فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

مینگهویی مرا در مسیر تزکیه‌ام، همراهی می‌کند

18 دسامبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در ژاپن

(Minghui.org) در سپتامبر۲۰۰۵، تمرین فالون دافا را شروع کردم. انگیزه اولیه‌ام درمان بیماری‌ام بود. در آن زمان، سال آخر دبیرستان را در چین می‌گذراندم. به سرطان حاد خون مبتلا بودم و در بیمارستان چانگچون، هفت نوبت شیمی‌درمانی را پشت سر گذاشتم.

شش ماه پس از تشخیص بیماری، زمانی که یکی از بستگان فالون دافا را به من معرفی کرد، شروع به تمرین فالون دافا کردم. چند روز با هم‌تمرین‌کنندگان ماندم و جوآن فالون را مطالعه کردم و تمرین‌های دافا را با آن‌ها انجام دادم. ازآنجاکه انگیزه‌ام درمان بیماری بود، درکم از تزکیه بهبود نمی‌یافت.

در آن روزهای اولیه تمرین، درباره روشنگری حقیقت برای مردم، اعتبار بخشیدن به فا، یا فرستادن افکار درست نمی‌دانستم. همچنین واقعاً در بدن واحد تمرین‌کنندگان جذب و یکی نمی‌شدم. پس از اقامتم با آن تمرین‌کنندگان، فقط گاهی کتاب را می‌خواندم و تمرین‌ها را انجام می‌دادم. فقط به دوستان نزدیکم می‌گفتم که در‌حال تزکیه هستم و نامه‌ای به معلمم نوشتم و درباره وضعیتم و آنچه درباره دافا آموخته بودم به او گفتم. او با من تماس گرفت و آنچه را که نوشته بودم تأیید کرد و گفت که یکی از بستگانش نیز دافا را تمرین می‌کند، بنابراین کمی درباره آن اطلاع داشت. اما به‌دلیل ترس، به بستگانم نمی‌گفتم که چطور بعد از شروع تمرین، سلامتی‌ام بهتر شد.

محافظت‌شدن توسط استاد لی

پس از آن، سال‌های زیادی با سایر تمرین‌کنندگان ارتباط نداشتم و اراده اولیه‌ام برای تزکیه به‌تدریج ضعیف شد. اما گرچه گم شده بودم، استاد لی همچنان مراقبم بودند. بنابراین هر زمان که با لحظات حساسی روبرو می‌شدم، همچنان به دافا فکر می‌کردم و به‌موقع آگاه می‌شدم. برای مثال، زمانی که در سال اول دانشگاه بودم، معلم زبان کره‌ای من عضو مذهب خاصی بود. در طی تعطیلات تابستانی آن سال، عده‌ای از پیروان مذهب او از کره آمدند و به بهانه ارتقای مهارت‌های زبانی ما، برایمان موعظه کردند. یکی از آن‌ها از ما خواست که چشمانمان را ببندیم. شنیدم که او شروع به صحبت به زبان کره‌ای کرد و همانطور که تندتر و سریع‌تر صحبت می‌کرد، شروع به لرزیدن کرد. به نظر می‌رسید تسخیر شده بود و نمی‌توانستم آنچه را که می‌گفت به‌وضوح بشنوم. فهمیدم که آن خوب نیست. آن را نپذیرفتم و فکر کردم: «من تمرین‌کننده فالون دافا هستم و این چیز بد را نمی‌خواهم.» فرد مزبور سپس به‌آرامی به‌حالت عادی بازگشت. بعد از بازگشت آن افراد به کره، معلم کره‌ای ما گفت که مسئول مزبور گفته که من در ذهنم آن‌ها را رد ‌کردم. در آن زمان، کمی متعجب شدم. اکنون می‌فهمم که استاد به من کمک کردند تا جلو آن چیزهای بد را بگیرم.

در سال ۲۰۱۳، زمانی که برای گواهی صلاحیت معلمی درخواست دادم، مجبور شدم برای گرفتن تأییدیه، به دفتر اجتماعی بروم. به من گفته شد که فرمی را پر کنم و بگویم تمرین‌کننده فالون دافا نیستم. احساس ناراحتی داشتم، اما برخلاف میلم آن را امضا کردم تا تأییدیه بگیرم. درنتیجه نتوانستم نظم و ترتیبات نیروهای کهن را طی سال‌های بعد انکار کنم. خیلی می‌ترسیدم و نمی‌توانستم ماهیت شیطانی آزار و شکنجه فالون دافا توسط حزب کمونیست چین (ح.‌ک.چ) را به‌وضوح درک کنم.

