطالب محلی را ویران کرد و یک تمرینکننده دستگیر شد. محیط خصمانه بود و تمرینکنندگان از آزار و شکنجه میترسیدند و نمیخواستند تلاش بیشتری کنند.
ما بهعنوان یک گروه تردید داشتیم و نمیدانستیم که آیا باید کاری برای نجات آن تمرینکننده انجام دهیم یا خیر. از طرفی تمایل به این کار داشتیم، اما از طرفی نیز نگران بودیم که افکار درستمان کافی نباشد. ازبر کردن فا به ما کمک کرد تا به توافق برسیم: ما باید کاری انجام دهیم، حتی اگرچه هنوز میترسیدم.
قبلاً به نجات یک تمرینکننده کمک کرده بودم و درنتیجه مورد آزار و اذیت قرار گرفتم. تمرینکننده دیگری که با ما کار میکرد نیز دستگیر شد. اگرچه حالا در امان بودم، اما وقتی به آن فکر میکردم هنوز میترسیدم.
وقتی با خانواده آن تمرینکننده ملاقات کردیم تا درباره برنامه اقدام خود صحبت کنیم، میترسیدم پلیس متوجه فعالیتهای ما شود. اما این بار متفاوت بود، زیرا در بازدید از نهادهای مختلف درباره پرونده این تمرینکننده، با مشکلی روبرو نشدیم. وقتی در جلسه دادرسی این تمرینکننده شرکت کردیم، هیچکس مانعمان نشد.
با یادآوری آخرین باری که وکیل را برای خواندن پرونده تمرینکننده دیگری به دادستانی همراهی کردم، قبل از رفتن، آماده بودم که زندگیام را رها کنم. اکنون میدان در بُعد دیگر واقعاً متفاوت بود.
لینگ گفت که در گذشته، همیشه سایر تمرینکنندگان را در انجام کارها دنبال میکرد و هیچ ایدهای از خودش نداشت. پس از ازبر کردن فا، درباره کاری که باید انجام دهد، منطقیتر و هشیارتر شد. متوجه شدم که اگر طبق فا عمل کنیم و وابستگیهایمان را رها کنیم، موانع ناپدید خواهند شد.
در گذشته، اغلب پس از کمک به نجات تمرینکنندگان بازداشتشده یا کمک به تمرینکنندگانی که کارمای فیزیکی را تجربه میکردند، با مشکل روبرو میشدم. متوجه شدم دلیلش این بود که کارها را با عقاید و تصورات بشریام انجام میدادم، نه افکار درست واقعی. ازآنجاکه فا را درونی نمیکردم، اغلب وقتی با مشکلاتی روبرو میشدم به درون نگاه نمیکردم.
تغییر مهم دیگر پس از شروع ازبرخوانی فا این بود که افرادی که پلیس آنها را برای نظارت بر من گمارده بود، ناپدید شدند. معتقدم دلیلش این بود که وقتی در تزکیه پیشرفت کردیم، محیط در بُعد دیگر نیز پاکسازی شد.
مطالعه گروهی فا شکلی است که استاد به ما دادهاند. ما از ابتدا مصمم بودیم که بدون توجه به اینکه چه میشود، محیط مطالعه گروهی فا را حفظ کنیم. بر این باوریم که این امر به دافا در دنیای بشری اعتبار میبخشد. بنابراین حتی در طول قرنطینه همهگیری، همچنان موفق شدیم فا را با هم مطالعه کنیم.
برخی مشکلات طولانیمدت در میان تمرینکنندگان در منطقه ما وجود داشت. ما آشکارا با هم ارتباط برقرار نمیکردیم و از اشاره به مشکلات یکدیگر اجتناب کردیم. ازبرخوانی فا ما را قادر ساخت که قلب خود را باز کنیم. درنتیجه برخی از تعارضهای طولانیمدت خانوادگی و سایر مسائل حلوفصل شد. یک سال بعد، تمرینکنندگان بیشتری به ما پیوستند. هر چقدر هم که میآمدند، فضا همیشه اصیل و پاک بود.
این میدان خلوص و گشودگی گسترش یافت و تمرینکنندگان بیشتری اکنون فا را ازبر میکنند. ما میدانیم که باید تلاش بیشتری بهمنظور روشنگری حقیقت برای مردم داشته باشیم و در این مسیر تلاش میکنیم.
استاد در آموزش فا در کنفرانس غرب ایالات متحده گفت:
«میتوانم به شما بگویم تماشای ویدئوها، مطالعه گروهی، تمرین گروهی و كنفرانسهایی مثل امروز كه برپا ساختهایم تنها شكلهایی از تزكیه دافا هستند كه من برای شما بهجای گذاشتهام.»
بسیاری از روستاییان مطالعه گروهی فا را کنار گذاشتند، زیرا میترسیدند مورد آزار و اذیت قرار گیرند. میخواهم به آنها بگویم: ایمان به استاد یعنی پیروی از سخنان ایشان. اگر واقعاً به تعالیم استاد ایمان داشته باشیم و طبق آن عمل کنیم، هیچ خطری وجود نخواهد داشت.
