(Minghui.org) یکشنبه، 15دسامبر2025، اولین فاهویی (کنفرانس فا) آنلاین در ونزوئلا برگزار و توسط انجمن مدنی فالون دافا در ونزوئلا سازماندهی شد. تمرینکنندگان فالون دافا از آرژانتین، کلمبیا، مکزیک، پرو و ونزوئلا در این جلسه شرکت کردند. ۳۲ تمرینکننده تجربیات خود را دربارۀ نگاه به درون برای ازبین بردن وابستگیهایشان به اشتراک گذاشتند.
تمرینکنندگان همچنین از استاد بهخاطر نیکخواهی بیپایانشان و این فرصت ارزشمند برای صحبت درمورد تجربیاتشان تشکر کردند. آنها دریافتند که وقتی تمرینکنندگان افکار درست خود را حفظ کنند، میتوانند قدرت بینهایتی را که دافا و استاد اعطا کردهاند، احساس کنند و مأموریتهای خود را به انجام برسانند.
تجربه شگفتانگیز هنگام خواندن جوآن فالون
خوانا اهل ونزوئلا تجربه شگفتانگیز خود را هنگام خواندن کتاب جوآن فالون توصیف کرد: «یک شب درحالیکه در اتاقم جوآن فالون را میخواندم... همه حروف از سطح کاغذ بلند و شناور شدند، ترکیب شدند و دوباره در مقابل چشمانم مرتب شدند. و سپس روی کاغذ افتادند، اما آنها همان کلمات نبودند، زبان هم یکسان نبود. برای من شکلهای عجیبی بودند. اما توانستم بخوانم و بفهمم. در یک لحظه احساس کردم بینهایت کوچک شدم و بین دو خط متن نفوذ کردم. در آن فضای خالی، فضایی بینهایت باز شد، پر از خطوط سفید و نازک، عمودی و افقی که در مقابلم باز میشد و بهنوبه خود مربعهای بیشتر و بیشتری را تشکیل میداد. در داخل هر مربع، موجودات الهیِ باشکوهی وجود داشتند که با مهربانی به من لبخند میزدند! تعدادشان آنقدر زیاد بود که قابلشمارش نبود. هم شگفتزده و هم متحیر بودم و همان صحنه از هر طرف تکرار میشد...»
خوزه آندرس اهل لیما (پرو) گفت: «فهمیدم که فالون دافا فقط تمرینی برای ازبین بردن بیماری و تقویت بدن نیست. متوجه شدم که واقعاً چگونه فرد را به سطوح بالاتر میبرد. فهمیدم که این یک روش تزکیه است و باید تلاش بیشتری برای ازبین بردن وابستگیهای زیادم انجام دهم. همانطور که دافا را در قلبم میپذیرفتم، میدانستم که دیگر نمیتوانم مانند گذشته رفتار کنم، چیزهایی وجود داشتند که دیگر در محدودۀ استانداردهای یک تزکیهکننده نبودند.»
مارتا اهل بوئنوس آیرس (آرژانتین) گفت: «فا به من کمک کرد که میل به مبارزه و پیروزی را از بین ببرم، اما بسیار سخت بود، زیرا بسیار مغرور بودم و همیشه فکر میکردم که حق با من است. گاهی این وابستگی باعث فوران خشم در من میشد و خودم و دیگران را نابود میکرد. بدتر از آن نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم. مثل یک گلوله برفی بزرگ بود که وقتی میغلتید بزرگتر میشد و درنهایت مرا له میکرد. یک بار، دیگر حتی نمیتوانستم صحبت کنم، چون گلویم بسته شد. نمیتوانستم صدایی از گلویم خارج کنم.» او متوجه شد که این مشکلِ درازمدت باید با رهایی از وابستگیاش حل شود.
آئورا بیتریز اهل کلمبیا گفت: «من همیشه خودم را بسیار کوشا میدانستم و فقط به ایفای نقشم اهمیت میدادم. اگرچه شغلم عیبهایم را به من نشان میدهد، باید حاضر باشم که آنها را ببینم. بعد از این تجربه، واقعاً تصمیم گرفتم ببینم چه چیزی مرا به انجام کارها سوق میدهد و چقدر وابستگی دارم.»
کریستینا اهل مکزیک فکر میکرد که گاهی اوقات از عهده برخی چیزها بهخوبی برنمیآید، زیرا رابطه با جنس مخالف را بهوضوح درک نمیکرد. مطالعه فا به او فهماند افرادی که ملاقات میکند درواقع افرادی با رابطه تقدیری هستند که آمدهاند تا درباره دافا بیاموزند، و برخی از آنها آمدهاند تا به او کمک کنند حقیقت را روشن کند. او گفت: «شروع به سختگیری با خودم کردم، نحوه برخوردم با مردان را اصلاح کردم، لباسهای تحریکآمیز نپوشیدم و از تماس فیزیکی اجتناب کردم. وقتی وضعیت تزکیهام تقویت میشد، میتوانستم محکم باشم، اما وقتی سست میشدم، گذراندن آزمونها دشوار بود.»