مینگهویی خیلی کمکم کرد

در سال ۲۰۱۴، ازطریق روابط شوهرم به ژاپن آمدم. هنوز فعالانه به تزکیه برنگشته بودم و فقط گاهی کتاب‌های دافا را می‌خواندم و تمرین‌ها را انجام می‌دادم. در بهار ۲۰۱۶، اجرای شن یون را در ژاپن دیدم. درحین نمایش به گریه افتادم. احساس می‌کردم کودک گمشده‌ای هستم که بعد از سال‌ها مادرش را پیدا کرده است.

در فوریه۲۰۱۹، شروع به خواندن منظم مقالات در وب‌سایت مینگهویی کردم. نمی‌دانستم که می‌توانم کتاب‌های دافا را در ژاپن خریداری کنم. اطلاعاتی در مینگهویی درباره کتابفروشی تیانتی در ایالات متحده دیدم، بنابراین یک نسخه از جوآن فالون را سفارش دادم. بعداً نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر جلد ۳ را از کتابفروشی تیانتی در تایوان سفارش دادم. تا اینکه در سال ۲۰۲۱ متوجه شدم که می‌توانم کتاب‌های دافا را در ژاپن بخرم. با نگاهی به گذشته، واقعاً مسیرهای انحرافی زیادی را طی کردم. اگر در ابتدا، همراه سایر تمرین‌کنندگان محلی بخشی از بدن واحد شده بودم، از میان این‌همه پیچ‌وخم‌های غیرضروری نمی‌گذشتم.

اطلاعیه هیئت تحریریه با عنوان «آنچه که همه شاگردان دافا باید بدانند» را که در ۳۰ژوئن۲۰۱۸ در مینگهویی منتشر شد خواندم. این اطلاعیه خواستار حذف برخی از برنامه‌های رسانه‌های اجتماعی، مانند وی‌چت شده بود. پس از مدت کوتاهی فکر‌کردن درباره آن، قاطعانه وی‌چت و کیوکیو را از تلفن همراه خود حذف کردم. درواقع در ابتدا کمی ناخوشایند بود، اما کار درست را انجام دادم. با کمک استاد، خانواده‌ام در چین، چیز زیادی درباره آن نگفتند و شوهرم نیز درک کرد. این روند همچنین به من زمان بسیار بیشتری برای مطالعه فا داد.

شبی که وی‌چت را حذف کردم، احساس کردم چیزی در چشمانم وجود دارد که واقعاً مرا آزار می‌دهد و مدام پلک‌هایم را می‌مالیدم. در آینه نگاه کردم، اما چیزی در چشمانم پیدا نکردم. به مالیدن آن‌ها ادامه دادم تا زمانی که چیزی بیرون آمد و بلافاصله حالم خیلی بهتر شد. ولی هنوز نمی‌دانستم چه چیزی بود. بعداً متوجه شدم که احتمالاً ماده بدی بود که از خواندن وی‌چت جمع شده بود. استاد به من کمک کردند تا آن را از بین ببرم.

ازطریق مینگهویی، انجام تمرین دوم به‌مدت یک ساعت را نیز یاد گرفتم. فکر کردم: «سال‌های زیادی را برای انجام تمرینات از دست داده‌ام. باید سریع این عقب‌ماندگی را جبران کنم.» بنابراین فایل صوتی نسخه یک‌ساعته را دانلود و شروع به انجام تمرین دوم کردم. در ابتدا برایم خیلی سخت بود و باید درد زیادی را تحمل می‌کردم. دستانم خسته می‌شدند و بی‌اختیار می‌لرزیدند. اما مصمم بودم که تسلیم نشوم و به‌تدریج پیشرفت کردم. هنگام گوش‌دادن به رادیو مینگهویی، همچنین تجربیات هم‌تمرین‌کنندگان درباره انجام تمرین دوم به‌مدت یک ساعت را نیز شنیدم، و این اعتماد مرا تقویت کرد. از آن موقع، هر زمان که فرصت باشد، تمرین دوم را به‌مدت یک ساعت انجام می‌دهم.

استاد بیان کردند:

«فرستادن افكار درست توسط مریدان دافا در اين دورۀ خاص تاريخی-- که به‌منظور کاهش آزار و اذيت موجودات شيطانی عليه دافا، مریدان دافا و مردم انجام می‌شود-- نقشی بسیار حياتی ایفا كرده است.» («افکار درست»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر جلد ۳)

با خواندن سایر سخنرانی‌های استاد، اهمیت فرستادن افکار درست را بیشتر درک کردم. بنابراین سرمقاله مینگهویی درباره چگونگی فرستادن افکار درست و زمان انجام این کار را به‌دقت خواندم. اگرچه نمی‌توانم چیزی را در بُعدهای دیگر ببینم یا احساس کنم، اما همچنان افکار درست می‌فرستم و سعی می‌کنم آن را چهار بار در روز انجام دهم.