چندین تمرینکننده را در یک منطقه روستایی نزدیکمان میشناسم که جلسات مطالعه گروهی فا را در سال 2005 راهاندازی کردند. هر شب، وقتی آنها در مسیر محل برگزاری جلسه مطالعه گروهی فا بودند، سایر روستائیان از آنها میپرسیدند: «کجا میروید؟»
آنها صرفاً پاسخ میدادند: «برای مطالعه فا میرویم.»
بعداً این سؤال را میپرسیدند: «آیا برای مطالعه فا میروید؟» یا گاهی اوقات میپرسیدند: «چطور امروز به مطالعه فا نمیروید؟» حتی مسئول دهکده که زمانی فعالانه در آزار و شکنجه مشارکت کرده بود، چشم خود را به روی جلسات مطالعه گروهی فای تمرینکنندگان میبست.
به نظر من، مطالعه گروهی فا نهتنها برای تمرینکنندگان، بلکه برای جامعه نیز مفید است، زیرا بهبود خود ما امید را برای اطرافیانمان به ارمغان میآورد.
وقتی چندین مقاله مینگهویی درباره دستگیری تمرینکنندگان را خواندم، معتقد بودم که باید دلیلی پشت آن باشد. برای مثال، خواندن با دهان، اما نه با قلب، صحبت کوتاه درحالیکه دیگران درحال مطالعه هستند، یا انجام کارهای دیگری که با فا مطابقت ندارد، همگی میتوانند شکافهایی باشند که شیطان میتواند از آنها بهعنوان بهانهای برای آزار و اذیت ما استفاده کند.
شنیدم که برخی از جلسات مطالعه گروهی فا، بهدلیل مشارکت نکردن تمرینکنندگان، دیگر برگزار نشدند. استاد در «آموزش فای ارائهشده در کنفرانس فا 2015 نیویورک» سیزدهم:
«مرید: (ترجمهشده) من یک مرید دافا از ترکیه هستم. برخی از تمرینکنندگان قدیمی در مطالعه گروهی فا و پروژههای دافا شرکت نمیکنند. چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا یک واحد کامل شویم؟
استاد: درواقع با هماهنگکنندگان اروپایی دراینباره صحبت کردهام که در شروع این آزار و شکنجه، مریدان دافا در اروپا چگونه تأثیر بزرگی داشتند و به نتایج ملموسی در کارهایشان علیه این آزار و شکنجه دست یافتند. در آن زمان واقعاً قلبتان گرد هم میآمد. اما بهتدریج جدا شدید و با گذشت زمان سستتر شدید. بنابراین با هماهنگکنندگان اروپایی دراینباره صحبت کردم که چهکار کنند تا همه درخصوص تزکیه جدیتر باشند و بهطور واقعی مانند مریدان دافا باشند. اگر نتوانید در تزکیه سخت کار کنید، آنگاه افراد پراکنده میشوند و بهتدریج افراد را ازدست میدهید و حتی اگر آنها را بهطور فیزیکی گرد هم آورید، وقتی کارهایی را انجام میدهید هیچ تفاوتی با این نخواهد داشت که گروهی از مردم عادی دور هم جمع شدند و قادر نخواهید بود آنها را نگه دارید. تمام موجودات اینجا آمدهاند تا فا را بهدست بیاورند و تزکیه کنند و این افکار و تصورات اکتسابیِ پسازتولد است که تواناییشان برای کسب فا و بهپیشرفتنشان را تحت تأثیر قرار میدهد. اما آنها این چیزها را متوجه نمیشوند. بههمین خاطر، تمرینکنندگان قدیمی باید آنها را کنار هم آورند و آنها را با فا هدایت کنند.»
تجربه من طی سه سال گذشته به من آموخت که اگر بتوانیم واقعاً یک محیط تزکیه در مطالعه فا ایجاد کنیم، سایر تمرینکنندگان پیشرفت خود را احساس خواهند کرد و تمایل بیشتری برای پیوستن خواهند داشت.
در گروه خود میتوانیم وابستگیهایمان را شناسایی کنیم و سپس از شر آنها خلاص شویم. محیطهای خانوادگی ما نیز بهتر شد. اگر همیشه به درون نگاه کنیم میتوانیم مشکلات خود را شناسایی کنیم. وقتی تعداد بیشتر و بیشتری از تمرینکنندگان از جلسات مطالعه گروهی فا سود میبرند، تمایل بیشتری برای پیوستن به سایر جلسات مطالعه گروهی فا در مکانهای دیگر خواهند داشت. این بدان معنی است که کسانی که گروه را رهبری میکنند باید تلاش بیشتری برای تزکیه خود انجام دهند. فقط با تزکیه بهتر خود میتوانند تمرینکنندگان را برای ملحق شدن جذب کنند.
آرزویم این است که همه همتمرینکنندگان کوشاتر باشند و بهتر عمل کنند. استاد، متشکرم!