روشنگری حقیقت کاری است که انجام آن برایم دشوار است. چینی‌های زیادی را اینجا در ژاپن نمی‌شناسم. زمانی که فرزندانم را به مرکز کودکان می‌بردم، تنها با چند پدر و مادر چینی آشنا شدم. اما نمی‌دانستم چگونه با آن‌ها صحبت کنم. به مادری که فرزندش اغلب با فرزند من بازی می‌کرد، درباره اینکه چگونه بیماری‌ام ازطریق تمرین فالون دافا درمان شد، صحبت کردم، و سپس به او گفتم که ح‌.ک‌.چ دافا را بدنام کرده و به آن افترا زده است. نمی‌دانستم چه‌چیز دیگری به او بگویم، بنابراین مطالبی درباره آزار و شکنجه چاپ کردم و از او خواستم آن‌ها را بخواند. این خانواده بعداً به چین بازگشتند و من فرصت دیگری برای روشنگری حقیقت برای آن‌ها نداشتم. فقط می‌توانم امیدوار باشم که آن‌ها با سایر تمرین‌کنندگان فالون دافا در چین ملاقات کنند تا حقیقت را بیشتر برایشان روشن کنند.

متعاقباً چند ویدئو تماشا کردم، مانند خودسوزی دروغین، اکنون و برای آینده، و از میان باد و باران، و درک بهتری از آزار و شکنجه فالون دافا به‌دست ح.‌ک.‌چ به دست آوردم. پس از پی بردن به اهمیت ترک ح‌.ک.‌چ و سازمان‌های وابسته به آن، برخی از برنامه‌های ذکرشده در بالا را به شوهرم نشان دادم و به او کمک کردم ح‌.ک.‌چ را ترک کند. مادرم در سال ۲۰۱۹، برای دیدار به ژاپن آمد و به او کمک کردم ح‌.ک.‌چ را ترک کند. پس از آن، تمام تلاشم را کردم که فرصت‌هایی پیدا کنم تا حقیقت را برای سایر چینی‌هایی که می‌شناختم روشن کنم و از آن‌ها بخواهم از ح.‌ک.‌چ خارج شوند.

اگرچه به افراد زیادی کمک نکردم تا ح‌.ک.‌چ را ترک کنند، اما تمام تلاشم را کردم تا در حد توانایی‌ام، حقیقت را روشن کنم و به آن‌ها بفهمانم که دافا چقدر فوق‌العاده است. در میان آن‌ها، معلم ویولن پسر بزرگم امسال به دیدن شن یون رفت و واقعاً آن را دوست داشت. مادرم امسال چند ماهی در خانه‌‌ام ماند و او هم به دیدن شن یون رفت. در این مدت، هر روز رادیو مینگهویی و سایر برنامه‌های روشنگری حقیقت را برایش پخش می‌کردم. او از آن‌ها بهره زیادی برد و درک جامعی از آزار و اذیت به‌دست ح.‌ک.‌چ به دست آورد. همانطور که به مطالعه فا ادامه می‌دهم و درک عمیق‌تری از اصول به دست می‌آورم، امیدوارم بتوانم حقیقت را بهتر روشن کنم و دیگر افراد با رابطه تقدیری را از دست ندهم.

پیداکردن مکانی برای تمرین

در اوت‌۲۰۲۲، تمام خانواده چهارنفره من علائم کووید داشتند. علائم شوهرم شدیدترین بود؛ او چند روز تب بالا داشت و در بیمارستان نتیجه آزمایشش مثبت شد. من و فرزندانم آزمایش ندادیم. فرزندانم فقط علائم خفیف داشتند و به‌سرعت بهبود یافتند. تب، کمردرد و خستگی داشتم و موقع غذاخوردن طعم آهن در دهانم احساس می‌کردم. در قلبم تصدیق نمی‌کردم که به کووید آلوده شده‌ام. می‌دانستم که به‌عنوان یک تمرین‌کننده دافا، آلوده نمی‌شوم.

پس از آن، به درون نگاه و احساس کردم که باید وضعیت تزکیه کردن به‌تنهایی خود را تغییر دهم و بخشی از بدن واحد تمرین‌کنندگان محلی باشم. بنابراین در وب‌سایت مینگهویی، برای مکان‌های تمرین در ژاپن جستجو کردم و یک مکان تمرین در فاصله ۱۰کیلومتری پیدا کردم. به مسئول تماس‌ها زنگ زدم. شوهرم تمرین‌کننده نیست و در ابتدا نگرانی‌هایی داشت، اما یک بار با من آمد و مطمئن شد. برای اینکه او را ناراحت نکنم، سعی می‌کردم هر دو هفته یک بار، گاهی خودم و گاهی با فرزندانم به محل تمرین بروم.

بعداً نقل‌مکان کردیم و پدر و مادر شوهرم به ژاپن آمدند و من با محل تمرین نزدیک خانه جدیدم تماس نگرفتم. و یک سال دیگر به همین‌ منوال گذشت.

در یک‌چشم‌به‌هم‌زدن سال ۲۰۲۴ بود و مادرم برای دیدار با ما آمد. او تمرین دافا را در چین آغاز کرد، اما هنوز بخشی از بدن واحد تمرین‌کنندگان نشده بود. یک روز کمرش درد می‌کرد. راه‌رفتن یا نشستن برایش خیلی سخت بود، بنابراین مجبور بود دراز بکشد. سپس با محل تمرین نزدیک خانه‌ام تماس گرفتم و مادرم را برای دیدار با سایر تمرین‌کنندگان، به آنجا بردم. یکی از آن‌ها به مادرم گفت: «شما افکار درست نفرستادید و موجودات ذی‌شعوری را که باید نجات دهید، نجات ندادید!» همچنین به من یادآوری کرد که نباید اینقدر منتظر می‌ماندم و بعد مادرم را به مطالعه گروهی فا می‌بردم تا این موضوع را با هم‌تمرین‌کنندگان در میان بگذارم. متوجه شدم که وضعیت ذهنی‌ام مادرم را از درک ماهیت واقعی تمرین تزکیه و همگام شدن با سرعت اصلاح فا باز‌داشت.

تبدیل‌شدن به بخشی از بدن واحد

با نگاه‌کردن به درون و تأمل در تزکیه‌ام، به‌تدریج دریافتم که ترسم مانع یکی‌شدنم در بدن واحد تمرین‌کنندگان می‌شود، که به‌نوبه خود باعث محنت‌ها و انحراف‌های بسیاری می‌شد. در طول مدتی که به‌تنهایی تزکیه می‌کردم، استاد نیک‌خواه به من کمک کردند تا با گوش‌دادن به صحبت‌های هم‌تمرین‌کنندگان در مینگهویی، با سرعت اصلاح فا همگام شوم. اگر مینگهویی نبود، من همچنان به‌کندی، مانند تزکیه‌کردن در غار در‌حال بهبود بودم. اکنون متوجه شده‌ام که باید همراه با هم‌تمرین‌کنندگان پیشرفت کنم و هر کاری که می‌توانم برای اعتبار بخشیدن به فا انجام دهم.

مینگهویی از سال ۲۰۱۹، مرا همراهی می‌کند. گاهی اوقات که مشکل شین‌شینگ داشتم، مقاله‌ای می‌خواندم که بسیار شبیه به وضعیت من بود. کودکم یک بار برای اسباب‌بازی‌های جدید گریه می‌کرد؛ خیلی اذیت شده بودم، بنابراین سر او فریاد زدم. در آن زمان، به رادیو مینگهویی گوش می‌دادم، و به‌محض اینکه فریاد زدنم تمام شد، از رادیو شنیدم: «کودک برای اسباب‌بازی گریه می‌کند.» شوهرم خندید و گفت: «آیا این برای روشن‌شدن تو نیست؟» وقتی برای مطالعه فا انگیزه نداشتم و سست می‌شدم، با مقالاتی از هم‌تمرین‌کنندگان درباره اطمینان حاصل کردن از مطالعه فا و عواقب نادیده‌گرفتن مطالعه فا مواجه می‌شدم. پس از خواندن و گوش‌دادن به تبادل تجربه‌های هم‌تمرین‌کنندگان درباره ازبرکردن فا، من نیز شروع به انجام آن کردم و اکنون برای سومین بار دارم جوآن فالون را ازبر می‌کنم.

بیشتر اوقات وقتی کارهای خانه‌ام را انجام می‌دهم به رادیو مینگهویی گوش می‌دهم. به مقالاتی گوش داده‌ام که به من کمک کردند درباره وضعیت اصلاح فا یاد بگیرم، مقالات تمرین‌کنندگان از تجربیاتشان درباره جنبه‌های مختلف تزکیه، مقالاتی که آموزش‌های فای استاد در چین را در روزهای اولیه به یاد می‌آورند، و همچنین مقالات فاهویی که به من این امکان را دادند از هم‌تمرین‌کنندگان سخت‌کوش یاد بگیرم و درباره کاستی‌هایم را تأمل کنم. استاد، سپاسگزارم که از مینگهویی برای تشویق من برای به جلو پیش رفتن استفاده کردید و گام به گام مرا تحت راهنمایی قرار دادید تا به ‌بدن واحد تمرین‌کنندگان بپیوندم.

امیدوارم تبادل تجربه‌ام بتواند مرجعی برای هم‌تمرین‌کنندگان با تجربیات مشابه باشد و همه ما بتوانیم در اسرع وقت جذب بدن واحد شویم.

با توجه به سطح محدود من، اگر چیزی با فا مطابقت ندارد، لطفاً به آن اشاره کنید.